جرأتِ نگریستن در آیینه | مهر


عبدالحمید ضیایی پژوهشگر و دکترای مطالعات عرفان تطبیقی، در یادداشتی  به بررسی و معرفی کوتاه کتاب «غزل در سایه‌ی نیما» نوشته فریبا یوسفی پرداخته است. ضیایی پژوهشگر فلسفه غرب و عرفان‌های شرقی نیز هست و در مطلب خود به شعر کلاسیک و شعر نوی ایران پرداخته است. ضیایی در یادداشت خود به بهانه پرداختن به کتاب «غزل بعد از نیما» به شعر شاعرانی چون احمد شاملو، فروغ فرخزاد، مهدی اخوان ثالث، سیمین بهبهانی و ... هم اشاره کرده است:

غزل در سایه‌ی نیما فریبا یوسفی

با این‌که طبق قولی مشهور، غزل بعد از نیما به لجبازی شباهت دارد اما به نحو استقرایی می‌توان گفت که از قرن ششم تا به امروز، غزل، عمومی‌ترین قالب شعر فارسی بوده است.

آن‌چه غزل را از بقیه قالب‌های شعری متمایز می‌کند احساسی و عاطفی بودن، بیان حالات و آنات درونی، گسستگی ظاهری در عین داشتن ژرف‌ساختی واحد، تکلف‌گریزی و لطافت واژگان است.

محتوای غزل کهن فارسی شامل عناصر اربعه عشق، عرفان، تعلیم یا تعالی و قلندری بوده است، در ادبیات پسامشروطیت، پرداختن به سیاست و مفاهیم نوینی از قبیل ملت، وطن، مسائل اجتماعی، روابط انسانی و طبیعت نیز چاشنی تغزل می‌شود، تا این که با ظهور شعر نو، به غزل نئوکلاسیک می‌رسیم که اصلی‌ترین خصیصه فرم بیرونی آن، نوآوری در سطح و مدرنیزه کردن شکل ظاهری غزل است؛ بدون این‌که در زیرساخت‌ها و معیارهای زیباشناسیک غزل نوین، دگرگونی بنیادی ایجاد شده باشد.

با ظهور سیمین بهبهانی - نیمای غزل - و حسین منزوی، غزل کلاسیک، با گذر از پروسه تبدل جوهری و شیفت پارادایمیک، به سرمنزل شکل امروزین خود می‌رسد و اینک ما در سرزمین ایسم‌ها و مذهبهای متنوع تغزل- غزل نئو کلاسیک، غزل روایی یا فرم، غزل پیشرو یا پست مدرن و... - ، مسافرانه، هویتی چهل‌تکه را در کاروانسرای ادبیات تجربه می‌کنیم.

از مرگ نیما چند دهه‌ای گذشته است اما امتداد شکوفای غزل- این لجبازی عاشقانه - آن‌هم در وانفسای ظهور قالب‌های عجیب روزگار معاصر ، نشان از امکان‌ و ظرافت و ظرفیت عظیم این قالب برای پوست انداختن، تازگی، طراوت و تحمل بار ادبیات در روزگار مدرن و پسامدرن دارد

در نخستین دیدار با «غزل در سایه نیما» نگاشته خانم فریبا یوسفی، شاعر، نویسنده و منتقد ادبی و دانش‌آموخته زبان و ادبیات فارسی، به کتابی خواندنی و پرمغز برمی‌خوریم که متکفل تدقیق و تامل در ظاهر و باطن این عبور ادبی- از سیمین بهبهانی تا قیصر امین‌پور - است و انصاف باید داد که مولف کتاب، هم به اعتبار این‌که خود شاعر غزلسرای موفقی است و هم به اعتبار مواجهه آکادمیک با این مسئله، توانسته به نیکویی از پس ایضاح مفهومی مسئله و نیز تبیین و توضیح این واقعه برآید و بازتاب درخشان پنج اصل مبدعانه و بدعت‌آمیز نیما را در آینه غزلسرایی دهه‌های اخیر نشان دهد. البته در این مجال و مقال اندک، نمی‌توان به بررسی زوایا و خبایای این کتاب مستطاب پرداخت. بنابراین می‌کوشم تنها یک نکته متأملانه را به کوتاهی بیان کنم.

این‌که می‌گویند نیما هرگز شهری نشد اما شعر شهری را بنیان نهاد حرف کاملاٌ درستی است اما به گمان من تاثیری که فروغ در غزل معاصر داشته، بسیار بیشتر از نیماست، به عکس شعر شاملو - که به شیوه‌ای افراطی، مفتون زبان موسیقایی شعر خود شده - یا اخوان‌ثالث که تا آخر عمر شیفته مهارت‌های فنی خویش بود و حتی برخلاف نیما که به رغم سنت‌شکنی‌هایش غالباً اسیر احکام وزن شعر و نگران عدم انعطاف اوزان مرکب است اما شعر فروغ، شعری خالص و فارغ از آرایه ها و تزئینات صوری است.

پس از شعرهای محاوره‌ای نیما و بلکه بیش از آن، شعر گفتاری فروغ و سادگی غیر منتظره‌ی بی‌حد و حصر شعر وی، به تکوین و تکامل دکلماسیون طبیعی زبان در غزل معاصر کمک کرده است.

با این‌همه، ذکر و بازگفتِ این نکته ضروری می‌نماید که کتاب «غزل در سایه نیما»، فرصتی زیبا و سایه‌ساری مبارک و مغتنم برای اندیشیدن در باب فرایند تطور و دگردیسی غزل در روزگار ماست.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...