احمد اقتداری، مورخ و جغرافی‌دان و مشهور به پدر مطالعات خلیج فارس در بیمارستان آسیا در تهران درگذشت.

به گزارش مهر، احمد اقتداری مشهور به پدر مطالعات خلیج فارس و نویسنده کتاب‌هایی چون «خلیج فارس از دیرباز تاکنون»، «بندر عباس و خلیج فارس»، «صید مروارید در خلیج فارس» و… صبح امروز سه‌شنبه ۲۷ فروردین در بیمارستان آسیا از دنیا رفت.

به گفته منابع خبری زنده‌یاد اقتداری در هفته اول فروردین دچار شکستگی لگن شده بود که پس از عمل جراحی دچار مشکل شد. او وصیت کرده بود تا در گراش در جنوب استان فارس به خاک سپرده شود.

زنده‌یاد اقتداری در سال ۱۳۰۴ در شهر گراش استان فارس به دنیا آمد. عمده شهرت او به دلیل پژوهش‌های بسیار بر تاریخ خلیج فارس است. او در سال‌هایی تمام سواحل خلیج فارس و دریای عمان را برای کار تحقیقاتی‌اش پیاده طی کرده بود. اقتداری از دوران جوانی نقشه‌برداری از تمام سواحل خلیج فارس و دریای عمان را آغاز کرد.

مسافرت‌های تحقیقاتی او بین سال‌های ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ در سواحل جنوبی ایران (از مسیرهای بندر دیلم، جاسک، بندر ریگ، زاهدان، چابهار و بندر تیس) باعث به وجود آمدن و تألیف کتاب‌هایی همچون «دیار شهریاران» و تهیه ۴۰۰۰ قطعه عکس از آثار تاریخی شد که در شناختن و شناساندن تاریخ و فرهنگ نواحی جنوبی ایران و سواحل خلیج‌فارس اهمیت بسیاری دارد.

از میان دیگر کتاب‌های منتشر شده او می‌توان به این موارد اشاره کرد: «سرگذشت کشتیرانی ایران»، «آثار باستانی سواحل و جزایر خلیج فارس و دریای عمان» و «لارستان کهن و فرهنگ لارستانی».

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...