چشم‌های پوست پلنگ | اعتماد


«تیله آبی» مجموعه داستانی شامل هفت داستان با عناوین پریون، تیله آبی، دلگریخته، دیدارخانه، دو بلدرچین، مویه و درخت نخستین نوشته محمدرضا صفدری است. نویسنده در خلق این داستان‌ها از عناصر اسطوره‌ای، افسانه‌ای و باورهای دیرین مردمان جنوب ایران استفاده کرده است. در این یادداشت کوتاه به بررسی برخی از این عناصر در داستان «دلگریخته» می‌پردازیم.

تیله آبی محمدرضا صفدری

در عصر به وجود آمدن اسطوره‌ها، میان انسان و طبیعت فاصله‌ای نبود و این دو، یکی شمرده می‌شدند تا جایی که حتی منشا پیدایش نخستین بشر را گیاهی می‌دانستند. به اعتقاد برخی مردم بدوی، انسان زاییده درخت است؛ مثلا به اعتقاد قبیله یاکوت، آدمی میوه درختی هفت‌شاخه است. در باوری دیگر تنه درختی شکافته شده و «ادونیس» خدای رستنی‌ها در یونان از آن شکاف به دنیا آمد. در اساطیر هند «سوما» هم خداست هم گیاه. در ایران سیاوش نماد حیات گیاهی است که با آب پیوند می‌یابد. در بسیاری از افسانه‌های مردمی و از آن‌شمار داستان «نارنج و ترنج» یا قصه‌هایی دیگر، دختری از درون نارنج یا میوه‌ای سر بر می‌آورد. در داستان دلگریخته می‌خوانیم:

«احمد گفت پای نارنجی نشستی که بلندیش تا شانه من بود آمدم با سنگ یخ‌ها را شکستم مگر کنده می‌شد موهای سرت و ترکه‌های نارنج و یخ تو هم پیچیده بود اگر من نبودم تو زنده نبودی تو دل نارنج نشستی که چه کنی؟»

در اساطیر «زن» نقشی چندگانه دارد و انسان عصر سنگ میان توانمندی شگفت‌انگیز بارداری زن و باروری زمین پیوندی استوار می‌دید. در داستان «دلگریخته» زن که «گل‌افروز» نام دارد و دلگریخته (شیفته، پری‌زده) شده و در چشمه آب‌تنی می‌کند، پیاله و شانه‌اش را گم کرده که می‌تواند نشان از این باشد که هویت خود را گم کرده است.

نشانه دیگر، پلنگ است. تصاویر ‌نمادهایی وجود دارد که نشان می‌دهد رابطه‌ای نزدیک میان ایزدبانوان و پلنگ وجود داشته است. این حیوان گاه به عنوان نمادی برای به تصویر کشیدن قدرت و صلابت ایزدبانوان و گاه به عنوان نمادی از همراهی در نقش نگهبان در کنار ایشان تصویر شده است. خال‌های بدن پلنگ را نماد هوشیاری و نگهبانی این حیوان دانسته‌اند. پلنگ به عنوان نمادی از ایزدبانو، نماینده وجودی زنانه و هوشیار است که بر جنبه‌های مختلف زندگی احاطه دارد و با کنترل عناصر طبیعت، از آنها برای بهبود معیشت بهره‌مند می‌شود. تیزبینی خصلت اصلی یک نگهبان است و خال‌های پوست پلنگ را، به عنوان تصویر چشم، نشانه‌ای از این خصلت دانسته‌اند. در افسانه‌هایی که به منطقه سمنان نسبت می‌دهند، نقل شده زنان به دلیل مراقبت از پلنگی که بیمار بوده، مورد حمایت از سویش قرار گرفته‌اند.

در این داستان رابطه بین زن و پلنگ همراه با اعتماد است. در صحبت‌های زن سرخپوش می‌شنویم «بویم را که شنید از تو نیزار درآمد.» یا «بوی دشمن را از دور می‌شنود.» در پایان داستان «دلگریخته» پلنگ نماد قدرت و نگهبانی، اسیر شده و به بند کشیده می‌شود. و نشانه دیگر، آتش است. در اساطیر ایران، بین‌النهرین، چین، هند و یونان قداست و اهمیت دارد. به عقیده «گنوسیست»ها، آتش اساس آفرینش است. در زرتشت، آتش تجلی خداست و در یهود آتش نماد راهنمایی و راهگشایی خداوند است. در میتراییسم و آیین بودا، آتش یکی از پالاینده‌هاست. در عرفان اسلامی آتش با کسب معرفت و دانش پیوند دارد. همچنین حرکت و کمال‌گرایی هستی را به سبب عشقی می‌دانند که در نهاد موجودات به ودیعه گذاشته شده و مولوی معتقد است این عشق چون آتش در همه موجودات و مراتب هستی ساری و جاری است: «آتش عشق است کاندر نی فتاد / جوشش عشق است کاندر می ‌فتاد.» همچنین آتش به عنوان آزمون، سوگند و تطهیر نیز استفاده شده است. در داستان «دلگریخته» زن می‌گوید: «دلم می‌کشد همین دستم را بکنم تو آتش. پیاله از همین دستم ول شد که آبش برد.» که اشاره به پالایندگی آتش دارد.
منابع در دفتر روزنامه موجود است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...