میثم رشیدی مهرآبادی | جام جم
نشست بررسی کتابهای «ترویج کتاب» و «پیشپرده کتاب» با حضور یوسف عابدی، مصطفی آهنگر و مریم چهرقانی در کافه لید برگزار شد. کتابهایی که حاصل تلاش این نویسندگان و پژوهشگران بود و در زمینه ترویج کتاب توسط انتشارات جهاد دانشگاهی به چاپ رسیده است.
باید تکنولوژی داشته باشیم
نشست را با این سؤال از یوسف عابدی آغاز کردیم که «آیا ترویج کتاب یک علم است یا یک حرفه و تجربه؟» او گفت: کتابی داریم بهنام فناوری ترویج که درواقع ترویج را نوعی فناوری میداند. میگوید ما هر چیزی را که بخواهیم ترویج کنیم فرقی ندارد کتاب، فیلم یا بازی هرچه که باشد، باید برایش یک تکنولوژی داشته باشیم. یعنی ترکیبی از همه چیزها و برای چنین تکنولوژیای به سطحی از دانش نیاز داریم که فقط دانش محض نمانده است و توانستهایم آن را به سیستمی تبدیل کنیم که اهدافمان را پیش ببریم. هرچه کار فرهنگیتر باشد، کار نرمتر میشود و ابعاد سختش کمرنگتر شده و ابعاد هنرمندانهاش قویتر میگردد. وقتی بخواهیم چیزی را با یک فیلم ترویج کنیم ملاحظات هنری زیادی را در نظر میگیریم تا در مخاطب نفوذ کنیم و پیامی که داریم را طوری منتقل کنیم که گارد نگیرد و خودش به نتیجه برسد و خود او پیام را درذهنش تولید کند.ترویج ترکیبی از همه اینهاست اما بستگی دارد چه کتابی را ترویج کنیم؟ در حوزه ادبیات کتابهایی داریم که باید برای جاانداختن آنها در جامعه از هنر ترویج بهرهمند باشیم. در مورد کتابهای درسی شاید منبع آزمون بودن روش ترویج کتاب باشد. کتابها طیف متنوعی دارند.
چرخه مصرف کتاب
عابدی ادامه داد: در چرخه مصرف کتاب سه بخش داریم.۱. تولید ۲. توزیع ۳. مصرف. کسانی کتاب را تولید میکنند. کسانی توزیعکننده کتاب هستند که ترویج هم دراین بخش قرار میگیرد و کسانی مصرفکننده هستند.دردنیا اگربهطور مثال ۱۰ناشرحرفهای تولیدکننده هستند۵۰توزیعکننده داریم که مصداق بارزش کتابفروشی است و مصرفکنندهها کتاب را نقد میکنند، بازخورد میدهند و از یک کتاب حمایت میکنند یا برعکس. این تناسب در ایران بههمخوردهاست. بیشتر از ۱۵هزار ناشر داریم و کمتر از ۳۰۰۰ ــ ۲۰۰۰ کتابفروشی داریم. اگر میخواهیم ترویج تقویت شود باید این ساختار را اصلاح کنیم. بسیاری از حمایتهایی که از ناشرها میشود و باعث شده در کنار ۲۰۰۰ناشر قابل قبول ۱۰هزار ناشر غیرقابل قبول داشته باشیم، انگیزهها از بین میرود. باید در این بین ارزشهایی برای کسی که ترویج میکند ایجاد کنیم. بهجای اینکه به ناشر کاغذ بدهیم این ساختار را اصلاح کنیم. بهعنوانمثال مدل حمایتهای صندوق کتاب کانادا این است که بهجای حمایت از تولید از عرضه حمایت میکند. مثلا وقتی کتاب را فروختید من هزینه پستش را میدهم. اگر تولید میکنید و مشتریاش را پیدا کردید وقتی خواستید بفرستید من هزینه پست را ۱۲۰ درصد میدهم.
هر کتاب را به نسبت خودش ترویج کنیم
پرسیدیم: نوشتن کدام کتاب اول شروع شد؟ خودتان با ترویج کتاب خودتان چه کردهاید تا نمونهای عملی باشد؟ مصطفی آهنگر گفت: اول کتاب «ترویج کتاب» شروع شد. بخش فروش و بازاریابی این کتابها در اختیار نشر جهاد دانشگاهی است و همین باعث میشود ما کمتر بتوانیم کار کنیم. پرسیدیم: آینده موفق این کتاب مشخص بود. چرا سفارشی کار کردید؟ عابدی گفت: یکی از نکاتی که در کتاب گفتیم همین است. یک ناشر نباید همه کتابهای خود را با قدرت تمام ترویج کند. هر کتابی را باید به نسبت خودش ترویج کرد.
مخاطب ما؛ تعدادی از ناشران
عابدی در پاسخ به این سؤال که نویسندهها چه وظیفهای در انتخاب ناشر دارند تا بعد بتوانند کتاب را خوب ترویج کنند، گفت: اگر این کتاب، یک رمان بود باید کارهای مختلفی انجام میدادیم تا کار رابه دست مخاطبانش برسانیم. ولی مخاطبان این اثر تعدادی از ناشران هستند. ناشران حرفهای مخاطب نیستند زیرا آنها بلدند. ناشرنماها هم مخاطب نیستند چون آنها نیازی ندارند. دراین میانه طیفی داریم که به نشر علاقه دارند و دوست دارند درحوزه نشر کار خود را پیش ببرند و ما به آنها سر نخهایی دادهایم. من فکر میکنم کار به دست بخش زیادی از این مخاطبان رسیده است. بخشهای زیادی از کار ترویج برای این کتاب با این ظرفیت وبا این مخاطب مناسب نیست.
یک ویدئوی کوتاه بسازید
در «تروج کتاب» گفتیم ترویج کتاب چیست و در دنیا چه کاری انجام میدهند و چه ظرفیتهایی وجود دارد. در جلد بعدی گفتهایم که یک ناشر چه کارهایی میتواند انجام بدهد. مثلا دم دستترین چیز برای یک ناشر این است که یک ویدئوی کوتاه بسازد. اگر میخواستیم به سیاستگذار بگوییم میگفتیم بزرگترین پیشنهادی که به تو داریم این است که ویدئو را همین طرف هم بلدند بسازند و تأثیری نمیگذارد شما یک زیر ساخت فراهم کنید. مثلا سطح خانههای کتاب را با تعداد جمعیت متناسب کن. چگونه روزنامه آسانخوان تولید کنیم؟ چطور کتاب آسانخوان تولید کنیم؟ این کار ترکیبی از محتوا و فرم است. زاویه دید فرق دارد ما نوشتن ساده را داریم ولی آسانخوان یعنی از منظراستفادهکننده آسان استفاده شود. در حوزههایی مثل بهداشت و حقوق نهضتهایی وجود دارد که الزام میکنند و باید محتوا را به زبان ساده به مخاطب برسانیم. اگر میخواستیم برای نهادهای دولتی بنویسیم پیشنهادات دیگری ارائه میکردیم. یعنی جلد بعدی میشد شیوه برگزاری مسابقات کتابخوانی که مکانیسمی دمدستی برای ترویج کتاب است. اگر میخواستیم برای هنرمندان بنویسیم چیز دیگری مینوشتیم و برای نویسندهها چیز دیگری مینوشتیم. مثلا میگفتیم ترویج کتاب از طریق تربیت نسل نویسنده. یکی از راههایی که نسل بعدی را کتابخوان کنیم این است که به آنها بگوییم میتوانید نویسنده شوید و شروع به خواندن میکند و در رتبهای بالاتر به ماجرا نگاه میکند.
کتاب و بازی
بازیهایی که کتاب درآن حضور دارد مهم است حتی وقتی از کتاب به شکل ابزاری در بازی استفاده میشود وضربه یا با حرکتی با کتاب زده میشود، وجود و حضور کتاب دربازی اهمیت دارد وباعث میشود نسبت به کتاب حس مثبتی پیدا کند. هرچه برخورد کودک و اطلاعاتش از چیزی بیشتر باشد این احتمال وجود دارد که بعدها بیشتر بهسراغش برود.
وظیفه ناشر برای دادن انگیزه به نویسنده
یوسف عابدی درباره معرفی کتابها میگوید: مخاطبان این کتاب کسانی هستند که درمرحله اول چرخه نشر هستند. تعداد آنها در ایران زیاد است. تولیدکنندگان و همه کسانی که بخشی از این زنجیره را پیش میبرند ازجمله نویسنده، مترجم، تصویرگر، ناشر، ویراستار، صفحهآرا و... تصور قالب در این گروه این است که کارشان با انتشار کتاب پایان پیدا میکند ولی ما میگوییم بخش دوم بسیار مهم است و فعلا که متولی ندارد وظیفه شماست. تا جایی که میتوانید این را پیش ببرید. هرکدام وظایف متفاوتی دارند مثلا ناشر باید کاری کند تا نویسنده برای ترویج کتاب انگیزه پیدا کند. باید به دنبال مسیرهایی برود که خود به خود به سمت ترویج حرکت میکنند. باید برنامههایی تعریف کند که دیگر تمرکزش روی تولید کار بعدی نیست، بلکه روی استفاده و پیش بردن کتابی خواهد بود که تولید شده است. ما سعی داشتیم در کتاب اول این مفهوم را تولید کنیم. درکتاب دوم، به یکی از قالبها که تولید ویدئویی است پرداختهایم چون دمدست است و اخیرا فراگیر شده است و ما انواع مختلفش را معرفی کردهایم. مثلا گفتهایم میتوانید سهم بازارتان را بزرگ کنید و بگویید کتاب خواندن در مقابل بقیه فعلها کار مثبتی است و به این بهانه شروع کنید. بخشی کتابمحور است و میگوییم بیایید و کتاب من را بخوانید. حالا که این ویژگی را دارید فلان کتاب را بخوانید. امروز که فلان مناسبت است فلان کتاب را بخوانید. تمرکز روی کتابهای خاصی است که سودآوری هم به دنبال دارند و بر فروشهای موردی تمرکز کردهایم.
با هم جمع شدیم
پرسیدیم: چرا قبل از شما کسی به فکر کار کردن در این حوزه نبود؟ مصطفی آهنگر گفت:کارهای زیادی انجام شده ولی تک و توک بوده و به چشم نیامده است. اولا ناشری پشت کار قرار گرفت و حمایت کرد تا این تولید اتفاق بیفتد. شاید پیش از این چنین یاریگری وجود نداشت. دوم اینکه تا امروز چنین ترکیبی برای چنین کاری جمع نشده بود. شاید هرکدام از ماها یک چیزهایی در مورد این کار در ذهن داشتیم و وقتی ترکیب اتفاق افتاد و با هم جمع شدیم، همافزایی باعث شد توانایی شکلگیری یک کتاب نمایان شود.شاید دراین زمینه مقالاتی نوشته شده باشد. سخنرانی الا ماشاءا...رخ داده و بهخصوص برنامههایی که درحاشیه نمایشگاه کتاب برگزار میشود در این زمینهها صحبت کردهاند. از اقتصاد نشر تا تولید و توزیع کتاب و...بحث شده است ولی این اتفاق با به هم رسیدن عوامل رخ داد. اگر بعد از این هم هرکسی بخواهد چنین اتفاقی را رقم بزند هرکدام ازما که بتوانیم برای کمک تردید نمیکنیم. امیدواریم بقیه هم، ایدههایی که در این کتابها داده شده را دنبال کنند و فراتر بروند.
کتاب بعدی در این راستا چه زمانی شروع میشود؟
عابدی میگوید: ما میتوانیم در کنار این کتاب این مطالب را عملیاتی کنیم. باید بستر خوبی برای اجرای برخی از این ایدهها فراهم کنیم. میتوان در کنار نوشتن کتاب بعدی اقداماتی کرد مثلا برای ایجاد یک پلتفرم یا اصلاح یک سند و حتی ایجاد سازمانی که این کارها را انجام بدهد. مثلا گفته شود ما تا امروز نمیدانستیم و امروز متوجه شدیم این کار مشتریان زیادی دارد و حاضریم این کار را انجام بدهیم. تست میکنیم، شروع میکنیم و این خدمات را گسترده میکنیم. میتوانیم برای ترویج کتاب ایدههای بعدی را ارائه کنیم تا هزینه ترویج را کم کنیم و انگیزه ترویج را بالا ببریم. ناشر امروز نمیداند که اگر این کار را انجام بدهد فروشش بیشتر میشود یا نه؟! اجازه بدهیم از تسهیلات استفاده کند این باور شکل بگیرد و خودشان به دنبال ترویج بروند.
ماجرای هوش مصنوعی
اگر بخواهیم چند موضوع برای ادامه این کتاب و کتابهای بعدی معرفی کنیم باید بگوییم هوش مصنوعی بهزودی در مورد کتاب بسیار تأثیرگذار خواهد بود. ما میتوانیم برای ترویج کتاب ازهوش مصنوعی استفاده کنیم و برای ترویج درست کتاب در ایران باید تمهیداتی بیندیشیم که هوش مصنوعی بازار ما راخراب نکند. دیپ لرنینگ یک بخش ازهوش مصنوعی است. ما الگوهایی به او میدهیم و یاد میگیرد. میگوییم کتابهای ترجمهای که پرفروش شدند اینها بودند و رفتار گذشته آنها را درمیآورد. جوری مدلسازی انجام میدهد و ما میتوانیم بهترینها را انتخاب کنیم و ریسک ناشر کاهش پیدا کند.ادیسون ۱۱۰ سال پیش گفته است که کتاب آموزشی تمام شد و فیلم با کیفیت بیشتر و با جذابیت بیشتری میتواند محتوا را منتقل کند و پیشبینی او این بود که از اینجا به بعد مدرسه با فیلم اداره خواهد شد. ما ظرفیت برخی چیزها را کمتر یا بیشتر از حد خودشان ارزیابی میکنیم. جو زده میشویم و با دیدن فیلم میگوییم این مهمتر است ولی در نهایت مردم انتخاب میکنند.