مجموعه داستان‌های کوتاه بهزاد فراهانی که شامل تجربه ها و آموخته های شخصی وی می‌شود، منتشر شد.

55 داستان‌ کوتاه بهزاد فراهانی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، «ببخشید! میشه اون چشماتونو، یه امشب به من قرض بدید تا صبح توش نگاه کنم و صبح صحیح و سالم تحویل‌تون بدم؟»؛ این جملات، بخشی از پنجاه‌وپنج داستان کوتاه بهزاد فراهانی است که به تازگی توسط خانه فرهنگ و هنر گویا منتشر شده است.

آنطور که بهزاد فراهانی در مقدمه این کتاب گفته، تا قلب اروپا رفته و با آموخته‌هایش روستایی را روایت کرده که خاک آن، قلب و جانش است. این کتاب را با عشق به درمنکی‌ها از محله بالا تا محله پایین، از اربابی و رعیتی، از مسلم خان تا مش خداداد، از چوپانان تا دشت بانان، از عاشقان و معاشقان، خلاصه جمیع شیفتگان فراهان تقدیم کرده و حاصل سال‌ها که نه، روزها و دقیقه‌های زندگی آنها است. فراهانی در این کتاب هر آنچه که دیده، تجربه کرده و آموخته را نوشته و به چاپ رسانده است.

وی این کتاب را اینطور معرفی کرده است: «گل سرخی است که شاید بتوان بوییدش.»

بهزاد فراهانی نمایشنامه‌نویس، بازیگر و کارگردان تئاتر و سینما است. او فارغ‌التحصیل دانشکده هنرهای دراماتیک بوده و تحصیلات تکمیلی تئاتر را در فرانسه گذرانده است. بهزاد فراهانی فعالیت هنری خود را با بازی در تئاتر آغاز کرد و با نگارش فیلمنامه «سفر سنگ» به جمع اهالی سینما پیوست. از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین فعالیت‌های هنری او می‌توان به عضویت در گروه سرکیسیان، گروه مفید، گروه ارنواز (سیروس ابراهیم‌زاده)، انجمن تئاتر ایران (ناصر رحمانی‌نژاد و سلطان‌پور)، گروه هنر ملی (عباس جوانمرد و بهرام بیضایی) و تأسیس گروه تئاتر «کوچ» اشاره کرد.

فراهانی بیش از ۵ دهه است که حضوری مستمر در رادیو، تئاتر، سینما و تلویزیون دارد و اکنون بخشی از این تجربه‌ها را در قالب یک کتاب منتشر کرده است.

این کتاب شامل ۵۵ داستان کوتاه در ۲۴۸ صفحه بوده و توسط خانه فرهنگ و هنر «گویا» به قیمت ۴۰ هزار تومان در قطع رقعی منتشر شده است. طرح جلد این کتاب نیز، نقاشی اثر عادل یونسی است.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...