ام بی اس یا «محمد بن سلمان» با مشاهدات هوبارد از وضع مردم به‌خصوص زنان و جوانان آغاز می‌شود... بیست‌ساله‌ها یا افراد زیادی در اوایل سی‌سالگی فکر می‌کنند بهتر از نسل قبلی عمل می‌کنند. تفاوت اینجاست که پدرش پادشاه کشور است... خبری از جامعه مدنی نیست... برای شهروندان سعودی بسیار روشن است که اگر با تغییرات موافق هستند، می‌توانند حرف بزنند و ستایش کنند اما اگر کمی فکر می‌کنند راه‌شان درست نیست، باید فقط جلوی دهان خود را بگیرند، ساکت باشند و هیچ چیز نگویند!


ترجمه فرشاد رضایی | شهروند


بن هوبارد [Ben Hubbard]، روزنامه‌نگار نیویورک‌تایمز و مستقر در دفتر بیروت، سفرهای خود را به کشور عربستان از‌ سال ٢٠١٣ آغاز کرد. به مدت پنج‌سال بارها به عربستان ‌سعودی رفت و صدها مقاله درباره سیاست داخلی و خارجی، اوضاع فرهنگی و دینی عربستان نوشت. کتاب «MBS سیر قدرت‌یابی محمدبن‌سلمان» [MBS : the rise to power of Mohammed Bin Salman] با مشاهدات هوبارد از وضع مردم به‌خصوص زنان و جوانان آغاز می‌شود. نویسنده در این کتاب به زندگی و فعالیت‌های ولیعهد عربستان پرداخته است. محمد بن‌ سلمان را به‌عنوان قدرت اصلی دربار پدرش ملک سلمان می‌شناسند. او در دانشگاه ملک سعود ریاض به تحصیل در رشته‌ حقوق پرداخت و کمی بعد در ‌سال ۲۰۰۹، زمانی که ملک سلمان فرماندار ریاض بود، مشاور ویژه پدر شد. زمانی که پادشاه کنونی در ‌سال ۲۰۱۳ ولیعهد شد، پسرش ریاست دیوان ولیعهد را برعهده گرفت و ‌سال ۲۰۱۵ هم با رسیدن پدر به قدرت، وزیر مشاور و رئیس شورای توسعه و اقتصاد شد. بن هوبارد در این کتاب به قدرت سیاسی ولیعهد و رویای پادشاهی عربستان ‌سعودی پرداخته است؛ همچنین به بررسی عملکرد سیاسی او. آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگو با بن هوبارد است درباره کتاب «محمد بن سلمان» و سبک زندگی مردم ریاض.

MBS سیر قدرت‌یابی محمدبن‌سلمان» [MBS : the rise to power of Mohammed Bin Salman] نوشته‌ی بن هوبارد [Ben Hubbard]

ابتدا بیایید درباره آنچه محمد بن سلمان با قدرت خود در عربستان ‌سعودی انجام داده صحبت کنیم. او ایده‌هایی برای اقتصاد داشت که در سفرهای مختلف به واشنگتن آنها را در اختیار دولت اوباما گذاشت. از دید او درباره کشورش و آینده آن بگویید و اینکه چطور آن را مدیریت می‌کند؟
واقعا فکر می‌کند می‌تواند کارهای بزرگی انجام دهد. فکر می‌کنم بیست‌ساله‌ها یا افراد زیادی در اوایل سی‌سالگی فکر می‌کنند بهتر از نسل قبلی عمل می‌کنند. تفاوت اینجاست که پدرش پادشاه کشور است و می‌تواند قدرت و منابع فوق‌العاده‌ای در اختیار او بگذارد، بنابراین می‌تواند مشاورانی استخدام کند تا برخی از این کارها را امتحان کنند. به همین ترتیب شاهد اقدامات بسیار جاه‌طلبانه‌ای از سوی او بودیم. مسأله مربوط به طرح چشم‌انداز او برای ‌سال ٢٠٣٠ است؛ اقداماتی که با وارد کردن بیشتر سعودی‌ها به بخش خصوصی و زنان سعودی به بازار کار همراه است. وقتی روی کار آمد، بسیاری از مردم گفتند حق اعتراض ندارند. آن زمان فکر می‌کردم بسیاری از رهبران دیگر در جهان عرب درباره آینده کشورشان مثبت فکر نمی‌کنند.

بن سلمان تغییراتی در زندگی اجتماعی در عربستان‌ سعودی ایجاد کرد. اما بگذارید به پروژه‌های اقتصادی او برای شهرهای جدید بپردازیم. یکی از آنها قرار بود پروژه «نئوم» باشد؟
بله، یکی از اولین کارهای او خصوصی‌سازی آرامکو، موتور اقتصادی کل کشور بود. اساسا در مصاحبه با مجله اکونومیست خاطرنشان كرد كه می‌خواهد آرامكو را خصوصی كند. آرامکو یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های جهان بود و ناگهان او می‌خواست آن را خصوصی کند! سرانجام عرضه اولیه سهام محدودی از آرامکو را، فقط در بازار سهام داخلی عربستان، ارایه دادند و مقداری پول از آن دریافت کردند. بحث‌های مختلفی درباره اینکه این مسأله چقدر عاقلانه بوده و مزایای آن، وجود دارد. اواخر ‌سال ۲۰۱۷ آغاز پروژه نئوم را اعلام کرد. کنفرانس سرمایه‌گذاری در ریاض برگزار و از بازرگانان سراسر دنیا دعوت کرد و گفت ما این قطعه اکتشافی را در گوشه شمال غربی کشور در نزدیکی دریای سرخ داریم و می‌خواهیم آن را به کعبه آمال فناوری، توسعه و تجارت تبدیل کنیم. گفت می‌خواهند ۵۰۰‌میلیارد دلار برای آن هزینه کنند و در حال کار روی ربات‌های زیادی هستند که در آنجا کار می‌کنند تا درواقع از تعداد ساکنان انسان پیشی بگیرند. قصد داشتند همه آن را با انرژی خورشیدی اداره کنند، ولی کل ماجرا کاملا مثل خواب و خیال است. منظور من این است که عربستان‌ سعودی در مورد انرژی خورشیدی، رباتیک و بسیاری از این موارد هیچ تجربه‌ای ندارد. وال استریت ژورنال گزارشی شگفت‌انگیز درباره اسناد داخلی آنجا به دست آورده که به برخی از آنها در کتاب اشاره می‌کنم.

وقتی برای اولین‌بار به عربستان رفتید، از نظر موسیقی یا دیدن فیلم و انواع سرگرمی‌هایی که مردم در غرب دارند، چطور بود؟
خیلی کسل‌کننده بود. خیلی طول کشید تا بتوانم رابطه برقرار کنم و مردم را بشناسم. در کشوری جدید هستید. می‌خواهید بیرون بروید و ببینید چطور است و واقعا هیچ کاری برای انجام دادن وجود ندارد. می‌توانید در لابی بنشینید و قهوه بنوشید. هیچ سالن سینمایی وجود ندارد. ده‌ها‌ سال قبل همه سینماها را تعطیل کرده‌اند. هیچ موسیقی زنده‌ای وجود ندارد. یادم می‌آید در هتلی درست کنار یک مرکز خرید اقامت داشتم. گفتم حداقل بروم قدم بزنم. ریاض، پایتخت عربستان ‌سعودی برای عابران پیاده اصلا دوست‌داشتنی نیست. نگهبانانی کنار در هستند كه می‌گویند وارد نشوید، زمان گشت خانواده‌هاست. به‌عنوان یک مرد مجرد نمی‌توانید وارد شوید. جذابیت اصلی در غذا بود. می‌توانستند به رستوران بروند و غذا بخورند.

یکی از موارد تضاد اصلاحات بن سلمان، از نظر اخلاق و قوانین اجتماعی است. برخی تغییرات اقتصادی از یک‌سو و گرایش به استبداد از سوی دیگر. چارچوبی وجود دارد که اینها را به یکدیگر پیوند دهد؟
برای مردم غربی سخت است بتوانند این موارد را همزمان ببینند. فکر می‌کنم او مستبد است و واقعا نمی‌خواهد قدرت خود را کنترل کند و توازن به وجود آورد. او واقعا نمی‌خواهد کسی به او بگوید چه کاری می‌تواند یا نمی‌تواند انجام دهد. محمد بن سلمان مردی است که دنبال مشروعیت بین‌المللی بود و می‌خواست به رسمیت شناخته شود. او به مناطق بسیار خوبی رفت تا به جهانیان نشان دهد قصد دارد عربستان ‌سعودی را تغییر دهد، اما فکر می‌کنم مردم جنگ یمن و تلفات غیرنظامیان را در آنجا مشاهده کردند؛ موج‌ بی‌پایان بازداشت‌های حکومت پادشاهی را زیر نظر داشتند و بعد هم که قتل وحشتناک جمال خاشقجی. او واقعا نمی‌تواند به دلیل این جاه‌طلبی‌های بزرگش اعتبار کسب کند. انتظار داشت روزی بتواند روی جلد مجله تایم به‌عنوان شخص‌ سال قرار بگیرد و در آخر، جمال خاشقجی را روی جلد تایم به‌عنوان شخص‌ سال می‌بینیم!

این روزها چطور در خیابان مورد توجه شهروندان خود قرار می‌گیرد؟
گفتنش بسیار سخت است. سلطنت مطلق است. خبری از جامعه مدنی نیست. بدون هیچ نوع رأی‌گیری عمومی و به دلیل دستگیری‌ها و سرکوب رسانه‌های اجتماعی برای شهروندان سعودی بسیار روشن است که اگر با تغییرات موافق هستند، می‌توانند حرف بزنند و ستایش کنند؛ در توییتر درباره اینکه چقدر همه چیز عالی است صحبت کنند. اگر کمی تمایل دارند یا فکر می‌کنند راه‌شان درست نیست، باید فقط جلوی دهان خود را بگیرند، ساکت باشند و هیچ چیز نگویند!

وسو

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...