مریم شهبازی | ایران


«آبنبات‌ها» عنوان رمانی پنج‌ جلدی است که به همت مهرداد صدقی روانه کتابفروشی‌ها شده؛ مجموعه‌ای که کار تألیف آن تیرماه سال 90 آغاز شده و بهمن‌ماه سال گذشته نیز به اتمام رسید. سه جلد نخست آن با عنوان‌های آبنبات هل‌دار، آبنبات دارچینی و آبنبات نارگیلی به همت انتشارات سوره مهر، جلد چهارم با عنوان آبنبات پسته‌ای از سوی نشر چرخ و فلک منتشر شده و کار انتشار جلد آخر نیز با عنوان آبنبات لیمویی، دوباره به نشر سوره مهر سپرده شده که قرار است در نمایشگاه کتاب تهران عرضه شود. سه جلد نخست این مجموعه که محور گفت‌وگوی امروزمان با نویسنده رمان آبنبات‌ها را تشکیل می‌دهد، روایتگر ماجرای زندگی کودکی به‌ نام محسن، شخصیت محوری این داستان‌هاست. او مصداق بارز یک کودک دهه شصتی است که در امتداد این رمان چندجلدی رشد می‌کند و هر آنچه از یک کودک و نوجوان دهه شصتی به ذهن‌تان خطور می‌کند در وجود او نهفته است:

آبنبات هلدار مهرداد صدقی

ایده تألیف این رمان چند جلدی چطور شکل گرفت؟
در پاسخ سؤال شما باید به ضرورتی اشاره کنم که از چندین سال قبل در تألیف چنین آثاری احساس می‌کردم. ماجرا به مدت‌ها قبل از آغاز تألیف جلد نخست مجموعه آبنبات‌ها بازمی‌گردد؛ به موقعی که خیلی از دوستان و اطرافیان، بخصوص آنهایی که گرفتار مشکلات زندگی امروزی شده بودند از من که می‌دانستند کتاب‌دوست هستم راهنمایی می‌خواستند؛ راهنمایی درباره اینکه چه کتابی بخوانند تا قدری حال‌شان بهتر شود. دنبال کتاب‌های روانشناسی زرد و بازاری هم نبودند! کتاب داستانی می‌خواستند؛ رمان و داستان، اما واقعیت این است که داستان‌های ایرانی، از دوره‌ای که قصه و داستان‌نویسی به سبک قدما جای خود را به سبک جدید داستان‌نویسی می‌دهد در فضایی تلخ ارائه شده‌اند.

از دوره مشروطه به بعد که داستان‌نویسی نوین به ادبیات ایران راه پیدا می‌کند؟
بله. البته نه اینکه بخواهم ارزش ادبی این آثار، چه از نظر ساختار و چه از نظر مضمون آنها را زیر سؤال ببرم؛ بلکه گفته‌ام این است که فضای رمان‌های جدی فارسی اغلب تلخ هستند.

البته اتفاق عجیبی هم نبوده، به هر حال اغلب نویسندگان و مترجمانی که در دوره مشروطه به بعد، آثاری از آنان به یادگار مانده است تحت‌تأثیر وضعیت آن دوران، فعالان سیاسی هم محسوب می‌شده‌اند!
درست است؛ بالاخره این تلخی، نشأت گرفته از اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی دهه‌های نخست ورود داستان‌نویسی مدرن به کشورمان بوده است. نکته دیگری که نمی‌توان از آن صرف‌نظر کرد این است که برای سال‌های زیادی، سنگینی سایه استعمار بر عرصه فرهنگ و ادب نیز خودنمایی می‌کرده است. اقلیم و مشکلات محیطی نیز مؤثر بوده؛ در گذشته مردم ایران با قحطی‌های متعددی روبه‌رو بوده‌اند که همین سبب بروز سختی‌های بی‌شماری در زندگی‌شان شده است. همه اینها نقش مؤثری در روان‌ جمعی داشته‌اند.

مصداق آثار نویسندگانی همچون امین فقیری و محمود دولت‌آبادی که به زندگی روستایی و حال‌وهوای حاکم بر آن پرداخته‌اند؟
دقیقاً و همین است که داستان‌های کوتاه، بلند و رمان‌های ما مملو از انعکاس این شرایط دشوار است. اغلب شخصیت‌هایی که در این آثار آمده‌اند، در زندگی شخصی‌شان هم افراد شکست‌خورده به تصویر کشیده شده و افسرده‌اند. البته بیشتر اینها نثرهای درخشانی دارند و از آن جهت بحثی ندارم. بیشتر بحث روانکاوی این ماجرا مورد نظرم است. بازگردیم به همان پاسخ سؤال نخست. من در جواب دوستانی که خواهان معرفی کتابی بودند که به بهبود حالشان کمک کند، کار چندانی از عهده‌ام ساخته نبود. همین شد که درصدد تألیف رمان‌هایی با حال‌وهوایی متفاوت برآمدم، داستانی که طبق روال عادی زندگی در آن برخی سختی‌ها و مشکلات هم آمده اما گذر از تلخی‌ها را هم نشان دهد. شخصیت اصلی این مجموعه، پسری است که سازگاری بالایی با شرایط دارد و روحیه‌اش نیز خیلی خوب است. به کمک همین مسأله قادر به عبور از سختی‌هاست. البته نه اینکه بگویم دست به منطقی‌ترین کارها می‌زند، نه! اما در اغلب مواقع با کمترین آسیب از گرفتاری‌ها می‌گذرد.

آن پیشینه ادبی، شما را به تألیف آثاری کشاند که در عین حفظ ارزش‌های ادبی و ساختار، به بهبود حال مخاطبان نیز کمک کند؟
بله، در تألیف این کتاب‌ها به دنبال این بودم که حداقل باری به دوش خوانندگان احتمالی آثارم اضافه نکنم. این خط قرمز من در مجموعه آبنبات‌ها بود وگرنه در بخش‌های مختلف هر کدام از این کتاب‌ها، گاهی لازم به افزودن بر تلخی‌ها بود، اما این کار را نکردم. در مقابل روی مسائلی کار کردم که امیدبخشی را به مخاطبان القا می‌کرد.

سن و سالی که شخصیت اصلی این مجموعه در دهه شصت دارد و از سویی بجنورد، شهری که به عنوان محل سکونت وی انتخاب کرده‌اید شباهت‌های زیادی به زندگی و زادگاه خودتان دارد؛ شخصیت محسن مجموعه آبنبات‌ها روایتی از گذشته خود شماست؟
به طور مستقیم درباره خودم نیست اما سن و سال محسن را عمدی همسن انتخاب کردم تا به جهان راوی تسلط بیشتری داشته باشم. در عین حال شهر زادگاهش را نیز محل زندگی خودم انتخاب کردم تا شرایط و محیطی را به تصویر بکشم که بیشتر لمس کرده‌ام تا سبب باورپذیرتر شدن اثر شود، اما داستان‌ها کاملاً ساختگی هستند.

این مجموعه با ساختاری شبیه به خاطره‌نگاری‌ها نوشته شده، این هم برای نفوذ بیشتر به ذهن مخاطب بوده است؟
استفاده از زبان خاطره‌نگاری برای کمک به باورپذیرتر شدن وقایع داستان‌های مذکور بوده است.

آقای صدقی! با وجود تأکیدی که بر اهمیت تألیف آثاری دارید که تلخی‌ها بر مضمون‌شان غلبه نداشته باشد، اما چرا بخشی از فضای داستان این مجموعه در دوره جنگ تحمیلی سپری می‌شود؟ بخصوص کتاب نخست که با دهه شصت آغاز می‌شود، دورانی است که در آن شاهد تبعات ناشی از حمله بعثی‌ها به کشورمان هستیم!
در این مجموعه، جنگ فقط بخشی از فضای حاکم بر زندگی شخصیت اصلی داستان را تشکیل می‌دهد و بر آن متمرکز نشده است. ما در جهانی زندگی می‌کنیم که کوچک‌ترین اتفاقی، در هر گوشه این کره خاکی بر وضعیت ساکنان همه کشورها اثر می‌گذارد. درباره ماجرای این مجموعه رمان هم این‌گونه است. در شهری که داستان آن شروع می‌شود، وضعیت جامعه و وقوع جنگ به گونه‌ای پیش می‌رود که حتی شخصیت‌های نوجوان مجموعه آبنبات‌ها را نیز درگیر می‌کند. این تأثیر جنگ بر زندگی آنهاست، نه اینکه کتاب به طور خاص بر این واقعه تاریخی نوشته شده باشد و به نوعی همه وقایع اثرگذار آن سال‌ها را شامل می‌شود.

از همان ابتدا تصمیم به تألیف این داستان در خلال مجموعه‌ای چند جلدی گرفته بودید یا به مرور گسترش یافت؟
از همان موقعی که صفحه اول این مجموعه را می‌نوشتم تصمیم به ادامه آن تا پنج، شش جلد گرفتم. سه جلد آن با همراهی انتشارات سوره مهر منتشر شده، جلد چهارم را مؤسسه دیگری روانه کتابفروشی‌ها کرده است و جلد پنجم نیز اردیبهشت‌ماه و همزمان با برپایی نمایشگاه کتاب تهران در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌گیرد. با اینکه آبنبات‌ها در قالب مجموعه منتشر شده اما جلد نخست آن را طوری نوشته‌ام که حتی به تنهایی هم بتواند کتاب مستقلی باشد. راستش آن زمان به این فکر کردم که شاید داستان اول با استقبال مخاطبان یا ناشر روبه‌رو نشود، اما بعدها شرایط به گونه‌ای پیش رفت که دیدم امکان ادامه این کتاب در مجلدهای بعدی فراهم است.

در تألیف این مجموعه چقدر ردپای آیین‌ها و رسوم خاص بجنورد دیده می‌شود؟
وقتی پای اقلیم خاصی به یک رمان باز می‌شود، از ظرفیت‌های فرهنگی آن نیز می‌توان بهره گرفت؛ کاری که من هم انجام داده‌ و حتی از گویش رایج در بجنورد استفاده کرده‌ام، اما نه به شکلی که بتوان این مجموعه را داستانی بومی خواند چراکه ماجراهای این مجموعه را می‌شود در هر جغرافیای دیگری به تصویر کشید.

این رمان را همان‌طور که در سایت‌های فروش آنلاین کتاب هم آمده برای نوجوانان نوشته‌اید؟
نه! برای بزرگسالان نوشته‌ام، اما در خصوص اینکه نوجوانان هم می‌توانند آن را بخوانند یا نه باید بگویم که این بستگی به میزان کتابخوان بودن آنان دارد. البته بازخوردهای خوبی از مخاطبان نوجوان داشته‌ام. آبنبات‌ها را با رویکرد اخلاق‌محور نوشته‌ام، منتهی با بیان طنز. در این مجموعه به برخی از معایب اخلاقی اشاره شده، اما طوری که مخاطب زده نشود. از همین بابت برای نوجوانان نیز می‌تواند اثری خواندنی باشد.

خودتان این کتاب را به کدام دسته از مخاطبان و با چه سلیقه‌ای پیشنهاد می‌دهید؟
مطالعه این کتاب را به همه پیشنهاد می‌دهم. وقتی نوشتن آن را آغاز کردم دنبال این بودم که نوشته‌ام مثل یک تراپی عمل کرده و به بهبود حال مخاطب، حتی اگر شده در زمانی که آن را می‌خواند کمک کند. این مسأله فارغ از بحث ساختار ادبی و سؤالی که درباره گروه سنی مخاطبان آن پرسیدید برای من مهم بود. برای خانواده در آثارم اهمیت زیادی قائل هستم چراکه شکل درست خانواده در موقع بروز هر مشکلی می‌تواند حامی افراد باشد. مجموعه آبنبات‌ها مسیر گذر از سختی‌هاست، با آنکه در آن مشکلات پیش‌روی زندگی معمول آمده، اما از سویی نشان داده که همانند شخصیت اصلی این کتاب، ما هم می‌توانیم از موانع و سختی‌ها عبور کنیم. البته نه اینکه آنها را نادیده بگیریم، بلکه بتوانیم راه عبور از آنها را بیاموزیم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...