کتاب «جشن خرگوشها» نوشته محمد میرکیانی توسط انتشارات به‌نشر منتشر و راهی بازار نشر شد.

جشن خرگوشها محمد میرکیانی

به گزارش مهر، این‌کتاب یکی از عناوین مجموعه «کتاب‌های پروانه» است که این‌ناشر برای کودکان چاپ می‌کند.

محمد میرکیانی نویسنده این‌کتاب متولد ۱۳۳۷ در تهران است و کتاب‌های شناخته‌شده زیادی از جمله «قصه ما مثل شد» برای بچه‌ها نوشته است. «همیشه قصه‌ای هست»، «قصه ما مثل شد»، «حکایت‌های کمال» و «داستان‌های بی‌دانه» کتاب‌هایی از این‌نویسنده هستند که پیش‌تر توسط به‌نشر چاپ شده‌اند.

کتاب جدید میرکیانی درباره خرگوش‌هاست که جشنی به اسم جشن هویج دارند و در آن، دو بچه‌خرگوش گم می‌شوند. پدر و مادر دو خرگوش گم‌شده، نگران فرزندانشان هستند. در ادامه قصه مشخص می‌شود همه ماجرا زیر سر روباه‌هاست. این‌کتاب توسط سعید رزاقی تصویرگری شده است.

جشن خرگوش‌ها، جشنی در دنیای افسانه‌ساز خرگوش‌ها و دوستانشان است. در بخشی از قصه مشخص می‌شود یکی از خرگوش‌ها که بارباری نام دارد، دو بچه‌خرگوش را به طرف سرزمین روباه‌ها راهنمایی کرده تا طعمه آن‌ها شوند. در ادامه خرگوش‌ها با کمک خرگوش دانا و کلاغ خاکستری متوجه می‌شوند که باید برای نجات بچه‌هایشان، شیشه عمر دیو جنگل را بشکنند تا روباه‌ها فرار کنند...

این‌کتاب با ۱۴۰ صفحه به چاپ رسیده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...