زندگی و آثار هوشنگ گلشیری | شرق


«جادوی جن كشی» كتابی است در بررسی داستان‌های هوشنگ گلشیری كه توسط دكتر قهرمان شیری نوشته شده و مدتی است در نشر بوتیمار به چاپ رسیده است. «جادوی جن‌كشی» در 9 فصل تدوین شده و در این فصل‌ها كوشیده شده هم شرحی از زندگی گلشیری ارایه شود و هم آثار او مورد نقد و بررسی قرار گیرند. بخش اول كتاب شرح احوال گلشیری است و در این بخش، ضمن این‌كه شرح زندگی گلشیری داده شده، سال‌شمار زندگی و فهرست آثارش نیز ارایه شده است.

جادوی جن‌كشی قهرمان شیری

بخش بعدی كتاب با عنوان «باورداشت‌های اندیشگانی»، به انگیزه‌های گلشیری برای نوشتن و نیز مهم‌ترین سرفصل‌های اندیشه‌های او مربوط است. در قسمتی از این فصل درباره نوع تلقی گلشیری از داستان‌نویسی می‌خوانیم: «گلشیری، نگارش و انتشار داستان را برخوردار از چندین كاركرد اجتماعی و فرهنگی می‌دانست. او بر این اعتقاد بود كه داستان در پی احیای گذشته و ایجاد نگاه نقادانه به تاریخ است و از جایگاه فردی و استقلال فكری و روحی آدم‌ها حكایت می‌كند.» این فصل كتاب كه از فصل‌های مفصل آن نیز هست، نقل‌قول‌های زیادی از كتاب‌ها و مقالات مختلف گلشیری آورده و برای معرفی طرز فكر گلشیری از حرف‌های خود او بهره گرفته است. فصل بعدی كتاب «سنت‌گذاری» نام دارد و به موضوعات دوره‌های نویسندگی، نثرنویسی و استثناگزینی در نگرش و نگارش پرداخته شده است. این فصل كتاب، با پرداختن به آثار اولیه گلشیری شروع می‌شود: «گلشیری به گواه آثار چاپ‌شده، شروع پردرخششی دارد.

نخستین داستان‌های او علاوه بر عاری‌بودن از ایرادهای چشم‌گیر، با صناعت و ظرافت‌های خاصی نگارش یافته‌اند كه نه‌تنها در آن سال‌ها، كه حتی امروز نیز پس از گذشت چند دهه، باز هم‌چنان جزء تكنیك‌های مدرن داستان‌نویسی محسوب می‌شوند. محور حساسیت‌های او از همان سال‌ها، بیشتر متمركز بر ابداع‌گری در شكل و شیوه روایت‌گری و كشف صورت‌های بیانی جدید است. ازاین‌روست كه او از همین داستان‌های اولیه، تنوع‌طلبی در تكنیك را در ذات خود نهادینه می‌كند. راز ناهم‌سانی صورت‌های روایی را در كارنامه او باید در این سیره‌ پروسواس به سیر و سلوك در سرزمین‌های نامكشوف جستجو كرد. كم‌نویسی و ارجح‌شماری كیفیت بر كمیت نیز در كار او مرتبط با این قاعده است». «گذار از سنت» عنوان بخش بعدی كتاب است كه در آن به زاویه‌های دید در آثار گلشیری، حدیث نفس، زمان، نمایشی‌كردن روایت، شخصیت‌پردازی و... پرداخته شده است. در این بخش به كوشش‌های گلشیری در جهت ابداع امكانات جدید در داستان‌نویسی و گریز از كلیشه‌گرایی پرداخته شده است: «گریز از كلیشه‌پردازی و كوشش برای دست‌یابی به امكانات تكنیكی جدیدتر و برتر، یكی از دلمشغولی‌های گلشیری در داستان‌نویسی است.

حساسیت به صناعت داستان‌نویسی، او را به یكی از چهره‌های شاخص فرم‌گرایی در ادبیات ایران تبدیل كرده است. تك‌روی و پویایی، دو خصلت بارز گلشیری است كه او را به زیاده‌طلبی‌های مداوم در خواسته‌ها و طفره‌روی‌ از تسلیم به داشته‌ها سوق می‌دهد. سلیقه خاص او، تن‌دادن به سنت و صناعت مرسوم را برنمی‌تابد. ازاین‌روست كه او نه‌تنها در موضوعات جدید بلكه در نگرش به موضوعات مشابه با گذشته نیز همواره منظری متمایزتر از روش‌های جاری انتخاب می‌كند. مددگیری از توان تركیب‌پذیری تك‌تك منظرهای روایی، توجه به قدرت و قوام صناعت‌های موجود و نویافته‌های كهن و دست‌ورزی با زوایای ناشناخته آن‌ها، عدول از سیاه سنتی در شخصیت‌پردازی، اكتفا به شخصیت‌های اندك و اتكا به كنش‌های تدریجی در طول اعمال داستانی، دوری از تاكید تصنعی بر صورت و سیرت آدم‌ها، درگیركردن شخصیت‌ها با موقعیت‌ها و واقعیت‌های زندگی به صورت طبیعی، و میدان‌دادن به واكنش‌های روانی، از ویژگی‌های سبكی در داستان‌های گلشیری است».

بخش بعدی كتاب «شگردهای نوقدمایی» نام دارد و در آن به برخی دیگر از ویژگی‌های داستان‌نویسی گلشیری از جمله «داستان در داستان» و نقل روایت‌های كوتاه تمثیلی از زبان شخصیت‌ها پرداخته شده است: «علاقه‌مندی به عدول از سنت روایی مرسوم، با هنجارشكنی از جلوه‌های جاافتاده، و كشف امكانات ناشناس مانده بیانی از طریق استغراق در قاعده‌ها و قالب‌های قدیم و جدید، یكی از یافته‌های نوقدمایی، شگرد درونه‌گیری یا داستان در داستان است كه گلشیری به‌حق با سلیقه و سیرت نوگرای خود به آن صورت پسامدرنیستی بخشیده، و توانسته از آن جای‌گزین مناسب و بی‌نیازكننده‌ای برای شیوه‌های حدیث‌نفس و ذهن سیال كه خود بارها امكانات اولی را به طور كامل به كار گرفته بود و به دومی نیز از بیخ و بن علاقه چندانی نداشت فراهم آورد. شیوه‌ای كه علاوه بر نوقدمایی‌بودن، رنگ‌وبوی طبیعی و بومی آن، با طبع مخاطب هم همسازی دارد». عنوان فصل بعدی كتاب «دلالت‌های ضمنی در پس‌زمینه روایت» است كه در آن به سمبولیسم و كنایه و نام‌گذاری‌ها در داستان‌های گلشیری توجه شده است. «تاثیر‌پذیری‌ها» عنوان فصل دیگر كتاب است و در این بخش به این مسئله اشاره شده كه در آثار گلشیری تقلیدگری وجود ندارد و او در تاثیرپذیری نیز شیوه‌ای مخصوص به خود داشته است. «او حتی در هنگامی كه به بازآفرینی بعضی از داستان‌های معروف در تاریخ و ادبیات می‌پردازد با آن‌ها رفتاری شبیه به شاعران سبك اصفهانی یا هندی با موتیوهای شعری دارد». فصل بعدی كتاب «از منظر منتقدان» نام دارد و آخرین بخش كتاب نیز «گلشیری و داستان‌نویسان دیگر» نام دارد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...