دزدی که چراغ داشت | شهرآرا


برای بسیاری از افراد نام استالین مترادف با گولاک و تصفیه‌های دهه ۱۹۳۰ است، دیکتاتوری که حتی به نزدیکان خودش هم رحم نمی‌کرد و بخشی از آن‌ها را در جریان تصفیه بزرگ به کام مرگ فرستاد. اما شخصیت استالین همواره تحت تأثیر دیدگاه‌های منتقدان او، کسانی مانند تروتسکی، ترسیم شده است. همین مسئله سبب شده است که در اذهان عمومی چهره فردی خشن و بی سواد از او شکل بگیرد. خوشبختانه، جفری رابرتز [Geoffrey Roberts] در «کتابخانه استالین» [Stalin's library : a dictator and his books] با مرور کتاب‌هایی که استالین در دوران زندگی اش به آن‌ها علاقه داشته است، ابعاد مختلف شخصیت او را بررسی کرده و روایتی متفاوت درباره روحیات این رهبر شوروی به دست داده است.

جفری رابرتز [Geoffrey Roberts] «کتابخانه استالین» [Stalin's library : a dictator and his books]

به گفته رابرتز، استالین علاقه فوق العاده‌ای به خواندن کتاب در زمینه‌های مختلف داشته و میانگین مطالعه روزانه او گاهی به ۵۰۰ صفحه هم می‌رسیده است. استالین در حوزه‌های مختلف علمی و تاریخی و داستانی زیاد مطالعه می‌کرده است، اما به طورکلی بیشتر به مطالعه کتاب‌هایی در حوزه دیپلماسی، تاریخ نظامی، تاریخ جنگ‌های روم، قانون اساسی کشورها، ادبیات، ویراستاری، و آثار لنین علاقه داشته است. نکته جالب اینجاست که استالین حتی آثار مخالفان خودش، از جمله تروتسکی، را هم مطالعه می‌کرده است.

بخش عمده کتاب‌های استالین آثار ادبی کلاسیک روسی و خارجی بود که بیشتر شامل آثار تولستوی، چخوف، گورکی، هوگو، شکسپیر و گوگول بوده است. نویسنده کتاب معتقد است که استالین از کتاب‌های خود برای اداره شوروی استفاده می‌کرده است؛ به عنوان مثال، خواندن کتاب‌هایی در حوزه نظامی گری به او در مدیریت جنگ جهانی دوم کمک زیادی کرده است؛ آگاهی استالین از روندهای تاریخی هم سبب شد که او بتواند بعد از مرگ لنین، زمانی که وصیت نامه به جای مانده از او ممکن بود جانشینی استالین را به خطر بیندازد، بتواند، از طریق ائتلاف با بوخارین، کامنف و زینوویف، تروتسکی را به حاشیه براند.

در کتابخانه استالین، ۲۴۳ جلد کتاب از لنین و آثار مرتبط با لنینیسم وجود داشته است. بعد از آثار لنین، در کتابخانه او، از کتاب‌های خودش ۹۵تا، از زینوویف ۵۵تا، از بوخارین ۵۰تا، از مارکس ۵۰تا، از کامنف ۳۷تا، و از تروتسکی ۲۸تا وجود داشته است. جفری رابرتز درباره روش‌های کتاب خوانی استالین می‌گوید که او هر کتابی را به روش متفاوتی می‌خوانده است، بعضی کتاب‌ها را گزینشی می‌خوانده و برخی را کامل مطالعه می‌کرده، برخی را گذرا می‌خوانده و برخی را با توجه و اشتیاق، برخی کتاب‌ها را از اول تا آخر می‌خوانده و برخی دیگر را فقط نگاهی می‌انداخته است.

استالین علاقه داشته در کتاب‌هایی که می‌خواند حاشیه نویسی کند؛ او در صفحات و یا زیر پاراگراف‌ها و عباراتی که به آن‌ها علاقه داشته خط کشیده یا در حاشیه صفحه خطی عمودی کنار آن‌ها گذاشته است. نویسنده در خصوص علاقه استالین به ویراستاری هم می‌گوید که اگر چیزی در این عالم بود که بیشتر از مطالعه موردعلاقه استالین بود ویرایش کردن بود. آثار مدادهای قرمز و آبی او بر روی اسناد به اندازه خطوط سیمایش برای مقامات شوروی آشنا بود. کمتر پیش می‌آمد که پیش نویس سندی بدون تغییر و اصلاح از برابر چشم‌های تیزبین او عبور کند.

به گفته رابرتز، دلیل علاقه استالین به بیسمارک واقع گرایی سیاسی، عمل گرایی و انعطاف پذیری عملی او بوده است. استالین از این جمله بیسمارک استقبال می‌کرده که گفته بوده است: «برای قضاوت صحیح سیاسی، باید ضربات سم اسب تاریخ بر زمین را از دور شنید.» نویسنده می‌گوید استالین زیر یکی از جملات منسوب به چنگیزخان خطی پررنگ کشیده بود. آن جمله این است: «مرگ شکست خوردگان برای آرامش خاطر فاتحان ضروری است.» کلمه «معلم» به خط استالین و بر روی جلد نمایشنامه‌ای در مورد ایوان مخوف هم به ما می‌گوید که استالین این حاکم مستبد را یک الگو در نظر می‌گرفته است.
در نهایت، نویسنده «کتابخانه استالین» سعی کرده به این سؤال جواب دهد که آیا استالین بر اساس روایت برخی از تاریخ پژوهان یک فرد روانی بوده که دست به جنایت‌های مختلفی زده یا اینکه این جنایت‌ها را بر اساس عقیده اش انجام می‌داده است. رابرتز، با مرور اندیشه‌ها و کتاب‌های استالین، مدعی می‌شود که تمام جنایت‌هایی که این فرد در شوروی انجام داده و در نتیجه آن‌ها صدهاهزار نفر را به کام مرگ فرستاده بر اساس عقیده صورت گرفته است. استالین مصداق این ضرب المثل بوده است: «چو دزدی با چراغ آید، گزیده تر بَرَد کالا»!

[«کتابخانه استالین» با ترجمه حمید هاشمی کهندانی منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...