زمانی که ما تنها به رفتار فرزندمان توجه می‌کنیم و نسبت به ریشه آن رفتار و احساسات او بی‌تفاوتیم... با مهارت‌هایی آشنا می‌شویم که به کودکمان کمک می‌کند تا از رفتارهای منفی فاصله بگیرد و خودانضباطی، مسئولیت پذیری، همکاری و مهارت‌های حل مسئله را بیاموزد... باعث شده است نزاع بین کودکان تا هشتاد درصد کاهش یابد و مشاجره روزانه به کلی حذف شود... مهارتِ دریافت تمام پیام‌هایی که از طرف مقابل برای ما ارسال می‌شود


تا آب از سر رابطه ات نگذشته کاری کن! | عصر اندیشه


پسر چهار ساله‌ام را دیدم که به سمت خواهر نه ماهه‌اش رفت و با صدای بلندی به او گفت: نمی‌توانی به اسباب بازی من بی‌اجازه دست بزنی فهمیدی؟» و ماشینش را از دست او گرفت! در آن لحظه هجوم افکار منفی در ذهنم را حس می‌کردم و قادر بودم گفتگوهای ذهنی‌ام را بشنوم: «چرا با خواهرش اینطور رفتار می‌کند؟ من که هزار بار به او هشدار داده بودم! این روزها چقدر پرخاشگر شده است.» و اینها تماما قضاوت‌های من از رفتار کودکم بود.

تربیت سالم در خانه» [Positive Discipline] نوشته جين نلسن [Jane Nelsen]

خیلی اوقات ما والدین در تجربه لحظه‌هایی اینچنین در همین قسمت توقف می‌کنیم؛ یعنی با همان قضاوت‌هایمان و احساس ناخوشایندی که به همراه آن قضاوت‌ها در ما ایجاد شده است با کودکمان مرتبط می‌شویم (احساس مادر بی‌کفایت) و نتیجه آن عموما انجام رفتاری است که دوستش نداریم. مثلا بر سر کودکمان داد می‌زنیم یا او را بچه بی‌ادب می‌خوانیم! اما مشکل کجاست؟ زمانی که ما تنها به رفتار فرزندمان توجه می‌کنیم و نسبت به ریشه آن رفتار و احساسات او بی‌تفاوتیم، دقیقا در همان زمان تمام تلاشمان را می‌کنیم تا با استفاده از هر ابزاری (تنبيه، توبیخ، تحقیر و...) رفتار کودکمان را متوقف کنیم و در همین میان پیام‌هایی را به کودک منتقل می‌کنیم از جنس: تو دوست داشتنی نیستی و خواهرت دوست داشتنی است!

قطعا ما به عنوان والد هیچگاه دلمان نمی‌خواهد به کودکمان پیام‌هایی اینچنین بدهیم پس برای اینکه بتوانیم تا آب از سر رابطه‌مان نگذشته کاری کنیم، لازم است واقع‌بینانه به ماجرا بنگریم و بر روی دو مورد متمرکز شویم: یک؛ آنچه کودکم دارد تجربه می‌کند. دو؛ مشکلی که کودکم با آن مواجه است. مثلا کودک چهارساله من در حین بازی چندبار با خراب شدن لگوهایش توسط خواهرش مواجه شده بود و احساس کلافگی و ناراحتی داشت! وقتی من با احساس کودکم مرتبط می‌شوم و آنچه او تجربه می‌کند را می‌بینم، با او همدلی بیشتری می‌کنم و بیشتر می‌توانم آرامش خود را حفظ نمایم و به او می‌گویم: «به نظرم خیلی عصبانی هستیا دست‌هایت را مشت شده می‌بینم، می‌توانم بفهمم کلافه هم هستی و از اینکه خواهرت اسباب بازی‌ات را برداشت اصلا احساس خوبی نداری! اما این را هم می‌دانم که میدانی این کارت درست نبود! می‌خواستی به خواهرت چه بگویی؟» حالا به احساس او اعتبار بخشیده‌ام و به او این پیام را داده‌ام که من به تو اعتماد دارم و تو کودک پرخاشگری نیستی! و همین گفت‌وگو از حجم احساس پرفشار کودکم کاسته و پیوند من با او مجددا برقرار شده است.

حالا با خود کودک به حل مسئله می‌پردازم با طرح سؤالاتی مثل: «دفعه بعد که خواستی وسیله‌ات را از خواهرت بگیری فکر می‌کنی به جای کشیدن از دستش چه کار دیگری می‌توانی انجام بدهی؟» یادمان باشد وقتی دکمه‌مان زده می‌شود فاصله‌ای بین ما و کودکمان به وجود می‌آید و پیامی که در این بین منتقل می‌شود، کاملا با آنچه قصد داشته‌ایم متفاوت است.

در مواجهه با شرایطی مشابه آنچه که توصیف شد، دو کتاب «تربیت سالم در خانه» [Positive Discipline] نوشته جين نلسن [Jane Nelsen] و «ارتباط بدون خشونت، زبان زندگی» [‎Nonviolent communication : a language of life] نوشته مارشال روزنبرگ [Marshall Rosenberg] می‌تواند به والدین در جهت برخورد صحیح با کودک کمک کند. در کتاب تربیت سالم، ما با مهارت‌هایی آشنا می‌شویم که به کودکمان کمک می‌کند تا از رفتارهای منفی فاصله بگیرد و خودانضباطی، مسئولیت پذیری، همکاری و مهارت‌های حل مسئله را بیاموزد. در این کتاب راهکارهایی در راستای تربیت فرزندان در پنج روز هفته برنامه‌ریزی شده و از والدین می‌خواهد برای تغییر رفتار فرزندانشان آنها را انجام دهند و در پایان مثال‌هایی کاربردی از روابط والدین و فرزندانشان آورده است. به گفته نویسنده کتاب، تجربه نشان داده است به کار بردن اصول و نکات بسیار مهم و کلیدی مطرح شده در این کتاب باعث شده است نزاع بین کودکان تا هشتاد درصد کاهش یابد و مشاجره روزانه به کلی حذف شود.

ارتباط بدون خشونت، زبان زندگی» [‎Nonviolent communication : a language of life]  مارشال روزنبرگ [Marshall Rosenberg]

در کتاب «ارتباط بدون خشونت؛ زبان زندگی»، ارتباط مؤثر به چهار مرحله اصلی تقسیم می‌شود: ۱- مشاهده ۲- بررسی احساسات درونی ۳- بیان و بروز احساسات ۴- بیان درخواست. روزنبرگ، نویسنده کتاب بر این نکته تأکید دارد که مهارت مشاهده کردن، نخستین گام در برقراری یك ارتباط مؤثر و کارآمد است که فقط به معنی دیدن نیست بلکه منظور دریافت تمام پیام‌هایی است که از طرف مقابل برای ما ارسال می‌شود. ما در برخی از تعاملات و گفت‌وگوهای خود نیاز داریم که پس از مشاهده، به احساسات درونی خودمان هم توجه کنیم. در این مرحله مارشال روزنبرگ در کتاب تلاش می‌کند نکته ای را به ما بیاموزد: مسئول بسیاری از احساساتی که ما در گفت‌وگوها تجربه می‌کنیم، خودمان هستیم نه طرف مقابل. بعد از این مرحله ممکن است لازم باشد احساسات خود را برای طرف مقابل بیان کنیم و یا از او درخواستی داشته باشیم. در واقع کتاب «ارتباط بدون خشونت زبان زندگی » به بررسی این چهار مرحله و ارائه راهکارهای مربوط به آن می‌پردازد.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...