کتاب «آب در غربال» [Nectar in a Sieve] نوشته کامالا مارکاندایا [Kamala Markandaya] و با ترجمه‌ای از فریدون مجلسی توسط نشر خوب به بازار کتاب راه یافت.

آب در غربال» [Nectar in a Sieve] کامالا مارکاندایا [Kamala Markandaya]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «آب در غَربال» نوشته کامالا مارکاندایا، با ترجمه فریدون مجلسی، از سوی نشر خوب و در بخش ادبیات جهان منتشر شد. این رمان در دوره‌ای از توسعه شهری شدید هند روایت می‌شود.

رمان «آب در غربال» زندگی دختری روستایی به نام روکمانی، از زمان ازدواجش در سن 12 سالگی تا پایان زندگی‌اش را روایت می‌کند. داستان توسط روکمانی به صورت اول‌شخص روایت شده است.

خواننده در سیر داستان با دختری آشنا می‌شود که با وجود دشواری‌هایی که در زندگی با آن مواجه است، دست از تلاش و امید به بهبود اوضاع نمی‌کشد. نویسنده در این اثر شرح وقایع ازدواج بین شخصیت اصلی داستان که کوچکترین دختر سرپرست روستاست را با پسری به تصویر می‌کشد که کشاورزی مستاجر است.

روکمانی و ناتان با عشق و علاقه زندگی‌شان را در آرامشی نسبی و فراوانی آغاز می‌کنند. این آرامش زمانی به خطر می‌افتد که یک کارخانه چرم‌سازی بزرگ در روستای همسایه ساخته شده و شروع به کار می‌کند. با بزرگترشدن کارخانه زندگی این دو به طرز موذیانه‌ای به سمت نابودی پیش می‌رود؛ تا جایی‌ که حتی برای سیرکردن شکم کودکان و هزینه‌های روزانه دچار مشکل می‌شوند؛ اما این پایان ماجرا نیست؛ چراکه روکمانی و ناتان با کار روی زمین زراعی همه انرژی خود را برای ساختن آینده‌ای بهتر به کار می‌بندند.

«آب در غربال» نخستین رمان مارکاندایاست که به‌خاطر پرداختن به موضوع درگیری فرهنگی بین جوامع شهری و روستایی هند مشهور و پرفروش شده بود. از این اثر در سال 1955 به عنوان کتاب قابل توجه انجمن کتابخانه‌های آمریکا آن نام برده شد.

منتقد نشریه کِرکِس ری‌ویوز درباره این اثر می‌نویسند: «مارکاندایا داستان روستایی در جنوب هند را با زبانی ساده اما جذاب و حکمت‌آموز بیان می‌کند. آب در غربال اثری به حساب می‌آید که روح شرقی به‌خوبی در آن جریان دارد. ساختار روایی رمان با همدلی‌ها و شوخی‌های جذابی همراه شده که خواندن آن را به تجربه‌ای جذاب و لذت‌بخش تبدیل کرده است.»

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «صدای پا نزدیک‌تر می‌شد؛ روی آرنج بلند شدم تا بهتر بشنوم. کوشیدم صدای ضربان پرده گوشم را فرونشانم که مزاحم شنوایی‌ام بود. نزدیک‌تر و نزدیک‌تر شد. برخاستم. خود را برای مقابله آماده کردم و از تاریکی کلبه که به آن عادت کرده بودم به تاریکی رو به افول بیرون جست زدم. آن نقش را دیدم. با اندامی نرم و نقشی گنگ، که فقط می‌توانست یک زن باشد.»

کامالا مارکاندایا، رمان‌نویس و روزنامه‌نگار هندی، در یکم ژانویه سال 1924 به دنیا آمد. او به عنوان یکی از مهم‌ترین رمان‌نویس‌های هندی که به زبان انگلیسی می‌نویسد، شناخته می‌شود. مارکاندیا که به زبان کانادایی و مراتی مسلط بود، بعد از پایان تحصیلات در دانشگاه به تدریس پرداخت و همچنین چندین داستان کوتاه در روزنامه‌های هندی منتشر کرد. پس از اعلام استقلال هند به بریتانیا رفت. مارکاندایا در 16 مه سال 2004 و در سن 80 سالگی درگذشت.

«خشم داخلی»(1955)، «سکوت آرزو»(1960)، «تصرف»(1963)، «یک مشت برنج»(1966)، «مرد ناکجا»(1972)، «دو باکره»(1973)، «لانه زنبوری طلایی»(1977) و «شهر لذت» (1982/1983) از آثار این نویسنده به شمار می‌آید.

کتاب «آب در غَربال» نوشته کامالا مارکاندایا، در 238 صفحه، به قیمت 59‌هزار تومان، در قطع رقعی، جلد نرم و با ترجمه فریدون مجلسی، از سوی نشر خوب به کتاب‌فروشی‌ها راه یافت.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...