به گزارش ایبنا، کتاب «پیتزای داغ برای کنت اشراف‌زاده» هشتمین جلد از مجموعه «ماکاموشی، جزیره جوندگان جسور» نوشته جرونیمو استیلتن است که با ترجمه محبوبه خدایی از سوی انتشارات هوپا برای کودکان منتشر شده است.
 
این مجموعه شامل یازده جلد است و داستان از جایی شروع می‌شود که خواهر شخصیت اصلی داستان به نام ته آستیلتن، نقشه قدیمی و اسرارآمیزی را کشف می‌کند که جای گنج گمشده‌ای را نشان می‌دهد و در پی آن سفری ماجراجویانه به سرزمین ناشناخته‌ها آغاز می‌شود.

این داستان‌ها باعث ایجاد دگرگونی در جهان و دنیای کودکان می‌شود و جهان بینی آن‌ها را به دنیا و آنچه پیرامونشان است، متفاوت می‌کند. کودکان در این مجموعه با سفر به جزیره جوندگان جسور (ماکاموشی) با طبیعتی شگفت انگیز و شش شهر بزرگ که پهناورترین آن‌ها نیوموش سیتی است آشنا می‌شوند.
 
در هشتمین جلد این مجموعه پسرعموی جرونیمو استیلتن در سردترین و مرموزترین جای جزیره سرزمین موش‌های خون‌آشام گیرافتاده و جرونیمو به همراه خواهرش ته‌آ، به سرزمین موش‌های خون‌آشام می‌روند تا او را نجات دهند. اما در آنجا با معماهای ترسناک و موجودات عجیبی روبه‌رو می‌شوند که در قلعه کنت اشراف‌زاده زندگی می‌کنند.
 
داستان این‌گونه آغاز می‌شود: «آه! چه شب خوف‌آور و ترسناکی! ماه نوامبر بود و هوا آن‌قدر سرد بود که دانه دانه پشم‌هایم روی تنم سیخ شده بود. خزیدم زیر لحاف گرم و نرم عمه بزرگه‌ام، رتسی، و کتابم را باز کردم. یک مجموعه داستان بود درباره اشباح. به نام فروشگاه پنیر تسخیرشده و ماجراهای دیگری که جیرتان را بند می‌آورد. کتاب را ورق می‌زدم و دانه‌های تگرگ به شیشه‌ پنجره می‌خورد. باد پنجره را باز کرد و پرده مثل شبحی رقصان در هوا به پرواز درآمد. از تختخواب بیرون پریدم تا پنجره را ببندم. لعنت به دل سیاه موش وحشی! تمام بدنم می‌لرزید، فقط به خاطر سرما؟ نخیر! پرده مثل یک شبح ترسناک راستی راستی شده بود. چهارپنجه‌ای برگشتم توی تختم که تلفن زنگ زد. جری از جا پریدم که انگار تختم تشک پرش باشد.»
 
نشر هوپا، کتاب «پیتزای داغ برای کنت اشراف‌زاده» را در قالب 135 صفحه مصور با شمارگان دو هزار نسخه و قیمت 170 هزار ریال منتشر کرده است.

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...