پیش از میرزا، پیش از رضاخان | مرور
کتاب «جمعیت فرهنگ رشت» اثر محمدحسین خسروپناه از پژوهشگران نحله چپ ایران، مربوط به یکی از جریانهای فکری شاخص در مقطع جنگ جهانی اول و پس از سالهای مشروطه خواهی روشنفکران گیلان است که تاکنون پیرامون آن نوشتههای بسیار محدود و روایتهای نادقیقی برجای مانده است. جریانی که با نگاه معطوف به توسعه فرهنگ، ادبیات، هنر و بهسازی جامعه در سالهای پیش و پس از ظهور رضاشاه بیشتر به تعمیق و بهبود روابط اجتماعی میاندیشید و خود را از سیاست رسمی روز کشور دور نگه میداشت.
افکار عمومی و جامعه نخبگان دهههای گذشته، تا پیش از انتشار این کتاب، تاسیس و شکوفایی چنین جمعیتی را مدیون یاران میرزا کوچک جنگلی میدانستند که پس از انقلاب جمهوری خواهی این نهضت در ابتدای سال ۱۳۰۰ و دو سال پس از شکست آن به تاسیس چنین جریانی روی آورده بودند. جریان نواندیشی که پس از سرخوردگی از یک رستاخیز سیاسی از سوی طبقه حاکمه، به پویایی فرهنگی دلبسته و خواهان کنش فرهنگی و ایجاد ارتباط با آحاد جامعه شده بود.
اما انتشار کتاب «جمعیت فرهنگ» اثر محمدحسین خسروپناه یکی از ابهامات تاریخ معاصر قلمرو شمال کشور را راززدایی میکند. او به درستی بنیان و پایه گذار چنین جریانی را نه خیزش یاران میرزا بلکه یکی از فرهیختگان و روشنفکران پایتخت دانست آنهم پیش از آغاز جمهوریخواهی جنگلیها ظهور کرده است. میرزا حسین جودت مدرس ریاضی که پس از انتقال و ماموریت به گیلان با الگوبرداری از یک تشکل فرهنگی در تهران (شرکت علمیه فرهنگ) دست به تاسیس چنین تشکلی زد.از اندیشمندان برجسته زمانه خود بود که یک اتفاق اداری، سرنوشت او را در رشت رقم زد.
«بنیانگذار جمعیت فرهنگ، میرزا حسین خان جودت دبیر ریاضیات مدرسه احمدی و از مسئولان شعبه رشت فرقه دموکرات عامیون ایران بود.میرزا حسین جودت جودت که در سال ۱۳۳۴ ه. ق/ ۱۹۱۶ برای تدریس ریاضیات در مدرسه هشت کلاسه احمدی استخدام شده و از تهران به رشت آمده بود، در توضیح علت تشکیل جمعیت فرهنگ مینویسد: «پس از مدتی تدریس، «جسته و گریخته میشنیدم که دانشجویان [دانش آموزان] و جوانان هم کفو آنان مشغولیات تفریحی سالمی ندارند. مصمم شدم آنان را به نحوی سرگرم نمایم تا از ابتلائات بد و آلودگیهای معاشرتهای نامناسب، آنان را باز دارم.[….] چون مشغولیاتی هم که میخواستم برای جوانان دانشجو فراهم کنم لزوما میبایستی در زمینه کارهای معارفی باشد. بنابراین چند تن از دانشجویان [دانش آموزان] را دعوت کردم و گفتم بیایید با هم یک جمعیت فرهنگی تشکیل دهیم.»
میرزا حسین خان جودت که در آن هنگام در تهران تحصیل و کار میکرد از شرکت علمیه فرهنگ و فعالیتهایش خبر داشت در رشت در صدد برآمد همانند آن شرکت را تشکیل دهد. از این رو، در ابتدا ۹ نفر از معلمان (تقی رائقی و حسین روحی کرمانی) و دانش آموزان مدرسه هشت کلاسه احمدی (علی کباری، کریم کشاورز، رضا روستا، حسین فصیحی و…) را برای تشکیل «جمعیت فرهنگ» دعوت کرد. آنها «پیشنهادم را پذیرفتند و مرا مامور ساختند که آیین نامهای در این زمینه تهیه کنم. این کار ظرف چند روز انجام شد و آیین نامه را برای شور پیش آنان گذاشتم.»
بنابراین، الگوی جودت برای تشکیل جمعیت فرهنگی، «شرکت علمیه فرهنگ» بود که در شعبان ۱۳۲۷ ه.ق/ اوت ۱۹۰۹ م به کوشش محمدعلی فروغی، سلیمان میرزا اسکندری، سیدعلی نصر، محمود بهرامی، علی اکبر داور و… در تهران تشکیل شد. بر اساس ماده اول نظامنامه آن شرکت: «مقصد اصلی شرکت علمیه فرهنگ ترقی علوم و انتشار و معارف است و برای وصول به این مقصد به وسایل مختلف از قبیل تاسیس کلاسهای اکابر مجانی و تشکیل قرائتخانه و ترتیب دادن کنفرانسها و فراهم کردن نمایشهای علمی و اخلاقی و ترجمه کتب مفید و غیر ذالک به کار میبرد.» با اینهمه، با اینکه بیشتر بنیانگذاران آن شرکت از فارغ التحصیلان مدرسه علوم سیاسی وزارت خارجه ایران بودند و شرکت فرهنگ را یک ماه پس از فتح تهران از سوی قوای مشروطهخواه (۲۷ جمادی الثانی ۱۳۲۷) و برقراری دوباره نظام مشروطیت تشکیل دادند، اما آنها در ماده سوم نظامنامه تاکید کردند: «شرکت علمیه فرهنگ از مسلک علمی خارج نمیشود و به هیچ وجه در امور پلتیکی جاریه دخالت نمیکند.» علت عدم مداخله در امور سیاسی از آن رو بود که بنیانگذاران شرکت فرهنگ نظارت سیاسی متفاوتی داشتند و تعیین مشی سیاسی واحد نه تنها امکانپذیر نبود بلکه راه را بر مشارکت اشخاص با نظارت سیاسی متفاوت میبست و فعالیت شرکت فرهنگ را به بن بست میکشانند.»
این تشکل یک نهاد ملی و مردمی بود و از اعتبار و فعالیتهای هنری و اجتماعی خود ارتزاق میکرد. بودجه و حمایتی نداشت و بیشتر با اجرای نمایشهای هنری و نیز جمع آوری حق عضویت امورات خود را اداره میکرد. و در سالهای نخست با توان و ظرفیت مطلوبی نیز پیش رفت.
«منابع مالی شرکت فرهنگ محدود بود؛ در ابتدا مبلغ ۳۰۰ تومان سرمایه اولیه را که اعضای جمعیت فراهم کرده بودند در تجارتخانه جمشیدیان سرمایه گذاری کردند و از آنجایی که درآمد ناشی از آن کفاف فعالیتهای شرکت را نمیداد در صدد بر آمدند با برگزاری گاردن پارتی و اجرای نمایشهای سیاسی، اخلاقی و اجتماعی کسری درآمد شرکت را تامین کنند.»(ص۱۵)
بنابراین این جمعیت با قواعد و قوانینی آراسته شده بود و سعی داشت خود را از حواشی و مسایل غیرفرهنگی دور نگه دارد. تا به سرنوشت دیگر گروهها و تشکلهای سیاسی و گاه اجتماعی دچار نشود. «جلسه اعضا هفتهای یکبار تشکیل میشود، تصمیمگیری با اکثریت آرا است، موضوع هر جلسه در جلسه قبلی تشکیل میشود، و… علاوه بر این مادهها که برای تعیین حدود اختیارات و وظایف هیئت مدیره، برقراری نظم و ترتیب در جلسهها و فعالیتهای اعضا بود و نظام نامه مشخص میکرد که «جمعیت فرهنگ» در امور دینی و مذهبی بحث نمیکند» و همچنین «در کارهای سیاسی وارد گفتگو» نمیشود. به نوشته حسین جودت «علت قید این نکته از این نظر بود که این جمعیت دربادی امر مواجه با مخالفتهایی از خارج نشود و هو و جنجالی برپا نگردد.» به جز این دو مورد، «در هر بحث و موضوع دیگری علمی و ادبی، اخلاقی، تاریخی اعضا میتوانند مطالعه کرده و در جلسات به مباحثه در آن بپردازند و با دادن کنفرانس و سخنرانیها، اعضا و رفقای خود را بهرهمند سازند.»
جمعیت فرهنگ دارای مرامنامه هشت مادهای هم بود که هدفهای آن را مشخص میکرد. هدف اصلی آن جمعیت «تنویر افکار عمومی و مبارزه با خرافات بود.» و ماده دوم مرامنامه دستیابی به این هدف و همچنین «تهذیب اخلاق» را «به وسیله دادن نمایش ها، انتشار روزنامهها و ایراد کنفرانسهای علمی و اخلاقی» امکانپذیر میدانست. به نوشته رضا روستا، «مرام ما به جز مسلک معارف نیست» شعار جمعیت فرهنگ بود.
بنابراین در سالهای نخست این جمعیت، اگرچه پشتوانه مردمی قابل ملاحظهای داشت اما گامهای آرامی برای رشد و توسعه خود برداشت و هرچقدر زمان پیش رفت این گامها محکم و البته محاسبه شدهتر بود.
چندانکه نویسنده خود نیز نوشته است درآمد اصلی جمعیت از اجرای نمایش بود که نه تنها کفاف مخارج فعالیتهای جمعیت را میداد بلکه «کسر بودجههای اغلبی از مدارس رشت را ضمانت مینمود و نمیگذاشت امور آن مدارس تا حدی مختل بماند [و] همیشه در صندوق خود مقداری ذخیره داشت که با آن ملبوس تئاتر و سایر لوازم و ضروریات را میتوانست تهیه کنند.»
به رغم کفایت سرمایه و نقدینگی کافی در چرخه مالی این جمعیت اما هم و غم اعضای آن بیشتر به اصلاحات اجتماعی و نیز تجدد و ترقی در دانش روز بود.
براین اساس، در سال ۱۳۰۴ تقی رائقی ـ یکی از اعضای اولیه این انجمن ـ در توضیح علت تشکیل جمعیت فرهنگ نوشت: «فکر عوض شدن و عوض کردن و کسب علوم و پیروی و ترقی و تجدد فکری است که در نتیجه وضعیات داخلی و خارجی مملکت در مغزهای تمام هموطنان جوان ما کم و بیش تولید شده و تشکیل [جمعیت] فرهنگ در گیلان یکی از نتایج منطقی این وضعیت عمومی است.»
با این حال، کمتر مانعی باعث اختلال در اداره جمعیت فرهنگ میشد. چون اغلب اعضای جمعیت از فرهیختگان و اندیشمندان دوره خود بودند و از سویی اهداف آنان بیشتر به مسایل فرهنگی و نیز توسعه دانش معطوف شده بود.
بدین ترتیب جمعیت فرهنگ با اجاره کردن خانهای در محله آقافخرا فعالیت خود را شروع کرد و دو سال بعد که فعالیتهای جمعیت گسترده شد، سینمای آلیوش بیک علیوف بادکوبهای را که در سبزه میدان بود اجاره کردند و دفتر جمعیت به آنجا منتقل شد. این ساختمان سالن وسیعی داشت که جمعیت فرهنگ به مناسبتهای گوناگون کنفرانسها و جلسههای سخنرانی را در آنجا برگزار میکرد.»
اما دو مسئله عمده باعث کم رنگ شدن و تعطیلی تدریجی این جمعیت شد. یکی آنکه در بین اعضای اصلی این جمعیت عدهای با پوشش جمعیت فرهنگ دست به تبلیغات کمونیستی زده و این نوع تبلیغ دور از چشم ماموران نظیمه نبود و همین عامل بهانه خوبی بود که به سرعت بساط آن جمع شود. دیگری، فشار خود نظمیه نسبت به هر تشکل فرهنگی که بدون اجازه حاکمیت و مستقلا اداره میشد. از سوی دیگر، تغییر جریانات فکری و سیاسی در سالهای پس از بی ثباتی اولیه پیش از سلطنت رضاشاه، باعث شد که این تشکل آرام آرام تشکیلات خود را به سمت تعطیلی هدایت نماید.