مجموعه داستان «غزل سیب» نوشته منیرالدین بیروتی از سوی نشر نیماژ به کتاب‌فروشی‌ها راه یافت.

غزل سیب منیرالدین بیروتی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، در معرفی کتاب آمده که «غزل سیب» مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه منیرالدین بیروتی است که همه در دهه‌ی 90 نوشته شده‌اند یا سیر نوشتنشان به مرحله‌ی نهایی رسیده است. آن‌چنان که از اطلاعات انتهای هر داستان برمی‌آید، هرکدام از داستان‌های این مجموعه چندین‌بار بازنویسی شده‌اند، صیقل خورده‌اند و در نهایت تبدیل شده‌اند به کلّی منسجم و یک‌پارچه که از منظر کیفیت روایی و کیفیت زبانی مثال‌زدنی هستند.

در بخشی از متن کتاب می‌خوانیم: «اما این روزها یک چیزی را خیلی خوب فهمیده‌ام امین که تمام دنیا و مافیهاش را هم اگر بهت بدهند به قیمت ولو یک نیمه اشکِ بچه‌ای معصوم به چی و چی قسم که نمی‌ارزد. نه. به عطرِ چایی بین‌مان قسم که نمی‌ارزد.
آخر دیگر چی مانده برامان که قسم بخوریم بهش؟
این روزها دیگر حتی نازک‌تر از گل هم بهش نمی‌گویم. همه‌ی دلخوشی‌م هم همین است. و خب به قولِ تو داریم آسته‌آسته راه می‌رویم که یک وقت گربه‌ای چیزی شاخی...»

منیرالدین بیروتی؛ رمان‌نویس و نویسنده، متولد سال 1349 در بغداد است. مجموعه داستان «فرشته»، رمانهای «ماهو»، «چهار درد»، مجموعه داستان «تک خشت»، رمان «سلام مترسک»، مجموعه داستان «دارند در می‌زنند»، رمان «بوی مار» و مجموعه داستان «آرام در سایه» از جمله آثار بیروتی به شمار می‌آیند.

مجموعه داستان «غزل سیب» نوشته منیرالدین بیروتی، در 98 صفحه، به قیمت 30 هزار تومان، در قطع رقعی و جلد شومیز، از سوی نشر نیماژ به کتاب‌فروشی‌ها راه یافت.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...