مجموعه‌داستان «تیله آبی» نوشته محمدرضا صفدری توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.

تیله آبی» نوشته محمدرضا صفدری

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌ کتاب برای اولین‌بار در سال ۸۷ چاپ شد و حالا با چاپی جدید عرضه شده است.

این‌کتاب، دربرگیرنده ۷ داستان از مهم‌ترین داستان‌کوتاه‌های محمدرضا صفدری است که به‌عنوان یک‌نویسنده تکنیکی شناخته می‌شود. ویژگی بارز داستان‌های این‌کتاب، شناخت نویسنده از تکنیک‌های داستان‌نویسی و همچنین آداب و رسوم بومی است. او همچنین در داستان‌های این‌کتاب، پیشنهادات تازه‌ای درباره روایت داستانی ارائه کرده است.

نشست دیدار و گفتگو با صفدری با محوریت رونمایی از چاپ جدید این‌کتاب، روز پنجشنبه ۳ بهمن در کافه‌کتاب ققنوس برگزار شد. عناوین داستان‌های این‌کتاب به‌ترتیب عبارت‌اند از: پریون، تیله آبی، دلگریخته، دیدارخانه، دو بلدرچین، مویه، درخت نخستین.

در قسمتی از داستان «دلگریخته» می‌خوانیم:

کمی زیرآبی رفتم. میان آن آب سبز بودم که دیگر سبز نبود و احمد بغل انداخت روی آب جهید و خودش را به سنگ رساند. داد زد:
«پای مُرده! پوتین‌هاش هم تو آب بود.»
گفتم: «می‌ترسی بروی تو آب؟»
گفت: «سرش هم باد کرده بود.»
آب سبز خوشی پیش رویم بود. رفتم تا آب به کمر و شانه‌ام رسید. هرچه پیش‌تر رفتم آب سبز کم‌تر شد. تا آن‌جا که توانستم شنا بریدم رفتم پاهایم را به دیواره سنگی زدم. آن‌جا که آب سبز سیاه بود پاهای بادکرده خودم را دیدم و صدای احمد که: «پوتین‌ها!» بغل انداختم، تند و تیز آب را تراشیدم. پاهایم به دنبالم جستند. خندیدم. آب توی دماغم رفت تو پیشانی‌ام سوخت. دویدم روی سنگ نشستم که صدای تفنگ تو کوه و دره پیچید! احمد برگشت به تپه‌ها و نیزار آن دست رود نگاه کرد. صدای گلوله دوم که ترکید توی سینه و دلم گرم شد.
گفتم: «هرکی رفت بُنتوی آب یک چیزی آورد مردِ مرد است.»
احمد گفت: «تا پیدا نکردی سرت را بالا نیار. اگر سرت از آب درآمد باختی.»

این‌کتاب با ۱۲۸ صفحه، شمارگان ۵۵۰ نسخه و قیمت ۱۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...