«رجال» منبعی فوقالعاده برای تاریخ اجتماعی | فرهیختگان
کتاب «تاریخ اجتماعی شیعیان» نوشته حجتالاسلام دکتر محسن الویری است که پاییز سال گذشته توسط «پژوهشگاه حوزه و دانشگاه» و «انتشارات سمت» منتشر شده است.
تاریخ اجتماعی یکی از شاخههای دانش تاریخ است که عمری طولانی ندارد و در دنیا و بهطور خاص در غرب حدود 50سال سابقه دارد و همچنین یک یا دو دهه است که وارد فضای ایران شده است. اولین تجربه آموزشی این رشته و شاخه از تاریخ، تاسیس رشته «تاریخ تشیع» در دانشگاه امامصادق(ع) و به سال 1383 بازمیگردد که دکتر الویری و مرحوم دکتر صادق آئینهوند پایهگذاران این رشته بودند. در آن رشته دو واحد درس تاریخاجتماعی شیعه پیشبینی شده بود و الان هم این درس در رشته «تاریخ تشیع»، در دانشگاههای مختلف ارائه میشود.
اولین بخش تخصصی تاریخ اجتماعی در کشور بهصورت پژوهشی توسط دکتر ابراهیم موسیپور در بنیاد دایرهالمعارف اسلامی -که گروه مستقلی بهعنوان «تاریخ اجتماعی» دارد- ایجاد شده و بنده نیز سابقا از همکاران این گروه بودم. لذا در رساله دکتری سراغ موضوع تاریخ اجتماعی شیعه در پنج قرن اول رفتهام.
تاریخ اجتماعی بهجای اهمیت دادن به حاکمان و زورمندان و قدرتمندان و نخبگان یک جامعه -که در طول قرنها در تاریخسیاسی به آنها بها داده میشده- به عموم مردم توجه میکند. دکتر داریوش رحمانیان درمورد «تاریخ اجتماعی» تعبیری دارند [از این قرار] که میگویند در تاریخ اجتماعی بهجای شاهنامهنویسی، مردمنامهنویسی انجام میشود.
تعریفهای مختلفی از تاریخ اجتماعی ارائه شده که با هم اختلاف دارند. تعریف تاریخ اجتماعی البته قدری دشوار است. اجمالا باید گفت تاریخ از پایین بهجای تاریخ از بالا، تاریخ مردم بهجای تاریخ شاهان و اهمیت دادن به آنچه قرنها در تاریخنگاری مغفول مانده بود. یعنی «تجربه عموم در عرصههای مختلف» از موضوعاتی است که در تاریخ اجتماعی مورد بحث قرار میگیرد. مثلا در زندگی روزانه، فرد چه خوراک و پوشاک و سرگرمیای دارد و نوع فعالیت اقتصادی او چیست؟ رابطهای که فرد با زیستجهان مادی-معنوی دارد و حتی رابطهای که با سیاست دارد، چیست؟ البته باید گفت در تاریخ اجتماعی رابطه مردم با سیاست بحث میشود نه رابطه سیاست و دستگاه حاکمه با مردم، لذا نوع مواجهه مردم با حکومتها مورد بررسی قرار میگیرد.
مهمترین فایده قرآنی تاریخ، عبرت است و باید گفت که هم از نقاط منفی و تاریک و هم از نقاط مثبت و درخشان، از هر دو باید عبرت گرفت. کل تجربه گذشتگان قابل استفاده است و شاید نیاز به اثبات نباشد که عبرت در تاریخ اجتماعی، بیشتر و سودمندتر است، چراکه مردمان از حال مردمان گذشته عبرت میگیرند و زندگی شاهان و سران برای عموم مردم عبرت کمتری نسبت به تاریخ اجتماعی دارد.
در زمینه تاریخ اجتماعی و بهطور خاص تاریخ اجتماعی شیعیان-با اینکه چنین واحد درسیای وجود داشته و دارد و با اینکه برخی افراد و دانشجویانی که علاقهمندند در این حوزه پایاننامه و رساله بردارند- هیچ کتاب آموزشی و نظریای موجود نبود [و] اساسا دکتر الویری کتاب خود را در پاسخ به این نیاز نوشتهاند. ایشان از همان سال 83 و 84 و همینطور در سالهای اخیر برای مراکزی در قم این درس را تدریس میکردند و [در طی این دروس] یک مدل و الگو برای دانشجویان خود ارائه کردهاند و آن دانشجویان هم مقالاتی براساس روش ایشان نوشتهاند و آن مقالات در دسترس است.
دکتر الویری مطالب خود را بارها عرضه کرده و در معرض نظر دانشجویان قرار دادهاند. این کتاب قبل از چاپ در اختیار صاحبنظران این حوزه مانند دکتر داریوش رحمانیان، دکتر ابراهیم موسیپور و... قرار گرفته است. این نکته باعث شده کتاب حاضر -که بهعنوان اولین کتاب درسی این رشته، یا کتاب نظری این رشته در نسبت با شیعیان عرضه شده- حاصل تجربه چندینساله مولف و استفاده مولف از نظرات افراد مختلف باشد. این امر باعث محاسنی در این کار شده است.
ازجمله محاسن کتاب این است که دکتر الویری تعریفات مختلف درمورد تاریخ اجتماعی را در فصل اول، بحث و اجمالا نقد و تعریف مختار خود را -که تعریف جدیدی است- عرضه کرده است. این فصل از نظر شیوه بحث کاملا ارزشمند و روشمند و البته از نظر نتایج، میتواند قابل استفاده و بحث باشد. مقوله تعریف مقوله حساسی است و دقت بالایی را میطلبد و ممکن است اختلافنظر هم [در کار] باشد.
یکی از اقدامات ارزشمند مولف محترم این است که فرق تاریخ اجتماعی با حوزههای علمی مرتبط را نشان دادهاند. «تاریخ اجتماعی» با «جامعهشناسی تاریخی» نباید اشتباه شود. [همچنین] تاریخ اجتماعی با «انسانشناسی»، مردمشناسی، «مردمنگاری» و... متفاوت است. «تاریخ اجتماعی» و «تاریخ فرهنگی» چه مرزی دارند؟ «تاریخ اجتماعی» و «تاریخ خرد» و «تاریخ زندگی روزانه» چه نسبتی با هم دارند؟ تاریخ اجتماعی با دیگر شاخههای تاریخنگاری مثلا «تاریخ اقتصادی» یا «تاریخ سیاسی» چه نسبتی پیدا میکند؟ [اینها] ازجمله سوالاتی است که [در این کتاب] مورد بررسی قرار گرفته است. مشخص کردن مرزها و حیطه این دانش بسیار کار شایستهای است که البته مولف در این فصل از الگوی سنتی عالمان اسلامی -که از تعریف، معنای واژگان و محدوده و اهداف آن علم سخن به میان میآورند- استفاده کرده است.
در فصل دوم کتاب، سابقه رشته تاریخ اجتماعی معرفی شده است. اینکه تاریخ اجتماعی چگونه بهوجود آمده و سیر این رشته در غرب و مقدمات این رشته در آثار کهن و سابقه نگاه اجتماعی به تاریخ نشان داده شده است. شکلگیری تاریخ اجتماعی جدید و مدرن و سابقه آن -که از حدود دهه 1970 تا امروز را شامل میشود- و «زمینههای تاریخ اجتماعی در ایران» و «تاریخ اجتماعی شیعیان ایران» نیز نشان داده شده است.
در فصل سوم عوامل موثر بر تاریخ اجتماعی -بهطور کلی- و عوامل موثر بر تاریخ اجتماعی شیعه -بهطور خاص- بحث شده و عواملی که تاریخ اجتماعی شیعیان را از دیگران متمایز میکند، مورد بررسی قرار گرفته است.
دکتر الویری در فصل بعد به مولفههای تشکیلدهنده تاریخ اجتماعی پرداختهاند و نمادها، روابط اجتماعی و اخلاقیات، آداب و رسوم، خانواده و خویشاوندی، حرفهها و مشاغل و... از ایندست است. نویسنده همچنین مولفههای تاریخ اجتماعی شیعیان -بهطور خاص- را مطرح کردهاند که عبارت است از فضاهای کالبدی شهری، سبک زندگی شیعیان، آوردههای زبانی در محیطهای شیعی، نمادهای شیعی، روابط اجتماعی، آداب و رسوم، حرفهها و مشاغل و بهداشت و درمان.
این نظامی است که مولف ارائه داده و مثلا با نظامی که دکتر ابراهیم موسیپور در کتاب «دین زیسته و زندگی روزانه» ارائه داده، متفاوت است. ممکن است فرد دیگری هم نظام مقولهبندی و مولفههای دیگری ارائه دهد.
در کل بهنظر میرسد که مولف به زندگی روزانه -که در مکتب آنال یکی از مسائل موردتوجه خاص تاریخ اجتماعی است- کمتر توجه کرده و در برابر «زندگی روزانه» از اصطلاح «سبکزندگی» استفاده کرده، درصورتیکه در تاریخ اجتماعی با نگاه آنال، هم سبک زندگی life style و هم زندگی روزانه Daily life مورد بحث قرار میگیرد. طبیعتا میزان اهمیتی که به زندگی روزانه میدهیم در تشخیص مولفهها و نظام مقولهبندی اثرگذار است و حاصل آن را میتوان در نظام مقولهبندی دکتر موسیپور و فرق آن با نظام مقولهبندی دکتر الویری، شاهد بود.
دکتر الویری در ادامه به گونهشناسی منابع تاریخ اجتماعی پرداختهاند. منابع عمومی، منابع روایی، منابع متعارف تاریخی، سفرنامهها، زندگینامهها و خاطرات، یادداشتها، اسناد، متون و منابع جغرافیایی، منابع فقهی، منابع ادبی، دیگر منابع مکتوب و غیرمکتوب را هم جزء منابع تاریخ اجتماعی-چه در شیعه و چه در غیرشیعه- برشمردهاند. ایشان ذیل هرکدام از این عناوین توضیحاتی دادهاند، مثلا سفرنامههای نوشتهشده از سوی شیعیان با سفرنامههای نوشتهشده از سوی غیرشیعیان ولی ناظر به شیعه را معرفی کردهاند.
عنوان کتاب تاریخ اجتماعی شیعیان است و برای بنده جای تعجب است که چرا مولف به منابع رجالی نپرداخته است. چون منابع رجالی و خصوصا کتب رجال اربعه-یعنی رجال نجاشی، رجال کشی، رجال طوسی، فهرست طوسی- از مهمترین منابع تاریخ اجتماعی شیعه بهشمار میروند و علاوهبر اطلاعاتی که به ما میدهند، یک نمونه آماری [نیز] از آن دوره در اختیار ما قرار میدهند. در این کتابها گروهی از انسانهای آندوره استخراج و عنوانبندی شدهاند. مثلا در رجال نجاشی، 1238 نفر معرفی شدهاند که البته 1269 نفر تیتر شدهاند اما درواقع 31 نفر تکراری هستند.
بنابراین رجال نجاشی یک منبع فوقالعاده برای تاریخ اجتماعی است. مثلا براساس رجالکشی میتوانیم یک جریانشناسی از گروههای شیعی در سه قرن اول ارائه کنیم. دکتر الویری در این کتاب -مخصوصا در مثالها- به منابع روایی توجه خاصی داشتهاند. در این کتاب حداقل در این بخش به منابع رجالی اصلا توجه نشده و تیتری به آن اختصاص داده نشده است. اگرچه در سراسر کتاب از منابع رجالی هم استفاده کردهاند.
در کتاب دکتر الویری به منابع رجالی بیتوجهی شده اما برخلاف منابع رجالی، به منابع روایی خیلی توجه شده است و اساسا مثالهایی که ایشان در سراسر کتاب ذکر کردهاند، بیشتر از روایات است.
درمورد منابع روایی و استفاده از آن در تاریخ اجتماعی، ملاحظاتی وجود دارد و از نظر بنده و استاد دکتر رسول جعفریان، منابع رجالی و منابع تاریخی به منابع روایی در این موضوع اولویت دارند چون آنها از چیزی که رخ داده، صحبت میکنند اما روایت لزوما از چیزی که رخ داده، صحبت نمیکند و این نکتهای است که دکتر موسیپور هم به آن اشاره داشتند.
فرض کنید که در روایت، توصیهشده که کفش زرد بپوشید. این روایت صرفا یک توصیه است. بهفرض اینکه این نقل درست باشد –که همین امر هم محل تامل است- سوال اصلی این است که چقدر به این روایت عمل میشده و آیا ما میتوانیم آن را به مردم آن زمانه تعمیم دهیم؟
مثال دیگر اینکه دکتر الویری روایتی را در این کتاب آورده که فردی مسالهای شرعی–درمورد پشتبام منزل- را از معصوم(ع) سوال میکند. معصوم هم به آن پاسخ داده است. از این سوال و جواب استنباط شده که مساله مورد سوال، در آن زمان رایج بوده است. اما باید گفت شاید فقط این فرد آن کار را میکرده و این مشکل [صرفا] برای او پیش آمده و این سوال برایش شکل گرفته بوده است. این امر با چه شاهد و قرینهای به دیگران تعمیم داده میشود؟ این درحالی است که در منابع رجالی، گزارش داده میشود که فلان فرد دارای چه شغلی بوده و لقبش چه بوده و دلیل انتساب آن لقب به او چه بوده است. مثلا بیان میشود روش تدریس فلانی این بوده که شاگردان در نزد او قرائت میکردند، محل درس او در فلان زیارتگاه بوده است و... اینها دیگر از جنس روایت نیست که لازم باشد بررسی کنیم تحقق خارجی آن تا چه میزان بوده است؛ اینها مجموعهای از گزارشهاست که اگر در کنار هم قرار گیرد، میتواند معنادار شود. بهعلاوه میشود با توجه به کار آماری از آن استفاده کرد. مثلا میتوان-براساس کتب رجال- دریافت که شیعیان چه اسمهایی را بیشتر بر فرزندان خود میگذاشتند. اما دکتر الویری به مساله نامگذاری -بهطور خاص- توجه نکردهاند.
دکتر الویری در منابع غیرمکتوب بهصوت و تصویر و عکس و فیلم اشاره کردهاند اما به سینما نپرداختهاند. درحالیکه در تاریخ اجتماعی معاصر، چه سینمای مستند و چه سینمای داستانی میتواند منبعی برای تاریخ اجتماعی باشد. مثلا نحوه پوشش افراد، غذاها، آداب و رسوم، محیطهای شهری و... در فیلمها بازنمایی شده است و این مساله میتواند -با ملاحظاتی- بهعنوان منبع مطرح باشد.
در فصل ششم -که آخرین فصل کتاب است- به تاملاتی درمورد روش پژوهش در تاریخ اجتماعی پرداخته شده که بحث روشی برای کسانی است که میخواهند وارد این فضا شوند و بسیار میتواند کمککننده باشد.
در انتهای کتاب یک دورهبندی از تاریخ اجتماعی شیعه ارائه شده که دورهبندی قابل استفادهای است اما اشکالی که میتوان بر آن وارد کرد این است که گفته میشود این دورهبندی را براساس شیعیان ایران و عراق نوشتهاند. میتوان گفت عنوان کتاب کلی است و تاریخ اجتماعی شیعیان است، اما مثلا شیعیان هند، جبلعامل و... -که خیلی هم در تاریخ شیعه اهمیت داشتهاند- در این دورهبندی غایبند. فرضا میتوان گفت آقای الویری خواسته به مصادیق اشاره کند، اما حتی این دورهبندی بر ایران و عراق هم صدق نمیکند چون مثلا نوشته شده دوره چهارم از عصر صفوی تا پایان قاجاری، که در دوره قاجار بخشهای مهمی از عراق و بلکه کل عراق از دست ایران خارج میشود. در دوره پنجم هم عصر پهلوی تا امروز را مورد بررسی قرار دادهاند که عصر پهلوی اختصاص به ایران دارد و ربطی به عراق پیدا نمیکند.
بهرغم نقدهای ضمنی که به کتاب مطرح شد، کتاب بسیار قابل استفاده است. چه در مباحث نظری و چه مثالهایی که در متن زده شده، سودمند و -برای علاقهمندان به این بحث- مفید و راهگشاست.