انتشارات رازنی کتاب «ترجمه‌ی جمال» را به کوشش حامد کمالیان منتشر کرد. کتاب شامل گردآوری همه دیدگاه‌ها درباره سیدجمال واعظ اصفهانی از مشروطه تا به امروز است.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: سیدجمال الدین واعظ اصفهانی یکی از مهم‌ترین رهبران جنبش بیداری ایرانیان و یکی از مهم‌ترین چهره‌ها در خاندان صدر است. مجالس وعظ و خطابه‌های شورانگیز او نقش مؤثری در پیروزی نهضت مشروطه داشت. زبان ساده او باعث شد تا عامه مردم ذهنشان نسبت به مشروطه و حاکمیت قانون تاحدی باز شود.

ترجمه‌ی جمال درباره سیدجمال واعظ اصفهانی

سیدجمال واعظ پس از بمباران مجلس در لیست ترور محمدعلی شاه قرار گرفت. به همین دلیل با لباس مبدل از تهران خارج شد تا به عتبات برود، اما در همدان گرفتار و به بروجرد تبعید شد و حاکم بروجرد به دستور محمدعلی شاه او را به قتل رساند.

درباره این شخصیت مهم نهضت مشروطه تک نگاری‌های اندکی انجام گرفته است. هرچند که نویسندگان منابع مهم تاریخ انقلاب مشروطیت ایران در فصول جداگانه‌ای به او پرداخته‌اند.

به تازگی انتشارات راز نی که به صورت تخصصی در حوزه خاندان صدر کار می‌کند کتابی را درباره سید جمال واعظ با عنوان «ترجمه‌ی جمال» با شمارگان ۳۰۰ نسخه، ۳۷۰ صفحه و بهای ۲۸ هزار تومان منتشر کرده است. این کتاب نخستین مجلد از مجموعه «تراجم صدری» این انتشارات است که با پژوهش حامد کمالیان به مرحله نشر رسید.

کتاب گلچینی از نوشته‌هایی است که از محرم سال ۱۳۲۵ قمری (بهمن ۱۲۸۵ شمسی) تا روزگار معاصر درباره سیدجمال الدین واعظ نوشته و منتشر شده است. در ۱۲۰ سال گذشته بسیاری از نزدیکان، همراهان، هم‌عصران، مورخان و پژوهشگران درباره این شخصیت مقالات و یادداشت‌هایی را نوشته‌اند و قاعدتاً نوشته‌هایی که به عصر قیام مشروطه خواهی ایرانیان نزدیک‌تر است، سندیت بیشتری دارد.

بر این اساس ۴۷ مطلب درباره سیدجمال در این کتاب به قلم شخصیت‌هایی چون ادوارد براون، فریدون آدمیت، سید محسن امین، مهدی بامداد، محمدحسین افضل الملک، مجمر اصفهانی، میرزا محمودخان احتشام السلطنه، سیدحسن تقی زاده، محمد ابراهیم باستانی پاریزی، شیخ آقا بزرگ تهرانی، میرزا یحیی دولت آبادی، حاج سیاح محلاتی، ظهیرالدوله، قهرمان میرزا سالور، احمد مجدالاسلام کرمانی، احمد کسروی، اقبال یغمایی، مهدی ملک زاده و… منتشر شده است.

کتاب دیدگاه مخالفان فکری سیدجمال واعظ را هم درج کرده است و از این نظر می‌تواند منبع مناسبی برای مخاطبان در شناخت همه جانبه این شخصیت برجسته نهضت بیداری ایرانیان باشد. سایت انتشارات راز نی همچنین امکان خرید فایل دیجیتالی این کتاب را نیز فراهم کرده که علاقه‌مندان می‌توانند با مراجعه به سایت از این امکان بهره‌مند شوند.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...