علیه استبداد | آرمان امروز


اگر گشت‌و‌گذاری در میان برندگان جایزه هوگو، یکی از قدیمی‌ترین و معروف‌ترین جوایز در زمینه داستان‌نویسی علمی‌تخیلی و خیال‌پردازی داشته باشیم، «فارنهایت 451» دومین اثری است که در این میان خواننده را متحیر می‌سازد و در این جست‌جو او را به دام می‌اندازد. وقتی عنوان کتابی در زبانی ثبت می‌شود یا زمانی که مایکل مور در یکی از پرفروش‌ترن فیلم‌های مستند خود به محتوای این رمان اشاره و حق مطلب را ادا می‌کند: «دمایی که در آن حقیقت می‌سوزد» دیگر حرفی باقی نمی‌ماند که درباره این کتاب زد.

خلاصه رمان فارنهایت ۴۵۱» ری بردبری

ری بردبری به فضای تاریک، سنگین و اضطراب‌آور و دوران جنگ سرد به شکل استعاره‌ای اشاره می‌کند. کتاب‌سوزی که موضوع اصلی داستان است، علاوه بر اینکه حقیقتی تاریخی است، نمادی از سانسور شدیدی است که به کنترل پنهان اطلاعات می‌پردازد.

فقط می‌توان گفت چرا هنوز پس از هفتاد سال که از انتشارش می‌گذرد، باید درباره‌اش نوشت. زمانی که برای اولین‌بار در سال 1953 این جایز اهدا شد، قرار بر این بود که این رخداد دیگر تکرار نشود؛ بنابراین یک سال بعد یعنی در سال 1954 از اهدای جایزه و مراسم خبری نبود؛ اما به دلیل استقبال پرشور مردمی، جایز هوگو در سال 1955دوباره برگشت، ولی دیگر برای «فارنهایت 451» دیر بود. بعدها رای‌دهندگان انجمن علمی‌تخیلی جهانی متوجه می‌شوند که یکی از تاثیرگذارترین رمان‌های این ژانر جایزه دریافت نکرده ‌است، بعد از بازنگری تصمیم می‌گیرند این جایزه را در مراسم بزرگداشت ری بردبری (2012-1920) در پنجاه‌سالگی‌اش به او اهدا ‌کنند. فرانسوا تروفو فیلمساز فقید فرانسوی و برنده جایزه کن نیز در سال 1966 یک فیلم موفق از روی این رمان ساخت که نامزد شیر طلایی ونیز و نامزد بهترین فیلم دراماتیک هوگو شد و بعدها مارتین اسکورسیزی فیلمساز شهیر آمریکایی از آن فیلم و رمان ستایش کرد که بر آثار او تاثیر گذاشته است.

اینکه چه خوش‌اقبال و بخت یار آنها بود «فارنهایت 451» از قلم افتاد و جایزه‌اش بعد از بازنگری در بزرگداشت بردبری اهدا شد، کمی جای بحث دارد. وقتی کتابی برای اولین‌بار وارد بازار کتاب می‌شود باید منتظر بود و دید که آیا ویژگی‌های منحصربه‌فرد کتاب آن‌قدر که باید می‌تواند توجهات عمومی را به خود جلب کند. مثلا آنگوس ویکسون از این رمان با عنوان اثری کمی نازل و ضعیف و کمی ساده نام برد و در ضمن اضافه کرد که اگر قرار بود جایزه‌ای در سال 1955 به نویسنده‌ای تعلق گیرد احتمالا انجمن آن را به لافایت رونالد هابار اهدا می‌کرد یا اثری به همان میزان وحشتناک. همین‌قدر باید گفت که ماندگارترین آثار هم اغلب نیاز به فرصت دارند تا به ذهن عموم رسوخ کنند و برخی از آنها وقتی در میان مردم جای خود را باز کردند دنیا را یا دست‌کم نگرش ما را به جهان اطراف‌مان تغییر می‌دهند. همان‌طور که آلیس هافمن منتقد آمریکایی می‌گوید: «فارنهایت 451، یک شاهکار است... یک رمان کلاسیک آمریکایی که خواندنش برای همه واجب است؛ اگر در نوجوانی آن را بخوانید مسیر زندگی‌تان را تغییر خواهد داد و اگر در بزرگسالی از نو آن را بخوانید هنوز هم برای‌تان خیرکننده خواهد بود.» کریستوفر ایشروود نویسنده فقید انگلیسی نیز در ستایش این رمان می‌گوید: «یک قدرتِ محض از خیال‌پردازیِ واقعی که آدمی را به وجد می‌آورد.»

«فارنهایت 451» شاهکار ری بردبری (ترجمه مژده دقیقی، نشر ماهی) رمانی علمی‌تخیلی و پادآرمان‌شهری است که جامعه آمریکایی (یا هر جامعه استبدادی) را به نمایش می‌گذارد که خواندن یا داشتن کتاب در آن ممنوع است. مونتاگ شخصیت اصلی و قهرمان داستان یک آتش‌نشان است، اما نه یک آتش‌نشان معمولی. او مسئولیت سوزاندن کتاب‌ها و سانسور اطلاعاتی را به عهده دارد که قدغن شده‌اند، به رغم اینکه از کارش لذت می‌برد، ولی احساس خوشبختی نمی‌کند و کم‌کم شک بزرگی در درون او نسبت به شغلش ایجاد می‌شود که شاید سوزاندن کتاب‌ها و سانسور اطلاعات کار درستی نباشد، سرانجام علاقه‌اش به آتش‌نشانی کم می‌شود و آن را کنار می‌گذارد و تلاش می‌کند تا از ادبیات و نوشته‌های فرهنگی محافظت کند.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...