شناخت و نقد ساختار آموزشی چین... با بهرهگیری از محدودسازی آموزش به ارزیابیهای کمی و هم با تاثیرگذاری سیاسی- ایدئولوژیک بر اندیشههای نوآموزان، آنها را از خلاقیت و آفرینشگری در گسترههای گوناگون باز میدارد... برخی سیاستمداران و روزنامهنگاران نامدار امریکا خواستار الگوبرداری از چین در زمینه آموزش شدهاند!... در چین نیز عبور از سد کنکور که «گائوکائو» نامیده میشود آسان نیست
...
نازیها در فیلمهای زندگینامهایشان درباره چهرههایی چون بیسمارک یا فردریک کبیر وجوهی از شخصیت آنها را پررنگ میکردند که یادآور تصویری بود که در رسانهها از هیتلر ساخته بودند... فیلمفارسیهای روستایی نیمه نخست دهه چهل در تبلیغ اصلاحات ارضی گشادهدستند... ساختمان پلاسکو و فروشگاه بزرگ ایران که در فیلمهای دهه چهل تجدد و مصرفگرایی را نمایندگی میکنند، در اخلاف دهه پنجاهی آنها وسیلهای برای نمایش شکاف طبقاتیاند
...
شاهنشاه میفرمایند: هرجا که امکان ساختن سدی باشد ایجاد خواهیم کرد... تالاب هورالعظیم، تالاب شادگان، دریاچه بختگان و دریاچه پریشان همگی خشک شدهاند... اولین نتیجه مستقیم خشکی دریاچهها: گردوغبار و آلودگی هوا... این مملکت احتیاج به هیچ دشمنی نداره، خودمون داریم خودمون رو میکشیم... طی ۱۰ سال گذشته بیش از یک میلیون نخل بر اثر شوریِ آب پایین دستِ سدهای کرخه، خشک شدهاند. این تعداد تقریبا معادل کل خسارت جنگ ۸ ساله به نخلستانهای جنوب است
...
کار کردن به روش سرهمبندی... نویسنده باید فرق بین دلنوشته و مدخل را بداند... اکثر مدخلها با سینمای ایران شروع شده و در نهایت به صحرای کربلا ختم میشوند... مدخلهای خسرو دهقان از هیچ قانون و قاعدهای پیروی نمیکند و صرفا نظر خود ایشان درباره فیلمهاست... یکی از موارد عجیب کتاب نداشتن فهرست اعلام است... ساواک به دلیل شکایت مسوول پرورشگاه همان فیلم قرنطینه دنبال سهراب بود نه به خاطر سابقه فیلمهای پیشین او
...
در میان منابع علمی آشپزی نام سه مکتب آشپزی چین و روم و ایران در یک ردیف قرار میگیرند... آرتور کیت و ارنست هرتسفیلد در کتاب «صنایع ایران» ثابت کردهاند که کشاورزی و تمدن از فلات ایران آغاز شده است... نخستین مقام در تکوین آشپزی دربار، بدون شک به ایران تعلق میگیرد... «کنزالاشتها» یا «گنج اشتها» فرهنگنامهی منظومی است که در قالب شعر، غذاهای ایرانی و روش طبخ آنها را به صورتی شیوا در قرن نهم هجری ثبت و ضبط کرده است
...
ترانههای عروسی، ترانههای ضربی و سرگرمکننده و ترانههایی که طنز اجتماعی بوده و ترانههای شادیبخش. وقتی این ترانهها را میخوانی میبینی که چقدر در فرهنگ ما ریشه دارد. مثل گل پری جوون و امشب چه شبی است... این موسیقی، موسیقی لایههای پایین جامعه و موسیقی کلاهمخملیها، جاهلها و بابا شملهاست... بخش عظیمی از آن چیزی که نسل آینده از تهران و فرهنگش خواهد دانست، مدیون مرتضی احمدی است... پرسه در احوالات ترون کتاب تاریخ تئاتر است
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
جنبشهای اجتماعی نوعی همبستگی اجتماعی به ارمغان میآورند که میتوانند فرصتی برای احیای دو عنصر کلیدی حیات مبتنی بر سرمایه اجتماعی ـ یعنی ارزشهای مشترک و ارتباطات بیشتر ـ فراهم کند... «اجتماع» عرصهای است که نه منافع فردی در آن سیطره دارد، نه فرد در جمع ذوب شده است... سهضلع دولت، بازار و اجتماع سرنوشت جامعه را رقم میزنند... برخورد انحصارگرایانه گروههای مذهبی نسبت به سکولارها در داخل و دینستیزی بنیادگراهای سکولار در خارج کشور، منازعهای برابر نیست
...
قدرت در هر زمان و مکان نقابهایی مسخشده از چهرهی دین میسازد و آن را بهعنوان دین عرضه میکند تا ستم خویش را مشروع جلوه دهد... نشان میدهد که خوانش ایدئولوژیک از حاکمیت چگونه بر دیدگاه اسلامگرایانی همچون ابوالاعلی مودودی و سید قطب تاثیر گذاشته است... بسیاری از حاکمان از شعار «اطاعت از اولیالامر» استفاده میکنند و افراد جامعه را سرکوب و آزادی آنها را سلب میکنند... معترضان از عثمان خواستند که ترک حکومت کند، اما او نپذیرفت و بهجای حل اعتراضات از طریق دموکراتیک دست به خشونت زد
...
انسان را به نظارهی شاعرانهی اشیا در درونیترین زندگی آنها میبرد... ارادهی خدا را جانشین ارادهی خویش میکند، و به همین سبب، استقلال مطلق در برابر خلق و وارستگی در برابر اشیا پیدا میکند؛ دیگر خلق و اشیا را برای خودشان دوست میدارد؛ همانگونه که خدا آنها را دوست میدارد... انسان به عنوان آفریدهی عشق مرکز آزادی است و مغرورانه در برابر خدا و سراسر جهان هستی میایستد. عمق درون او را تنها خدا میتواند بخواند!
...
گراس برای تکتک سالهای یک قرن، داستانی به وجود آورده است... از اتفاقات بزرگ و گاه رویدادهای به نظر بیاهمیت تا تحولات فنی و اکتشافات علم و تکنولوژی، خودبزرگبینی انسانها، شکنجه و کشتار و در نهایت، شروعهای دوباره... طوری به جنگ جهانی نگاه میکنند که انگار دارند درباره یک بازی فوتبال حرف میزنند...دلسردی چپها از تئودور آدورنو، تیراندازی به رودی دوچکه، محرک جنبش دانشجویی آلمان، ملاقات پل سلان و مارتین هایدگر
...
اکنون میتوانند در زندگی زمینی خود تأمل کنند، گناهان و خطاهای خود را خود داوری کنند... نخست غرور است و حسد و خشم؛ در پی آنها تنبلی، خست، شکمپرستی و شهوترانی... خدا دلهایی را که میان خود برادرند برکت میدهد. این راز ارواح است که زندگی آنها عین زندگی خداست... رفیق نوشخواریها و سرگردانیهای خود را ملاقات میکند. هردو، خوشحال از بازیافتن یکدیگر، از گذشتهی مشترک خود یاد میکنند
...