نکوداشت داریوش آشوری | هم‌میهن


استاد آشوری پژوهشگری است که نه در زندگی بلکه با زندگی رشد کرده است. یعنی در تمام مراحل عمر خویش، با خود زندگی رشد کرده است. آشوری حتی در مرحله‌ای از زندگی خودش نیاز به واکاوی در حوزه معنویت داشته، بنابراین به دنیای عرفان نیز سفر کرده و در آن حوزه دست به خلاقیت و خلق اثر زده است. او فقط گشت‌وگذار نکرده بلکه چنان عمیق وارد آن حوزه شده که خلاقیت داشته است. به‌گمانم آشوری نمونه اندیشمندی است که ثابت کرد می‌توان باور دینی نداشت اما معنوی زیست و حوزه زیست شخصی را با مفاهیم عرفانی غنا بخشید.

داریوش آشوری

اندیشمندان بسیاری به‌دنبال ریشه‌های مسئله توسعه‌نیافتگی ایران رفتند و در جست‌وجوی علت‌های این توسعه‌نیافتگی، از اقلیم، جغرافیا، فرهنگ، مذهب و ساختار جمعیت و سلطه مهاجمان خارجی و ستمگری حاکمان تا ذخایر نفتی سخن گفتند. خود من در سال‌های اخیر که بیشترِ توجهم به ویژگی‌های انسان ایرانی جلب شد، به رابطه میان ویژگی‌های رفتاری و فرهنگی و خلقیات اکتسابی با توسعه رسیدم و در مرحله بعد این نکته را دریافتم که همه اینها ریشه در سنت‌های تربیتی ما دارد. آشوری اما دست ما را می‌گیرد و به جایی می‌برد که کمتر کسی تاکنون رفته است. آن حوزه، حوزه زبان است. گرچه ممکن است استاد آشوری حرف نظری در مورد ریشه‌های زبانی توسعه‌نیافتگی ما ایرانیان را به تصریح نگفته باشد اما او به ساحت ارائه‌ تحلیلی جامعه‌شناختی از نسبت میان زبان و توسعه نزدیک شده است. رابطه جدی فکری من با اندیشه آشوری زمانی آغاز شد که با کتاب مهم

«زبان باز» آشنا شدم و چندبار با ولع این کتاب را خواندم. البته آشوری این مسیر را که منتهی به انتشار کتاب «زبان باز» شد و راه بلند این پژوهش را از دهه 50 شمسی آرام‌آرام شروع کرد و با مجموعه مقالاتی که بعدها در کتابی به‌نام «بازاندیشی زبان فارسی» منتشر شد این راه را گشود. با مطالعه این دو کتاب، برای فهم مسئله توسعه‌نیافتگی ایران دریچه‌های زیادی برای من گشوده شد. برای مثال، آشوری رابطه برخی مولفه‌های مهم مدرنیت ازجمله رواج رواداری و چیرگی عقلانیت را با توسعه نشان می‌دهد. او بر آن است که زبان فارسی هنوز یک زبان باز نیست و به همین علت قدرت زایندگی و تحول‌آفرینی مثل زبان انگلیسی، آلمانی و ایتالیایی را ندارد. الان قصد ندارم وارد رابطه زبان باز و توسعه شوم. فقط می‌خواهم با یک تمثیل آورده‌ آشوری را که به فهم توسعه‌نیافتگی ایران اشاره دارد، مطرح کنم.

به عنوان یک صفت برای کیفیت عمر معمولا از واژه «طول عمر» استفاده می‌کنیم تا کیفیت طولی و زمانی عمر را نشان دهیم. بعضی‌وقت‌ها نیز برای کیفیت عمر از «عرض» و «عمق» استفاده می‌کنیم به این معنی که به میزان بهره‌وری و بهره‌برداری از عمر در واحد زمان،

«عرض عمر» گفته می‌شود. اینکه در یک‌سال به چه کیفیتی عمر را می‌گذرانیم و چقدر دستاورد داریم، عرض عمر است. اخیرا هم گاهی در مباحث عرفانی صحبت از «عمق عمر» می‌شود؛ به معنی میزان حضور همراه با آگاهی و کسب شعور از لحظات جاری عمر؛ میزان اتحاد و یگانگی فرد در اطراف زندگی و اینکه تا چه‌میزان با پدیده‌ها همدلی می‌کند. طول عمر رابطه زندگی ما با زمان تاریخی است، عرض عمر یعنی شیوه زیست ما در جامعه و مناسبات ما با دیگران و محیط و عمق عمر یعنی میزان مهارت و حضور آگاهی ما در فرآیند بهره‌برداری فردی و وجودی از مجموعه منابع یا کیفیت زیست در لحظه.

در نظریه‌‌پردازی توسعه ایران هم با سه دسته الگوی تحلیلی برای تبیین توسعه‌نیافتگی ایران مواجهیم. دسته نخست الگوهای تحلیلی طولی توسعه هستند؛ تحلیل‌هایی که بر وقایع سرنوشت‌ساز و تاریخی ایران اشاره دارد. دسته دوم تحلیل‎ها؛ الگوهای تحلیلی عرضی توسعه هستند. این تحلیل‌ها بر الگوهای فکری، رفتاری، فرهنگی و روانشناختی جامعه ایران دلالت دارد که ساختار جمعیتی و قومیتی ایران را مورد تحلیل و بررسی قرار می‌دهد. من معتقدم امروز ما در آستانه دسته تازه‌ای از تحلیل‌ها به‌نام «الگوهای عمقی توسعه» هستیم. به‌گمانم استاد آشوری با طرح‌مسئله «زبان باز»، دریچه‌ای گشوده که از دل آن وارد مجموعه‌ای از تحلیل‌های عمقی برای فهم بهتر توسعه‌نیافتگی ایران می‌شویم. همه‌چیز در زبان شکل می‌گیرد؛ خواه دموکراسی، خواه علم، خواه فناوری و توسعه باشد. این بحثی است که فیلسوفان مختلف در این باب صحبت کرده‌اند. توسعه هم در زبان شکل می‌گیرد. مسئله «زبان باز» می‌گوید چرا برخی پدیده‌های مدرن برای توسعه لازم است؟ و چرا این پدیده‌های مدرن به برخی لایه‌های فکری جامعه ایران رسوخ نمی‌کنند؟ من چند سال است به این نتیجه رسیدم که فقدان مهارت گفت‌وگو بین ایرانیان، از عوامل ناتوانی ما در رسیدن به مدرنیت است. وقتی من با نظریه «زبان باز» آشنا شدم، متوجه شدم بخش اصلی توسعه‌نیافتگی ما به‌دلیل عدم‌مهارت ما در گفت‌وگو است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...