شیعه نماد مظلومیت است و بر همین اساس مظلومیت در فرهنگ تشیع، مفهوم بارزی دارد... مجالس ترحیم تبدیل به میهمانی‌های بزرگ می‌شود و از مرگ بهانه‌ای برای دیدن همدیگر می‌سازند... تزریق شادی به جامعه دردمند، ظلم به مردم آن کشور بوده و جنبه مخدر دارد چون صحبت کردن از شادی در این جامعه به معنای سرگرم کردن آنها به امر دیگر است در حالی که مردم باید واقعیت‌های جامعه را ببینند... باید به جای دین شادی‌بخش، پروژه انسان شادمان را دنبال کنیم. مساله، مساله انسان شادمان است


عاطفه شمس و محسن آزموده | اعتماد


انجمن جامعه‌شناسی ایران، عصر یکشنبه چهارم بهمن ماه، میزگردی را با عنوان «دین و شادی» برگزار کرد. در این نشست، سارا شریعتی، استادیار گروه جامعه‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، حسن محدثی استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز و محمد سروش محلاتی، پژوهشگر دینی معاصر به بررسی نسبت دین با شادی در جامعه ایران پرداختند. شریعتی، با تاکید بر اینکه جامعه به سوگ و سرور به شکل توأمان نیازمند است و تقویم نمی‌تواند تقویمی سراسر سوگواری باشد، گفت: تا زمانی که زیرساخت‌های اجتماعی برای تایید شادی‌های فردی ما وجود نداشته باشد هیچ تئولوژی نمی‌تواند برای ما شادی‌آور باشد، نکته دیگر اینکه ما نیازمند ساخت الگوهای شادی هستیم و این نکته یکی از مهم‌ترین سرفصل‌های جامعه‌شناسی مدرن است که به نظر می‌رسد ما در تحقق آن ناتوان هستیم. ساخت این الگوها نیز به خواست مردم و به استفاده از فرهنگ خود آنها نیاز دارد. تا زمانی که ما این تایید را از متن اجتماعی خود نگیریم و مدام در برابر تناقض‌هایی که در ذهن خود ساخته‌ایم قرار بگیریم، شادی به یک مساله اجتماعی تبدیل می‌شود و دیگر یک بحث روانشناسی نیست و به ناچار باید جامعه شناسان در انجمن جامعه‌شناسی درباره آن بحث کنند. در بخش‌هایی از پنل صبح این همایش نیز، مقصود فراستخواه با اشاره به مشکلات بحث شادی در ایران، نسبت آن را با مباحث مربوط به جامعه‌شناسی دین مطرح کرد که به دلیل اهمیت این سخنرانی، بخش‌هایی از آن نیز در ادامه میزگرد آمده است.

سارا شریعتی

نیازمند ساخت الگوهای شادی هستیم
سارا شریعتی، استادیار گروه جامعه‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و نخستین سخنران این میزگرد، دلیل برگزاری این نشست را در انجمن جامعه‌شناسی، تبدیل شدن شادی به یک مساله اجتماعی عنوان کرد و با بررسی نسبت بین دین و شادی از نگاه جامعه شناختی گفت: پرسش من در اینجا این است که شادی به همان معنایی که همه از آن فهم می‌کنیم، در جامعه امروز ما چه موقعیتی دارد؟ به نظر می‌رسد شادی یک مساله اجتماعی است بنابراین در دپارتمان جامعه‌شناسی مطرح می‌شود. اما اینکه چرا شادی مهم شده به این دلیل است که در جوامعی مانند ما سیاست و اقتصاد همواره مهم‌ترین منابع تکذیب شادی بوده‌اند. به این معنا که سیاست با ممنوعیت‌ها، محدودیت‌ها و شکست‌های خود و اقتصاد با نابرابری‌ها و تبعیض‌هایش سهمی مهم درتولید ناامیدی داشته‌اند. اما ما در اینجا به بررسی سهم دین در این موضوع خواهیم پرداخت.
او با بیان اینکه رویکرد ما اجتماعی است، افزود: اکنون این پرسش مطرح می‌شود که نسبت دین با شادی و سهم سیاستگذاری دینی در شادی چگونه است. ادیان مختلف، نسبت‌های مختلفی با شادی برقرار می‌کنند.

شیعه نماد مظلومیت است
شریعتی با بیان اینکه در این بحث به سه نکته درباره تشیع و شادی اشاره خواهد کرد، ادامه داد: با نگاهی به تحقیقات انجام شده درباره تشیع به ویژه تحقیقات انجام شده در فرانسه می‌توان گفت تشیع از منظر دیگران به عنوان مذهبی شناخته می‌شود که برای رنج، موقعیت خاص و مقدسی قایل است و آنها از تشیع به عنوان دکترین رنج یاد می‌کنند. او ادامه داد: عموما در هنگام اشاره به مکتب تشیع به موضوع شهادت امام حسین(ع) پرداخته می‌شود و از شیعه به عنوان مذهبی که با قصد قدرت شکل گرفته است یاد می‌کند در صورتی که شیعه نماد مظلومیت است و بر همین اساس مظلومیت در فرهنگ تشیع، مفهوم بارزی دارد. شیعه در تمامی دوره‌های تاریخی گذشته مظلوم واقع شده است و تاریخ شیعیان با شهادت ائمه معصوم(ع) پیوند خورده و فرهنگ شهادت نیز در تاریخ شیعیان جایگاه خاصی دارد. به همین جهت این موضوع را به ذهن متبادر می‌کند که در معنی رنج جایگاه خاصی در آموزه‌های تشیع وجود دارد. شریعتی افزود: شیعیان هیچگاه قدرت را غصب نکرده‌اند و در گذشته یک اقلیت مظلوم به شمار می‌رفتند. شیعه تاریخ خود را در خلال مناسکش زنده نگه داشته و باورهای شیعی نخستین برش در این زمینه است. مناسک و هنرهای شیعی، همه کمک کردند تا تاریخ تشیع شکل گیرد. تصویر دوم از دید شریعتی، حوزه مناسک شیعی است که عاشورا محور است. همه چهره‌های عاشورایی، نقش یک نماد و سمبل را در فرهنگ شیعه بازی می‌کنند. در واقعه عاشورا فرهنگ گناه، توبه، تجدید عهد و یاری کردن مفهوم خود را به دست می‌آورند و بنابراین هویت شیعی با مناسک پیوند خورده است. سومین برش نیز اهمیت خاصی است که فرهنگ شیعی برای ذکر و ذاکرین قائل است و در هر مناسبتی به یادآوری مظلومیت شیعیان نگاه ویژه‌ای شده است. به همین جهت فرهنگ خاصی برای عزاداری‌ها تدوین شده است .

در سیاستگذاری برای شادی‌ها موفق نبوده ایم
این استادیار گروه جامعه‌شناسی با تاکید بر اینکه تشیع تا قبل از صفویه یک جریان اقلیتی و بعد از آن یک قدرت رسمی است، ادامه داد: در همه حکومت‌های بعد از صفویه تا جمهوری اسلامی نیز تشیع در ایران یک مذهب رسمی است اما تشیع نظام با تشیع نهضت، تفاوت موقعیت دارد. تشیع نهضت باید از طریق مناسک و هنرهایش خود را زنده نگه دارد و سوگواری در آن کارکردی کاملا اعتراضی، انقلابی و اجتماعی دارد، نیازی نیز وجود دارد که تشیع در قدرت نیز بتواند از طریق جشن‌ها و شادی‌ها قدرت و پیروزی‌های خود را بازنمایی کند. او افزود: بر این اساس پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی ایران، نیازی به وجود می‌آید که در تقویم ما بین روزهای سوگ و سرور، تعادلی برقرار شود. جامعه به این دو وجه نیاز دارد.

شریعتی دومین نمونه از سیاستگذاری‌ها در این راستا را برنامه‌ریزی‌هایی دانست که خود شهرداری انجام می‌دهد و گفت: از آن جمله می‌توان به سامانه‌های نشاط و شادی اشاره کرد که شهرداری آغاز کرد و تلاش شد مناسبت‌های شادی بخش ایجاد کنند، اما باید گفت هر دو نمونه این سیاست‌ها اغلب چندان که انتظار می‌رفته است، موفق نبوده‌اند.

او برای عدم موفقیت این سیاست‌ها به دو علت اشاره کرده و افزود: شاید بتوان گفت ما الگوی پیشینی برای شادی نداریم بنابراین به یک معنا این سیاست‌ها نتیجه نمی‌دهد. گویی قرابتی ترجیحی بین فرهنگ تاریخی ما با غم وجود دارد. دلیل دوم اینکه سیاستگذاری و الگوسازی انجام شده از طرف مسوولان برای نشاط و شادی، چنان سرشار از ممنوعیت‌ها و محدودیت‌ها بود که به نظر می‌رسید عطای آن به لقایش بخشیده شود بهتر است. اما در چنین شرایطی جامعه مطالبه شادی دارد و شادی فردی نیز باید تایید اجتماعی شود تا تداوم داشته باشد. در نتیجه به نظر می‌رسد دو اتفاق برای شادی افتاده است؛ نخستین اتفاق، دگردیسی شادی است، یعنی شادی در اشکال شناخته شده و متداول خود نمی‌تواند در جشن‌های مشخص عیان شود. محدود، ممنوع و نقد می‌شود، در نتیجه در چهره‌های دیگر، خود را نشان می‌دهد. از جمله این موارد، مجالس ترحیم است که تبدیل به میهمانی‌های بزرگ می‌شود و از مرگ بهانه‌ای برای دیدن همدیگر می‌سازند. ما مظاهر مختلف فرهنگی را دچار دگردیسی کرده‌ایم و معمولا از محافلی که کارکرد دیگری برای آن تعریف شده است استفاده دیگری می‌کنیم. او ادامه داد: نکته دیگر این است که گاهی شادی‌هایی که به صورت خودجوش به وجود می‌آید مخاطراتی را با خود به همراه می‌آورد مانند زمانی که تیم ملی برنده می‌شود و شادی به افراط تبدیل شده و با رد کردن همه خطوط قرمز مشکلاتی را برای جامعه ایجاد می‌کند. این دو چهره شادی در جامعه ما است؛ به همین دلیل گاه مشاهده می‌شود که احساس نارضایتی از دلایل عینی نارضایتی بیشتر است، یعنی فرد ناراضی است اما نمی‌داند چرا! امکانات دیگر برای او فراهم است، اما در زمینه‌ای ناشاد زندگی می‌کند.

ضرورت ایجاد زمینه‌های اجتماعی شادی در جامعه
او در جمع‌بندی مطالب خود با تاکید بر اینکه تا زمانی که زمینه اجتماعی برای تایید شادی‌های فردی ما وجود نداشته باشد، هیچ تئولوژی‌ای نمی‌تواند شادی‌آفرین باشد، گفت: اگر بحث تئولوژیک انجام شود و ثابت کنیم در دین ما شادی، سعادت و خوشبختی نقش تعیین‌کننده دارد و واقعا نیز درست باشد اما زمینه‌های اجتماعی شرایط شکوفایی این آموزه‌ها را فراهم نکند، نمی‌توان از شادی سخن گفت و زمینه اجتماعی ما تایید‌کننده شادی‌های فردی و ناپایدار ما نیست. اتفاقا این زمینه اجتماعی، بستر مساعدی برای غم، ناامیدی و نارضایتی است. دیگر اینکه ما نیازمند ساخت الگوهای شادی هستیم. یکی از مهم‌ترین کاستی‌های دنیای مدرن، کاستی آیین است و به همین دلیل مدام می‌خواهند به سمت ابداع آیین جدید بر روند. به نظر می‌رسد ما در ساخت این آیین شادی بخش، ناتوان هستیم زیرا تا حدی این آیین خود را محدود می‌کنیم که هر گونه نیاز محدود می‌شود و امکان بیان خود را ندارد. برای پاسخ به نیاز به مطالبه اجتماعی شادی باید این الگوهای جدید را ساخت که یک ساخت فرمایشی و از بالا نیستند بلکه نیازمند به مشارکت مردم، نیاز خود آنها و استفاده از فرهنگ بومی و تاریخی خود آنها دارد تا بتوانند فرهنگ گذشته تاریخی شادمانی و جشنی را که در این جامعه بوده است با جهت‌گیری‌های فکری و اعتقادی خود هماهنگ کنند و بتوانند این فرهنگ شادی را به وجود آورند. تا زمانی که ما این تایید را از متن اجتماعی خود برای شادی و سعادت نگیریم نمی‌توان به این مطالبه اجتماعی پاسخ داد و شادی به یک مساله اجتماعی تبدیل می‌شود.

به سمت بازخوانی میراث اسلامی برویم
حسن محدثی، استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز که با یک مقاله ۸۰ صفحه‌ای درباره موضوع همایش در این برنامه حاضر شده بود، با اشاره به اینکه روی موضوع نسبت دین و شادی تحقیقاتی انجام داده است، گفت: متاسفانه همه سخنرانان نسبت به پیشنیازهای جدی شادی بی‌توجه بودند گویا همه‌چیز بدیهی است و همگی روی مفاهیم تفاهم داریم. کسی توضیح نداد شادی چیست؟ چگونه تعریف می‌شود؟ آیا شادی و غم ضد یکدیگرند؟ آیا شادی یک امر مطلوب است؟ آیا شادی بر ناشادی ارجح است؟ آیا خنده همان شادی و گریه همان غم است؟ آیا جامعه شناس صلاحیت صحبت درباره این موضوع را دارد یا خیر؟ آیا فرهنگ یک ملت بر شاد بودن آن ملت تاثیر دارد؟ او ادامه داد: ما به عنوان جامعه شناس درباره شادی که یکی از چهار عاطفه اولیه انسانی است بحث می‌کنیم زیرا ایجاد همبستگی کرده و به نوعی ایجاد یک حیثیت اجتماعی می‌کند. همان‌طور که دوستان نیز اشاره کردند ایران به نسبت سایر کشورها از لحاظ شادی در مرتبه پایینی قرار دارد و همین موضوع نشانگر آن است که شادی در کشور ما مساله دارد. انباشت تاریخی اندوهناک یا حافظه رنج و غم ما می‌تواند به عنوان یکی از دلایل کم بودن شادی در جامعه باشد، همچنین همسازی سوگ فرهنگی با سوگ قومی و ترکیب آنها سبب شده اندوه در ایران درازدامن شود. اما ما امروز این امکان را داریم که به سمت بازخوانی میراث اسلامی برویم و اثبات کنیم که دین امور عادی و عاطفی را نفی نمی‌کند.

محمد سروش محلاتی

دین و شادی یک موضوع میان رشته‌ای است
سخنران بعدی این مراسم، حجت‌الاسلام والمسلمین سروش محلاتی، پژوهشگر دینی معاصر با تاکید بر اینکه موضوع دین و شادی یک موضوع میان رشته‌ای است گفت برای بررسی همه‌جانبه این موضوع نیز لازم است هم روانشناسان و هم جامعه شناسان و عالمان دینی وارد بحث شوند.

برخی سعی دارند همه تاریخ شیعه را به واقعه عاشورا و عزاداری‌هایش تقلیل بدهند و به عبارت دیگر تشیع را در امام حسین (ع) خلاصه کنند.
وی در توضیح چرایی وضع موجود در جامعه ادامه داد: متاسفانه یکی از مشکلاتی که علمای امروز با آن درگیر هستند این است که سخنگویی درباره دین به قشر وسیعی از جامعه واگذار شده که عالم دینی نیستند و اطلاعات صحیحی درباره دین ندارند؛ قشر مداحان جزو این دسته هستند، آنها عالمان را به حاشیه کشانده‌اند و برای مردم تعیین می‌کنند که چه دینی داشته باشند و چگونه دینداری باشند، به بیان دیگر عالم دینی در جامعه امروز مهجور است.

این پژوهشگر حوزه دین اضافه کرد: مساله معیشت مردم خود نیز از دیگر عوامل تاثیرگذار در این بحث است، شادی با وضعیت معیشت و زندگی انسان گره خورده است، چگونه از فردی که نان برای خوردن ندارد، توقع داشته باشیم شاد باشد؟ به عقیده من تزریق شادی به جامعه دردمند، ظلم به مردم آن کشور بوده و جنبه مخدر دارد چون صحبت کردن از شادی در این جامعه به معنای سرگرم کردن آنها به امر دیگر است در حالی که مردم باید واقعیت‌های جامعه را ببینند. نکته دیگری که درباره وضعیت شادی در جامعه وجود دارد این است که در جامعه هم رنج و هم شادی به‌شدت تحت مدیریت و کنترل است و ما نمی‌توانیم خارج از مدیریت شادی داشته باشیم. این کنترل و محدودیت مانع ایجاد شادی می‌شود. برای مثال در فتح خرمشهر همه کشور یکپارچه شادی بود و آن را پیروزی خالص می‌دانست اما امروز دولت با زحمات فراوان مذاکره کرده و به موفقیت بزرگی دست می‌یابد اما عده‌ای با سخنان نسنجیده این موفقیت را به کام ملت تلخ می‌کنند.

شادی به مساله ما بدل نشده است
مقصود فراستخواه سخنران بعدی این مراسم، بحث خود را با تاکید بر این نکته آغاز کرد که شادی بشر در معنای کلی کلمه پیوسته پروبلماتیک است و گفت این را به مثابه فرض(assumption) بپذیرید که البته متفاوت از فرضیه است و حاصل تحقیقات پیشین محقق است. البته این مفروض یا فرض قابل نقد است. فرض من نیز این است که شادی بشر مساله غامضی است و آنقدر با غم تضایف دارد که گاهی آن را حتی نمی‌توان شادی خواند. این در سطح جهانی و ماهوی قضیه است، اما وقتی به در این جا بودن خودمان در این موقعیت و سرزمین می‌نگریم، باز با این مساله مواجه می‌شویم. این مساله‌ای فلسفی است.

شادی به مثابه یک معضل بشری
فراستخواه بحث خود را با تاکید بر این نکته آغاز کرد که شادی بشر در معنای کلی کلمه پیوسته پروبلماتیک است و گفت: این را به مثابه فرض(assumption) بپذیرید که البته متفاوت از فرضیه است و حاصل تحقیقات پیشین محقق است. البته این مفروض یا فرض قابل نقد است. فرض من نیز این است که شادی بشر مساله غامضی است و آنقدر با غم تضایف دارد که گاهی آن را حتی نمی‌توان شادی خواند. این در سطح جهانی و ماهوی قضیه است، اما وقتی به در این جا بودن خودمان در این موقعیت و سرزمین می‌نگریم، باز با این مساله مواجه می‌شویم. این مساله‌ای فلسفی است.

این جامعه شناس به غلبه نگاه اثبات‌گرایانه و رفتاری در مباحث مربوط به شادی تاکید کرد و گفت: بیشتر کارهایی که در این زمینه می‌خوانم، نگاهی پوزیتویستی و اثباتی به شادی دارند. یعنی شادی را پاسخی به محرک‌های رضایت بخش تلقی می‌کنند و آن را یک رفتار شرطی در نظر می‌گیرند. آن چیزی که درباره آن کم کار شده ادراک ملایم است، یعنی ادراکی که ملایم طبع انسان است. اما من معتقدم باید مباحث هرمنوتیک شادی، پدیدارشناسی شادی و اگزیستانسیالیسم شادی را نیز مورد توجه قرار داد.

نویسنده دین، خرد و جامعه در ادامه به نکته‌ای درباره عنوان این نشست پرداخت و گفت: بهتر است در این همایش که عنوان آن دین و شادی است، از ژانر دین و آنچه خوبان همه دارند، فاصله بگیریم. از شهریور 1320 تا به امروز روشنفکران دینی و پژوهشگران دینی و... مدام تلاش کرده‌اند درباره دین و همه‌چیزهای خوب بحث کنند، مثلا دین و علم، دین و فلسفه، دین و اخلاق، دین و حقوق بشر، دین و حقوق کار و... انسان‌های بسیار مهمی در این زمینه کار کرده‌اند واتفاقا این ادبیات مهمی نیز هست. اما این ادبیاتی برای اندیشیدن است. در این زمینه باید درنگ بیشتری کرد. به نظر من درباره شادی این ژانر صدق نمی‌کند و باید از این ژانر فاصله بگیریم و بحث دین و شادی یک ژانر جدیدی است.

عسرت و غمباری تاریخی ما ایرانیان
نویسنده ما ایرانیان در بخش دیگری از سخنرانی به تاریخ ایران اشاره کرد و گفت: نکته دیگر عسرت و غمباری تاریخی ما است. در تاریخ ایران مسائلی مثل دولت آب سالار و افسانه دولت و استبداد تاریخی پدید آمده‌اند و امنیت همواره در تهدید بوده و این موجب غمباری تاریخی ما شده است. تا جایی که حافظ می‌گوید اگر غم لشگر انگیزد... این نشان‌دهنده تاریخی است که شادی در آن کم است و باید حسرت شادی را بخوریم.

فراستخواه

وی سپس به ویژگی‌های امر دینی در جامعه ما اشاره کرد و گفت: امر دینی هم در جامعه ما وضعیت خاصی دارد، یعنی اولا در تاریخیت ما دین خدا مدار بوده است، ثانیا دین ما معطوف به نهاد بوده. وقتی این تاریخیت را با آن عسرت تاریخی و غمباری جمع کنیم، می‌توانیم به مساله‌ای کردن شادی در سپهر دینی ما بپردازیم و به این بپردازیم که چطور شادی در سپهر دینی ما خود یک مساله است. اینجا سنت‌های معرفتی و زبانی ما سعی کرده‌اند با این مساله مواجه شوند. نخستین سنت دینی ما سنت نقلی و حدیث و اخباری‌گری است، یک سنت معرفتی که از طریق اخبار و اقوال دینی می‌خواهیم حقیقت و عالم و آدم را توضیح دهیم، بعد این سنت کمی پیچیده شده که سنت فقهی است و بیشتر کنترل اعمال بدن است و بعد پیچیده‌تر شده که کنترل فکر و عقاید است.

انسان شادمان به جای تکنولوژی‌های شادی
مقصود فراستخواه در پایان گفت: آنچه در جامعه ما بیشتر به آن توجه می‌شود، تکنولوژی‌های شادی است. گاهی دین را هم به عنوان یک تکنولوژی شادی در نظر می‌گیرند. به نظر من این مسیر درستی نیست. به نظر من باید به جای دین شادی‌بخش، پروژه انسان شادمان را دنبال کنیم. مساله، مساله انسان شادمان است. انسان باید شاد باشد و این خلاقیت‌های شادمانی مهم است که انسان با آنها بتواند شادی را در جامعه بسازد. حتی باید بتواند غم‌های خودش را استعلا بخشد و غمخواری‌های اصیل را ایجاد کند. اگر انسان شادمان باشد، دینداری او هم شادمان است. این شادمانی انسان هم چیزی است که از خود انسان می‌تراود و بر خود او می‌چکد و باید جلیس و انیس خود او باشد و موکول به نگاه و عمل اجتماعی و کردار و کنش انسان حتی کنش و کردار گفتمانی اوست. در واقع شادی یک حالت ذهنی و امری اگزیستانس و پاسخی به بودن و یک تصمیم انسانی است. باید به این انسانیت برگردیم و به این توجه کنیم که جهان یک طرح ناتمامی است که با نگاه انسان تمام می‌شود، جهان سرشار از شر و ابهام است و چشم به انسان دوخته است که آن را تغییر دهد و معنا بخشد، نگاه ما بخشی از جهانی است که درباره‌اش صحبت می‌کنیم. اگر این گزاره‌ها درست باشد، درمی‌یابیم که ما و نگاه ما بخشی از مساله دین و شادی است. در ایران درست آنگاه که دست به کار غم زدایی می‌شویم، درست در آن زمان لحظه شادی ما آغاز می‌شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...