امیرمحمد حسینی | هنرآنلاین


رامین جهان‌پور را بیشتر به عنوان یک داستان‌نویس و ژورنالیست می‌شناسیم. از جهان‌پور که فارغ التحصیل رشته خبر از دانشکده خبرتهران است، بعداز مدت‌ها داستان‌نویسی و همکاری با مطبوعات، به تازگی کتابی متفاوت منتشرشده که «فرهنگ واژگان کُرمانج‌های گیلان» نام دارد. پای صحبت او نشستیم تا برای ما از کتاب پژوهشی جدیدش بگوید.

 رامین جهان‌پور فرهنگ واژگان کرمانج‌های گیلان

چطورشد که سراغ جمع‌آوری فرهنگ لغات کرمانج‌های گیلان رفتید؟آیا دینی بردوش خود، نسبت به زبان مادری‌اتان احساس می‌کردین؟
واقعیتش چندسالی بود که این ایده در ذهنم بود. نیاکان ما سه قرن است که از استان خراسان به گیلان کوچیده‌اند. کوچشان هم اجباری بوده است. توی این مدت تحت تاثیر فرهنگ وآداب و رسوم مردم گیلان زندگی کرده‌اند و به خودشان قبولانده‌اند که گیلانی هستند. البته من از 18 سالگی که زلزله رودبار رخ داد به همراه خانواده به قزوین و از آنجا هم به کرج وتهران آمدم. اما همیشه قلبم آنجاست. اما مساله‌ای که این روزها در فرهنگ کشور ما اپیدمی شده فارسی صحبت کردن خانواده‌ها با بچه‌هایشان است که این روزها خیلی هم زیاد شده. نسل جدید کرمانج‌های گیلان کم‌کم دارد زبان مادریش را فراموش می‌کندو این حیف است. من به عنوان یک نویسنده کوچک تنها کاری که می‌توانستم بکنم همین بود. به قول شما این تلاش کوچک در واقع شاید ادای دینی باشد به هم زبان‌هایم در استان زیبای گیلان.

این که از داستان نویسی به سمت کار پژوهشی وتحقیقی بروید چالش دشواری نبود؟ چطور از پس آن برآمدید؟
خب همانطور که اشاره کردین من بیشتر داستان نویسم تا یک محقق. از آنجا که این کار کاملا دلی بود سعی کردم یک استراحتی به داستان نویسی و حتی کارهای روزنامه نگاری و فعالیت‌های مطبوعاتی ام بدهم تا این کتاب شکل بگیرد. والبته دشواری‌های خودش را هم داشت. و آن هم بر می‌گشت به زندگی نوشتاری. گاهی برنامه ریزی می‌کردم که لغت جمع کنم و از کتاب‌های مرجع یادداشت بردارم اما فکرم مشغول مقاله ویا نقدادبی یا سینمایی بود که مثلا باید برای فلان نشریه آماده کنم. و داستان نیمه تمامی که باید تکمیلش می‌کردم. به خاطر همین‌ها کمی طول کشید تا این کتاب آماده شد.

تدوین این فرهنگ لغت کردی کرمانجی به فارسی چقدرزمان برد و برای کارهای تحقیقاتی آن به چه نقاطی سفرکردید؟
از سال 1398 استارت کاررا زدم و شروع کردم به جمع آوری لغات کرمانج‌های گیلان. خب همانطور که خودتان می‌دانید کار پژوهشی برای یک داستان نویس وژورنالیست کار سختی است، اما ازآنجا که خوشبختانه برخلاف بچه‌های نسل امروز من به گویش کُرمانجی کاملا اشراف دارم در این مورد مشکلی نداشتم و نیازی به رفتن در میان مردم آنجا وبه قول خبرنگارها تحقیقات میدانی نبود، هرچند من سالی یکی، دوبار به آنجا می‌روم. من سه تا چهارتا دفترچه یادداشت را پر ازلغت‌های کرمانجی کردم بعد طبق حروف الفبا لغت‌ها را در کنارهم چیدم که خودش یک پروسه بود.

چقدر از کتابخانه‌ها و منابع استفاده کردید؟
کتابهایی در مورد زندگی و زبان کرمانج‌های خراسان شمالی به چشمم خورد که منابع خوبی برای تحقیق بود. همچنین فرهنگ و لغت زبان گیلکی هم بی تاثیر نبود.

فکر می‌کنید این تلاش‌ها چقدر درزنده ماندن این واژگان موثر باشند؟
تجربیات این همه سال نوشتن به من نشان داده که هیچ تلاش نگارشی که قلبی باشد بی نتیجه نخواهد ماند. از طرفی رسانه مکتوب بیشترین تاثیر را در آموزش وجاودانگی یک زبان وگویش دارد.

به عنوان یک مولف چقدر فکر می‌کنید که کتاب فرهنگ و لغت برای عامه مخاطبان جذاب خواهد بود و با آن ارتباط برقرار می‌کنند؟
من فکر می‌کنم کمتر آدمی باشد که به زبان مادری‌اش عشق و علاقه نداشته باشد و از آنجا که من با روحیات واحساسات هم زبان‌هایم کاملا آشنا هستم ، جای خالی این فرهنگ ولغت را در میان آنها احساس کردم و بیشتر هدفم این بود که برای کرمانج‌هایی که سالهاست در اطراف رودبار گیلان زندگی می‌کنند کاری انجام بدهم که ماندگار باشد وجالب است بدانید که بعد از چاپ کتاب خیلی‌ها از من تشکر کردند و خیلی‌ها هم به من گفتن تا حالا نمی‌دانستیم که کردهای کرمانج در گیلان هم هستند.

می دانم که همیشه داستان نویسی را مقدم برهمه کارهایتان دانسته اید، با این حال، آیا در آینده هم سراغ کارهای پژوهشی خواهید رفت؟
تنها کاری که شاید درزمینه پژوهش داشته باشم ادامه همین کتاب باشد. اگر زندگی مجال بدهد، دوست دارم تحقیق بعدی‌ام در مورد مبارزات کرمانج‌های گیلان و زندگی تفنگدارها و خان‌های مناطق «عمارلو» و«خورگام» باشد که هنوز هم مردم آن دیار در خاطرات و داستان‌هایشان از آنها یاد می‌کنند.

و حرف آخر؟
سپاس فراوان از شما بابت قبول زحمت.

می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...