شهلا انتظاریان، درسال ۱۳۳۹ متولد شد و از سال ۱۳۷۹ به شورای کتاب کودک پیوست. وی مترجمی زبان‌خوانده است. او داور جوایز زیادی بوده و جوایزی را نیز برای ترجمه‌هایش کسب کرده است. از آثار او می‌توان به رمان «گِل»، «سکه‌ای از آسمان»، «تابستان زاغچه»، «خرابکار»، «بندبازان» و ... اشاره کرد.
به بهانه انتشار مجموعه کتاب‌ «پسر کاملاً جدید» [Brand New Boy اثر دیوید آلموند david almond] از نشر ایران‌بان ایبنا با ایشان گفت‌وگویی را ترتیب داده‌است. داستان رمان نوجوان «پسر کاملا جدید»، داستانی متفاوت برای نوجوانان است. یکی از شخصیت‌های این داستان رباتی است که صاحبان قدرت او را آزمایشی به جای شاگردی معمولی به مدرسه‌ای می‌برند و می‌خواهند طبق الگوهای آموزشی و تربیتی خود بار بیاورند؛ اما برخورد بچه‌ها با این ربات متفاوت است و برعکس صاحبان تکنولوژی به دنبال دوستی با این بچه هستند و می‌خواهند بازی و سرگرمی‌های مورد علاقه خودشان را به او یاد بدهند.

پسر کاملاً جدید» [Brand New Boy اثر دیوید آلموند david almond]

فلسفه در آثار دیوید آلموند نمود زیادی دارد. به نظر شما این نگاه فلسفی تا چه‌اندازه برای نوجوان امروز لازم است ؟
یکی از مواردی که در آثار آلموند می‌بینیم، جهان‌بینی او نسبت به هستی و چیستی، توجه به موضوعات متضادی مثل زندگی و مرگ، واقعیت و خیال، گذشته و آینده است. آلموند یک کاتولیک معتقد اما مدرن است و طبیعی است که جهان بینی‌اش در آثارش نمایان باشد. به نظر من این موضوع برای نوجوانان امروزی -که متاسفانه از بسیاری از مسائل غافل هستند- ضروری است؛ اما مسئله مهم نحوه پرداختن او به مسائل فلسفی است. بسیاری از کتاب‌های فلسفی به دلیل بیان پیچیده و غامض یا عدم درک درست مترجمان هنگام برگردان اثر، خواننده را از خواندن آن منصرف می کند. آلموند پیچیده‌ترین مسائل فلسفی را به زبانی ساده و ملموس برای مخاطب بیان و ذهن او را درگیر می­کند، هرگز دیدگاه خودش را به خواننده تحمیل نمی‌کند، به عبارتی مخاطب را وادار به اطاعت از هیچ چیزی نمی‌کند؛ بلکه او را به اندیشه و تفکر پیرامون مسائل اطرافش تشویق می‌سازد.

موضوع اغلب کتاب‌های آلموند، روابط پیچیده و تضادهای زندگی و مرگ، واقعیت و خیال و ... است‌. انتقال این مفاهیم از زبان مبدا به زبان مقصد، برای نوجوانان، شما را با چه چالش‌هایی روبه‌رو کرد؟
آلموند پیچیده‌ترین مسائل هستی را به‌سادگی بیان می‌کند؛ اما انتخاب هر واژه‌اش بسیار آگاهانه و قابل تامل است. گاهی زبانش به شعر نزدیک می‌شود و استفاده از کنایه و استعاره و سایر عناصر ادبی در آثارش فراوان است. مترجم آثار آلموند حتی از یک کلمه به‌ظاهر ساده نمی‌تواند صرف نظر کند. باید عمق مفهوم و منظور نویسنده را درک کند تا متن را به‌درستی برگرداند. او اشاره‌های مختلفی به مکان‌های خاص یا مسائل ریشه‌ای و باستانی، هستی‌شناسی و روانشناسی دارد. گاهی جمله‌ای با اینکه ساختاری بسیار ساده دارد، ارتباط معنایی آن با جمله‌های قبلی و بعدی سخت می‌­شود و تحقیق و دقت پیرامون مبحث موردنظر لازم است. پس از درک معنا، باید به ساختار جمله‌ها توجه کرد تا بتوان تا جای ممکن به همان ایجاز و سادگی، حق مطلب را بیان کرد.

آلموند در کتاب‌هایش به شیوه‌های گوناگون آموزش و رشد اشاره می‌کند، در این رمان «پسر کاملا جدید» هم سازگاری با تغییر در جاهابی از داستان خودش را نشان می‌دهد. تغییرات در زندگی نوجوانان نکته‌ مهمیست. این تغییرات باعث چه اتفاق‌هایی در زتدگی نوجوان می‌شود؟
بله، آموزش و پرورش از دغدغه‌های مهم آلموند است. شخصیت‌های او همیشه نقش مهمی در این قضیه دارند. دیدگاه آلموند این است که کودک باید آزاد باشد، کنجکاو باشد، به سادگی هر حرفی و هر نوع آموزشی را نپذیرد. کودکی که همواره طبق الگوهای خاصی بار می‌آید، الگوهایی که برای تمامی کودکان با توانایی‌های متفاوت یکی است، هرگز در آینده نخواهد توانست در مورد زندگی و مشکلات زندگی‌اش درست تصمیم بگیرد. تغییر لازمه رشد است، همچنان که کودک دوران کودکی را پشت سر می‌گذارد، به ویژه وقتی در دوران گذار به نوجوانی و جوانی است، نه تنها جسمش که اندیشه‌اش نیز تغییر می‌یابد و او باید با این تغییرات کنار بیاید، آن‌ها را آگاهانه بپذیرد.

شما تا چه حد با نظر داوران جایزه کریستین اندرسن موافقید که متفق القول بر این نظر بودند که کتاب‌های دیوید آلموند برای کتاب درمانی موثرند؟
آثار او عمق دارند، لایه‌های پنهان دارند، لایه‌هایی که مخاطب باید آن‌ها کشف کند. شخصیت‌های آثار آلموند معمولاً کودکانی در شرایط ویژه‌اند، نه کودکان با نیازهای خاص بلکه کودکانی مستلزم توجه ویژه به لحاظ روانی. فراوانی مسائل روانشناختی در لایه‌های پنهان آثار آلموند، بحث برانگیز است و می‌توان در کلاس‌های درس پیرامون آن‌ها بحث و تبادل نظر کرد.

اغلب داستان‌های آلموند رگه‌هایی از رئالیسم جادویی در خود دارند، این که نوجوانان با دنیایی ورای دنیای واقعی و جامعه آشنا شوند چه کمکی به آن‌ها می‌کند؟
هر نویسنده سبک خاصی برای نوشتن آثارش دارد و دیوید آلموند را به دلیل استفاده از رئالیسم جادویی در کتاب‌هایش، به مارکز ادبیات کودک معروف است. به نظر اینجانب، این نویسنده نوجوانان را با دنیایی خیالی و ورای دنیای واقعی آشنا نمی‌کند بلکه بیشتر به واقعیت‌ها می پردازد اما از طرفی خیالپردازی، خواب، رویا، پرواز اندیشه در عین بیداری نیز از واقعیت‌های زندگی انسان است.

جورج پسری است که به تازگی به مدرسه جدید وارد شده، پسری کاملا جدید با روحیاتی متفاوت و شاید مشابه دیگر بچه‌ها. تا ان جا که سایر بچه‌ها او را در لحظه شبیه خود می‌بینند و در لحظه‌ای دیگر کاملا متفاوت با خود. این تضاد شخصیتی جورج با بچه‌ها زمینه‌ساز داستان و ماجراهایی رمان است‌. جورج نمایانگر چگونه شخصیتی درنوجوانان است؟
جورج یک روبات است، روباتی حاصل تکنولوژی دنیای مدرن. شاید بتوان گفت این اثر علمی – تخیلی است، چرا که شاید در آینده ربات‌ها در کنار کودکان معمولی و در مدرسه آن‌ها باشند، کسی چه می‌داند؟ بچه‌ها، دنی و دوستانش، متوجه کلیشه‌ای بودن رفتار جورج می‌شوند، متوجه قالبی بودن حرکات و آموزش او می‌شوند، بچه‌ها چنین روشی را قبول ندارند و نهایت تلاششان را می‌کنند تا جورج را از این مخمصه نجات دهند. شاید بتوان جورج این قصه را با کودکانی مقایسه کرد که در مدارس خاص و تیزهوشان درس می‌خوانند، کودکانی که هر نوع آموزشی به آن‌ها در جهت هدف ورود به مدارج عالی دانشگاهی است؛ نه انسان‌بودن و انسان‌شدن.

شهلا انتظاریان

اگر بخواهید این رمان را برای علاقه‌مندان به کارهای دیوید الموند معرفی کنید، از کدام بخش کتاب وام می‌گیرید؟
البته پیشنهاد می‌کنم دوستان وقت بگذارند و تمام کتاب را بخوانند، آسان‌خوان است، سریع پیش می‌رود. قول می‌دهم. اما شاید پاراگرافی در صفحه 15 قابل توجه باشد:
«... از کنار بقیه کلاس‌ها رد می‌شویم. بچه‌ها مثل هر صبح مشغول نشستن پشت میزشان هستند. خیلی عجیب است، چرا هر صبح همین کار را می‌کنیم؟...»
یا صفحه 169:
«... حتی نمی دانم از کجا شروع کنم.
می‌گویم: «به نظرت یه کمی... عجیب نبود؟»
«عجیب؟ خب، شاید بود. ولی اگه از من بپرسی، تمام شما بچه‌ها یه کمی عجیب هستید. راستش اگه عجیب نباشید، عجیببه.»
و به حرف خودش می‌خندد.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...