رمان «مجیدو بارسا و تیم ملی دارآباد» به قلم مجتبا شول افشارزاده توسط نشر هوپا منتشر شد.

مجیدو بارسا و تیم ملی دارآباد مجتبا شول افشارزاده

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، رمان «مجیدو بارسا و تیم ملی دارآباد» مجتبا شول افشارزاده و تصویرگری سیدمحمدمهدی فاطمی‌نسب، با شمارگان دو هزار نسخه، ۲۰۸ صفحه و بهای ۴۹,۰۰۰ تومان توسط نشر هوپا منتشر شد.

ماجراهای مجیدو بارسا و تیم ملی دارآباد با زبانی طنز، در حال و هوایی فوتبالی اتفاق می‌افتد. «گربه‌های تهران» عنوان جلد اول این رمان است که به سفر چند نوجوان عاشق فوتبال و یک پیرزن فوتبالیست از روستایی کویری به تهران می‌پردازد.

در پشت جلد کتاب آمده است: وقتی مجیدو بارسا حاضر شد به‌خاطر رسیدن به تیم ملی ایران، روزها گوسفندهای کاکاجان را بچراند و شب‌ها توی زمین خاکی دارآباد فوتبال بازی کند؛ وقتی جعفرفرغونی در گزارش فوتبالی‌اش آرزو می‌کرد بهباز شورا با نصب یک لامپ صد به‌جای پروژکتور برای زمین‌خاکی فوتبالشان دل بچه‌ها را شاد کند؛ وقتی بی‌بی‌نسا سعی می‌کرد با شیرجه‌زدن روی پای دو تا از مرغ‌هایش تمرین دروازه‌بانی کند، هرگز بچه‌های روستای دارآباد فکرش را هم نمی‌کردند که به‌زودی همراه بی‌بی سر از تهران دربیاورند و جلوی چشم خداداد عزیزی، هافبک سال‌های نه چندان دور تیم ملی ایران، مسابقه بدهند...

جلدهای بعدی این رمان نیز با عناوین «شیرهای کابل» و «یوزپلنگ‌های نیویورک» در نوبت انتشار قرار دارند.

مجتبا شول افشارزاده برنده چند جشنواره داستان‌نویسی کشور ازجمله «جایزه ملی جمالزاده» است که کتاب «مجیدو بارسا و تیم ملی دارآباد» اولین رمان او در زمینه ادبیات کودک و نوجوان محسوب می‌شود. کتاب پژوهشی «افسانه‌های مردم سیرجان» نیز از او قبلاً منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...