تدبیر مُلک در نگاه امیر و حکیم! | الف


روایات، افسانه‌ها و حواشی فراوانی حول شخصیت بزرگمهر یا بزرجمهر حکیم شکل گرفته که بسیاری از مورخان و پژوهشگران را درباره‌اش دچار تشکیک و سوء‌تفاهم نموده است. در بسیاری از متون ادبی و تاریخی از درایت و حکمت او شواهدی آورده شده و در برخی دیگر با وجود پرداختن به عصری که بزرگمهر می‌زیسته، مستقیماً به او اشاره نشده است. بعضی متون نیز اصولاً وجود او را زیر سؤال برده یا منکر شده‌اند و او را همچون بسیاری از افسانه‌های ایرانی فاقد مبنای واقعی و دقیق دانسته‌اند. بااین‌حال برخی پژوهشگران به بررسی متونی پرداخته‌اند که در آن‌ها از بزرگمهر یاد شده است. آن‌ها به نقاط مشترک میان این مستندات توجه ویژه‌ای داشته‌اند تا بتوانند از میان آن‌ها به یافته‌های قابل ‌اتکایی درباره‌ی این حکیم بزرگ ایرانی برسند.

آرتور کریستین‌سن [Arthur Emanuel Christensen] داستان بزرجمهر حکیم» [La Legende Du Sage Buzurjmihr]

آرتور کریستین‌سن [Arthur Emanuel Christensen] از جمله‌ محققینی است که با دقت و وسعت به غور در متون مرتبط با بزرگمهر پرداخته و آن‌ها را در قالب کتاب و مقاله به جهان عرضه کرده است. او بر پایه‌ی مجموعه پژوهش‌هایی نتیجه گرفته که بزرگمهر همان برزویه طبیب است که براساس بسیاری روایت‌ها کلیله و دمنه را از هند به ایران آورده است. کریستین‌سن بسیاری از افسانه‌های مرتبط با این شخصیت تاریخی را راستی‌آزمایی کرده و صحت برخی را مورد تردید قرار داده است.

کریستین‌سن، این ایران‌شناس نروژیِ متعلق به اواخر قرن نوزده و نیمه‌ی اول قرن بیستم در رساله‌ای حاصل تحقیقات خود درباره‌ی بزرگمهر را خلاصه کرده و در سال 1930 میلادی به انتشار رسانده است. این متن در همان دوره مورد اقبال پژوهشگران ایران باستان قرار گرفت و به‌ویژه وقتی عبدالحسین میکده آن را به فارسی برگرداند و در سال 1308 در مجله‌ی مهر به چاپ رساند، استقبال فراوانی از آن شد. این جستار سال‌ها در پایگاه‌های مختلف مقالات تحقیقاتی قابل‌دسترسی بود تا این که نیاز به احیای زبان و ترمیم حروف‌نگاری و نگارش آن، پس از حدود تقریباً یک قرن احساس شد و اکنون در کتاب «داستان بزرجمهر حکیم» [La Legende Du Sage Buzurjmihr] این کار با افزودن متون کوتاه دیگری به آن صورت پذیرفته و در اختیار مخاطب امروزی قرار گرفته است.

در آغاز کتاب به ترجیح عنوان «بزرجمهر» به جای «بزرگمهر» که فارسی معیار و «وُزُرگمهر» که پهلوی است، اشاره شده است و به عمق معماگونگی و ابهامی که در شخصیت بزرجمهر در طی تاریخ می‌توان دید نیز پرداخته شده است. آن‌چه در متون مختلف درباره‌ی بزرجمهر مورد توافق است، روزگار زیست اوست که اغلب آن را در دوره‌ی انوشیروان، پادشاه دادگر ساسانی عنوان کرده‌اند. این منابع بزرجمهر را حکیمی مدبر دانسته‌اند که وزیری مورد وثوق و علاقه‌ی خسرو اول، انوشیرون ساسانی بوده و از او مکتوباتی نیز به جا مانده است.

منابع پهلوی مرتبط با بزرجمهر دو اثر را به او نسبت می‌دهند که یکی پندنامگ نام دارد و شرح گفت‌وگوی پندآموز و مبتنی بر تدبیرِ مُلک میان امیر و حکیمی است که راهگشای دولتمردان روزگار باستان بوده است. اثر دیگر، شرح بازی چترنگ یا شطرنج است که کشف معمای آن در زمانه‌ی بزرجمهر تنها به عقل و دست او صورت گرفته است. حکایت چگونگی رسیدن بازی شطرنج از هند به ایران و چاره‌جویی انوشیروان برای رمزگشایی از آن نیز آورده شده است. بزرجمهر از چنان تیزهوشی برخوردار بوده که نه‌تنها این بازی را برای ایرانیان قابل‌ فهم و کاربرد می‌کند، بلکه بازی تخته نرد را نیز طراحی و به هندیان عرضه می‌نماید، اتفاقی که مایه‌ی تفاخر دربار ساسانی بوده و آن را مورد تقدیر و تفقد فراوان قرار می‌دهند.

اما در میان متونی که کریستین‌سن به آن‌ها بیش از باقی شواهد پرداخته و اولویت داده می‌توان به کتاب ثعالبی (غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم)، شاهنامه‌ی فردوسی و تاریخ مسعودی اشاره کرد. ماجرای آشنایی با انوشیروان و ورود بزرجمهر و سیر تحولاتی که در دربار پادشاه و جانشین‌اش طی کرده در این منابع شباهت‌های بسیاری با هم دارد. سرنوشت بزرجمهر اما تفاوت‌هایی را در این متون و سایر مکتوبات به دست آمده نشان می‌دهد. همگی آن‌ها به نبوغ و دوراندیشی این حکیم بزرگ پرداخته و قصه‌هایی مشابه درباره‌اش به‌عنوان شاهد آورده‌اند. بزرجمهر در بحران‌های حل‌ناشدنی به یاری پادشاه می‌شتافته و حکمت و تفکر جامع‌اش در غالب موارد حکومت را از درماندگی و شکست نجات می‌داده است. اما او نیز همانند اغلب حکمای روزگارش مورد خشم و عتاب پادشاهان معاصرش قرار گرفته و زندگی پرفراز و نشیبی از سر گذرانده است که در کتاب بر این بیوگرافی سرشار از ماجرای او نیز تمرکز دقیقی صورت گرفته است.

کتاب با نثری فاخر و نزدیک به آن‌چه در متون کلاسیک فارسی آمده به شرح ماجرای بزرجمهر پرداخته است. در نقل از متون ادبی نیز سعی شده راهی میانه در پیش گرفته شود تا آن‌چه از منابعی همچون شاهنامه یا کتاب ثعالبی نقل شده برای اکثریت قریب به اتفاق مخاطبین قابل‌فهم و عاری از ابهام باشد. این مسأله در ضمیمه‌های کتاب، که یکی نقل‌ از مقدمه‌ی کلیله و دمنه از برزویه و دیگری بخشی از پندنامگ بزرگمهر است نیز رعایت شده است. همچنین مترجم بخش‌هایی از متون تاریخی و ادبی مرتبط با بزرجمهر را که مستقیماً به او اشاره و از او نقل قول کرده‌اند، از قبیل مروج‌الذهب مسعودی، جوامع‌الحکایات و لوامع‌الروایات عوفی و جاویدان خرد مسکویه را نیز آورده است تا خوانندگان را بی‌واسطه در معرض این روایات قرار دهد. مجموع این مطالب به شکلی موجز و ملخص، اما در عین‌حال بسیار متنوع به معرفی بزرگمهر حکیم پرداخته‌اند که برای مخاطب عام ایرانی بسیار سودمند و آگاهی‌بخش است و او را به تحقیق مفصل‌تری در‌باره‌ی این چهره‌ی اثرگذار در تاریخ ایران باستان نیز ترغیب می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...