یک تیر و هفت نشان! | الف


کارش را با نوشتن فیلمنامه آغاز کرد، از همان نخستین فیلمنامه هایی که نوشت، نشان داد که با دیگران تفاوت دارد و صاحب نگاهی خاص خود است. از آن ایام تا امروز بیش از دو دهه گذشته است، اصغر فرهادی از جایگاه یکی از فیلمنامه نویسان مجموعه تلویزیونی «در شهر» تا در دست گرفتن جایزه اسکار و ... راهی طولانی را پشت سرگذاشته است. گام به گام پیش آمده تا امروز به عنوان یکی از فیلمسازان مهم سینمای جهان محسوب می‌شود.

 هفت فیلمنامه از اصغر فرهادی

با چنین پیشینه ای جای تعجب ندارد که همواره اهمیتی کلیدی برای فیلمنامه‌های آثارش قائل بوده و به عنوان یکی از بهترین فیلمنامه‌نویسان سینمای ایران کم‌نقص‌ترین فیلمنامه‌های ممکن را دستمایه ساخت آثارش قرار داده. در روزگاری که پاشنه آشیل سینمای ایران فیلمنامه است، همین یک ویژگی کافی‌ست که حساب کار اصغر فرهادی را از دیگران جدا کند.

در سینما همه چیز با فیلمنامه شروع می‌شود، بدیهی‌ست که برای ساخت فیلم خوب باید فیملنامه خوبی هم داشت. معروف است که یک فیلمنامه خوب توسط یک فیلمساز بد هم به فیلمی متوسط بدل می‌شود؛ اما یک فیلمنامه بد توسط یک فیلمساز خوب هم به فیلمی متوسط بدل نمی‌شود. این گزاره که صورت‌های دیگری هم از آن وجود دارد تاکیدی ویژه دارد بر اصل اهمیت فیلمنامه. چنین اصلی در سینمای فرهادی نیز نمود خاص خود را دارد، در یک جمع‌بندی کلی می‌توان گفت آنچه باعث شده سینمای اصغر فرهادی سر به اوج بگذارد در مرحله نخست وامدار ارزش فیلمنامه‌های اوست. به خصوص اینکه فرهادی استادی اش در فیلمنامه نویسی با تبحر در فیلمسازی عجین شده و در یک تاثیر متقابل او را تا جایی پیش برده که از بهترین فیلمسازان ایرانی باشد. پس اجازه بدهید آن گزاره را به نوعی دیگر هم بنویسیم، یک فیلمنامه خوب توسط یک فیلمساز خوب بدل به فیلمی ممتاز خواهد شد. چنانچه در کارنامه فرهادی شاهد نمونه هایی از این آثار هستیم. کارنامه ای که نه تنها فیلم بد در آن دیده نمی‌شود، حتی فیلم متوسط هم در آن نیست!

بدون آنکه بخواهیم از اهمیت فرهادی به عنوان فیلمساری توانا کم کنیم باید به این نکته اشاره داشته باشیم که سینمای او سینمایی ست به شدت متکی بر فیلمنامه. ساختار روایی فیلم که درون فیلمنامه پی ریزی شده و شخصیت پردازی‌ها انجام می‌شود و... در واقع پرداخت سینمایی حکم کامل کننده آن، در راستای بصری شدن محتوای این فیلمنامه هاست. کارنامه سینمایی اصغر فرهادی را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد، نخست دوره ای که به عنوان فیلمنامه نویس در تلویزیون و سینما فعالیت می‌کند و در کنار آن تجربه‌های نخستین خود رادر کارگردانی پشت سر می‌گذارد. دوره دوم کارنامه او از زمانی آغاز می‌شود که به عنوان نویسنده و کارگردان فعالیت خود را در سینما با فیلم رقص در غبار آغاز می‌کند. دوره ای که در یک سیر روبه جلو پله پله به سوی جایگاهی که امروز بدان دست یافته پیش می‌آید.

کتاب «هفت فیلمنامه از اصغر فرهادی» که به تازگی به نشر چشمه وارد بازار کتاب شده است در برگیرنده فیلمنامه هایی ست که اصغر فرهادی در همین دوره نوشته است و مشخصا به عنوان بخش اصلی کارنامه او شناخته می‌شوند. کتاب حاضر به ترتیب زمانی شامل این فیلمنامه‌هاست: «رقص در غبار»، «شهر زیبا»، «چهارشنبه‌سوری»، «دایره‌زنگی»، «درباره‌ الی...»، «جدایی نادر از سیمین» و «گذشته». از میان این هفت فیلمنامه شش تای آنها را خود فرهادی کارگردانی کرده و یکی را (دایره زنگی) پریسا بخت‌آور جلوی دوربین برده است. قیاس دایره زنگی با این شش فیلم، گذشته از ویژگی‌های سبکی مشترکی که در آنها می‌توان یافت، به لحاظ کار گردانی و قدرت پرداخت سینمایی از تفاوت هایی برخوردار است که تاکیدی بر نکته‌ای‌ست که در بالا اشاره شد، یعنی تبحر فرهادی در فیلمسازی و نگاه ویژه او در این زمینه، به عنوان کارگردانی صاحب سبک که ایده‌هایی که در فیلمنامه زمینه‌چینی کرده، در پرداخت سینمایی به بار می‌نشاند.

کتاب «هفت فیلمنامه از اصغر فرهادی» با کنار هم قرار دادن مهمترین بخش کارنامه فرهادی فرصت مغتنمی را برای علاقمندان فیلمنامه‌نویسی فراهم آورده تا متن هفت فیلمنامه از بهترین‌های سینمای ایران در طول این سالها را در اختیار داشته باشند. گذشته از لذت خواندن چنین فیلمنامه هایی آنچه در خورد اعتنا به نظر می‌رسد، اهمیت این متن‌ها به عنوان منابعی‌ست که می‌توانند برای یادگیری شگردهای فیلمنامه نویسی مورد استفاده قراربگیرند.

این فیلمنامه‌ها که اغلب صاحب‌نظران بر ارزش‌هایشان صحه گذاشته‌اند، به همان نسبت که داستانگو به شمار می‌آیند و بر اصول برخاسته از سینمای کلاسیک استوارند، به سینمای هنری نیز پهلو می‌زنند. فیلمنامه‌هایی هستند که هم سرگرم کننده‌اند و هم دارای ارزش زیبایی‌شناسانه و هنری هستند.

این فیلمنامه‌ها سرشارند از جزئیات حساب‌شده‌ای که در بافت روایی آنها جای گرفته؛ جرئیاتی که هم در منطق روایی حاکم بر آن صحنه می‌گنجند و هم اینکه در جایی دیگر مورد استفاده قرار می‌گیرند. تعارف نیست اگر این کتاب را اساتید فیلمنامه‌نویسی در دانشگاه به عنوان نمونه‌هایی کارآمد برای آموزش و یادگیری فیلمنامه‌نویسی به شاگردان خود توصیه کنند. خواننده این آثار اگر علاقمند فیلمنامه‌نویسی باشد، با دقت در ساختار کلی آنها و جزئیات روایی‌شان نکات ارزشمند و آموختنی بسیاری خواهد یافت.

مهرزاد دانش به درستی درباره ارزش دیالوگ‌های آثار اصغر فرهادی نوشته است: «تعالیم سید فیلد، نقشی که دیالوگ در فیلم نامه ایفا می‌کند، متعدد است: پیشبرد روایت، انتقال اطلاعات به مخاطب، تمییز و تعیین چهارچوب روابط بین شخصیت‌ها، جلوه بخشیدن به کاراکترها، باورپذیر ساختن شخصیت‌ها، نمایش کشمکش‌های داستان و آدم‌های آن، تبیین حالات عاطفی و احساسی شخصیت‌ها و نهایتا ارائه نوعی تفسیر از ماجراهای جاری در روایت. این فضا همان نمودی است که درست در حوزه دیالوگ‌های فیلم نامه‌های فرهادی جاری است. فرهادی دیالوگ هایش را طوری تنظیم می‌کند که نه به قصد سخنرانی، بلکه به هدف غنی سازی درام و آدم هایش پرورش یابند.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...