دو عنوان اول مجموعه «یک قصه و دو قصه» توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شدند.

یک گرگ و سه بزغاله با حسنی و ننه‌حسنی و درخت سیب

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب‌ها در قالب عناوین مجموعه «کتاب چ» منتشر شده‌اند که این‌ناشر برای کودکان چاپ می‌کند.

عناوین مجموعه «یک‌قصه و دو قصه»، کتاب‌هایی هستند که نیمی از آن‌ها یک‌قصه و نیم دیگر که در جهت عکس چاپ شده، قصه دیگری را شامل می‌شود. مخاطبان این‌مجموعه، کودکان گروه سنی ب هستند.

اولین‌کتاب این‌مجموعه «یک گرگ و سه بزغاله» نوشته عذرا جوزدانی با تصویرگری میترا عبداللهی است که روی دیگرش «یک بز و سه‌ بچه گرگ» به قلم و تصویرگری همین نویسنده و تصویرگر است.

عذرا جوزدانی، نویسنده این‌اثر، متولد سال ۱۳۴۷ و دارای مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران است. او از سال ۶۹ نویسندگی برای کودکان را از نشریات کودکان و نوجوانان آغاز کرد. اولین‌کتابش هم مجموعه‌داستان «شازده‌گلابی» بود که سال ۸۰ به چاپ رسید. این‌نویسنده به‌خاطر کتاب «عکس بابای چندم؟» برنده جایزه پروین اعتصامی شد و مجموعه‌کتاب «اسم من مانیا است» او در شورای کتاب کودک تقدیر و سال ۲۰۰۷ در فهرست کتابخانه مونیخ قرار گرفت.

میترا عبداللهی، تصویرگر کتاب هم متولد سال ۱۳۵۲ در منجیل و دارای مدرک کارشناسی ارشد تصویرسازی از دانشگاه تهران است. او تصویرگری بیش از ۷۰ کتاب را در کارنامه دارد و برنده جایزه کتاب سال شورای کتاب کودک، دیپلم افتخار ششمین دوسالانه تصویرگری، لوح زرین جشنواره مطبوعات و جایزه اولین سالانه هنر طراحی کتاب ایران شده است. عبداللهی همچنین به‌عنوان منتخب رویدادهای دوسالانه براتیسلاوا، نمایشگاه تصویرگری شارجه و کنکورنامی معرفی شده است.

این‌کتاب با ۳۶ صفحه مصور، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۳۶ هزار تومان منتشر شده است.

کتاب دوم «یک‌قصه و دو قصه» هم، «حسنی و ننه‌حسنی و درخت سیب» در یک‌رو و «دویست و بیست و چهارسیب برای عروسی» در روی دیگر؛ نوشته معصومه یزدانی با تصویرگری سمیه محمدی است.

معصومه یزدانی نویسنده این‌کتاب، متولد سال ۱۳۵۵ یکی از نویسندگان شناخته‌شده ادبیات کودک کشور است و سمیه محمدی تصویرگر کتاب نیز متولد سال ۶۴ است که تصویرگری تعدادی از کتاب‌های کودک را در کارنامه دارد.

این‌کتاب هم با ۳۶ صفحه مصور، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۳۶ هزار تومان به کتابفروشی‌ها آمده است.

................ هر روز با کتاب ..............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...