داستان «روی مرمر سفید» به قلم حسین قربان‌زاده‌ خیاوی برای کودکان نوشته و در انتشارات سروش منتشر شده است.

روی مرمر سفید حسین قربان‌زاده‌ خیاوی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از هنرآنلاین، قربان‌زاده در این داستان ماجرای پسر روشندلی به نام امیر را روایت کرده که دلش می‌خواهد پرنده‌ها بیایند پشت پنجره خانه‌شان در طبقه چهارم یک مجتمع هفتاد واحدی. امیر باور دارد اگر بخواهد و تلاش کند پرنده‌ها خواهند آمد. در این میان خواهرش سارا خیلی دوست دارد برادرش به خواسته‌اش برسد. برای همین تلاش می‌کند این خواسته برادرش محقق شود. سارا در این مسیر با مشکلاتی روبه‌رو می‌شود و به کمک دوستش سعی می‌کند موفق شود.

قربان‌زاده درباره موضوع کتاب اخیر خود گفت: «روی مرمر سفید» کتاب عشق و محبت به خانواده و پرنده‌هاست. کتاب تلاش و امید است. کتابی که می‌گوید نابینایی به معنی ندیدن پرواز و ناتوانی در دیدن پرنده‌ها نیست.

این عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان با اشاره به اینکه برای کودکان روشندل و کودکانی که دچار معلولیت جسمی هستند کتاب‌ کم نوشته شده، افزود: کتاب‌هایی که به تواناییآن‌ها بپردازد و درک و نگاه ویژهآن‌ها را به تصویر بکشد کم است.

او اضافه کرد: نگاه ما به کودکان دارای نارسایی‌های خاص بیشتر از سر دلسوزی‌ست که باید به درک درست از ویژگی و تواناییآن‌ها تغییر پیدا کند. کتاب «روی مرمر سفید» روشندل را ناتوان نمی‌بیند، بلکه او را غرق در آرامشی عمیق به مخاطب نشان می‌دهد و بر وجود افرادی که او را برای رسیدن به خواسته‌اش یاری و همراهی می‌کنند، تاکید دارد.

قربان‌زاده‌خیاوی مربی داستان‌نویسی مراکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تبریز است. از این نویسنده مشگین‌شهری تا کنون آثاری چون «آب و زنجیر»، «روی سیم تار»، «نشان به همان نشان»، «رد انگشت‌های اصلی»، «آتش و پرواز لاک پشت‌ها» و... منتشر شده است.

انتشارات سروش «روی مرمر سفید» را با تصویرگری معصومه کلایی در سه هزار نسخه با قیمت ۵۵ هزار تومان راهی بازار کتاب کرده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «یک سطر مشق ‌نوشتم، چند سطر به پرنده‌ها فکر کردم. عصر بود که صدای پرنده به گوشم رسید. با عجله رفتم پشت پنجره. پرنده‌ پر نمی‌زد. آخرین بار کجای مجتمع پرنده دیده‌ بودم؟ یادم نیامد. گاهی روی دیوار گنجشک‌ می‌نشست. چند بار هم در کوچه یاکریم دیده بودم. هیچ‌وقت به این فکر نکرده بودم چرا اطراف پنجره ما پرنده نیست.

رفتم پشت پنجره‌. امیر دوباره برنج ریخته بود. دست گذاشتم روی دانه‌های برنج. اول تک‌تک بعد یک‌باره دانه‌های برنج‌ را از روی مرمر سفید پاشیدم توی حیاط. دانه‌ها را تعقیب کردم، زود ناپدید شدند...».

................ هر روز با کتاب ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...