نشست نقد و بررسی رمان «به امید دیدار» نوشته مریم شریف‌رضویان در کتابفروشی انتشارات به‌نشر برگزار شد.

به امید دیدار» نوشته مریم شریف‌رضویان

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، احمد شاکری در این نشست عنوان کرد: کتاب «به امید دیدار» محصولی از کنشگرانی است که ادبیات را ساخته، معنی‌دار کرده و قواعدش را استخراج کرده‌اند. ما در حوزه پژوهش رمان تاریخی کم داریم. ممنوعیت‌ها و محدودیت‌هایی داریم که فقط تاریخی نیستند بلکه محدودیت کلامی، اخلاقی و فقهی هم داریم. یعنی نویسنده باید بداند آن امامی که می‎خواهد در موردش بنویسد چه جور امامی است؟ این امام را چگونه شناخته است؟ آثاری مثل «حیدر» که اول شخص معصوم را شخصیت اصلی قرار می‌دهد و ادعای کار درست دارند که درست نیست. «به امید دیدار» محصول خود نویسنده است.

شاکری تاکید کرد: یک نویسنده برای این رنج رمان تاریخی را بر خود تحمل می‌کند که باید تجربه‌ای که می‌خواهند روایت کند را چشیده باشد چراکه بین گزارش‌گر، تاریخ‌نویس و داستان‌نویس فرق است. کارکرد داستان فراتر از تاریخ است؛ بنابراین نحوه و سطح مواجهه داستان‌نویس با واقعیت بسیار بالاتر است.

وی همچنین در ادامه در باب اینکه چرا باید از تاریخ نوشت و چه انتظاراتی از تاریخ داریم؟ گفت: این سؤال‌ها پیش می‌آید که وقتی از داستان تاریخی یاد می‌کنیم، آیا تاریخ را ساده‌سازی می‌کنیم؟ آیا تاریخ غایت یک داستان تاریخی است یا ماده آن؟ آیا داستان ابزاری است که مردم تاریخ بخوانند یا تاریخ ماده‌ای است برای داستانی بالاتر؟ آیا داستان می‌نویسیم که ابهامات تاریخ مرتفع شود؟ آیا ما داستان می‌نویسیم که جذابیت تاریخ افزایش یابد؟ در همه اینها غایت، تاریخ است؛ درحالی که داستان اهمیت بیشتری نسبت به تاریخ دارد. آیا تاریخِ آنچه ما در حال زندگی می‌کنیم عمق بیشتری دارد یا آنچه در گذشته وجود دارد؟ دو وجه وجود دارد که بگوییم تاریخ، مهم و امر تمام شده درحالی که تمام شده نیست شاید دلیلی که برای تأخیر روایت داستانی از وقایع مهم ذکر می‌کنند همین است. ما اکنون در قصه غزه هستیم و پیامدش را نمی‌دانیم اما وقتی پیامبر (ص) و حتی امام حسین (ع) و امام حسن (ع) را یاد می‌کنیم، می‌توانیم خط اتصال این اثر را به قرن‌های بعد از خودش را ببینیم. پس از این منظر ما به تاریخ چیره هستیم. سرنوشت انسان‌ها در تاریخ برای ما معلوم است اما در زمان حال نمی‌دانیم کی به کجا می‌رسد درحالی که داستان سؤالش این است که افراد به کجا می‌رسند. چون معنی زندگی در پایانش مشخص می‌شود و خیلی از افراد هستند که در طول زمان تغییر می‌کنند. ضمن اینکه تاریخ روایت از یک امر گذشته اشت و تاریخ نسبت به حال تازگی بیشتری دارد. بیشتر می‌توانیم مرورش کنیم و بچشیمش.

شاکری گفت: نوشتن از تاریخ دشواری‌های خاص خودش را دارد. نوشتن درباره معصومین (ع)، شخصیت‌های قدسی، انسان‌های فرهیخته، و در کل انسان مشکل است. البته ساحت معصومین فراتر از این است که ما چیره شویم اما سوال این است که ما در زندگی به چه کسی چیره هستیم؟ ما فرزندان خودمان را نمی‌شناسیم و حتی خودمان را؛ «من عرف نفسه فقد عرف ربه» نقطه ضعفی که در آثار داستانی داریم، لزوماً مربوط به شخصیت‌های قدسی نیست بلکه مربوط به ضد قهرمان‌ها هم هست. نکته این است که ما در شناساندن شخصیت‌های منفی هم قوت کافی نداریم. ببینید شخصیت‌های منفی در داستان‌ها ما از تیپ تجاوز نمی‌کنند؛ هم فکرشان کریه است و هم کریه‌المنظر هستند. تجربه‌ای که براساس واقعیت نباشد نمی‌تواند ما را از واقعیت عبور دهد و قدر نیست برای ما تعیین کند که چه کسی می‌تواند عمر سعد امروز باشد؟ همچنین ما حتی پرهیز می‌کنیم از اینکه وارد شخصیت‌های ضد قهرمان تاریخی شویم به این دلیل اگر ورود پیدا کنیم ممکن است که نتوانیم خارج شویم. اگر نویسنده به شخصیتی وارد شود و به عنوان نمونه بگوید عبیدالله حرّ جوفه که بود آنگاه او را با همه اوصافش روایت کند ممکن است دیگر نتواند خواننده را از آن خارج کند.

وی درباره کتاب «به امید دیدار» عنوان کرد: شریف‌رضویان نثری روان و سالم دارد. شخصیت اصلی کتاب زن است، راوی و مضمون نیز زن هستند. در واقع اثر می‌خواهد بگوید زن از کجا به کجا رسیده است، زنی که در جاهلیت بود و زنی که اکنون در دامن اسلام است.

نگارش کتاب در عید غدیر کلید خورد
همچنین مریم شریف‌رضویان، نویسنده کتاب گفت: روز عید غدیر سال ۹۸ نگارش کتاب کلید خورد. یک غزل کوتاه برای حضرت علی[ع] سرودم که مطلع آن این است «من مسلمانم علی را دوست دارم / با دل و جانم علی را دوست دارم» این غزل که تمام شد با حضرت علی درددل کردم و گفتم که بضاعت من همین قدر است و از من قبول کنید و به‌عنوان عیدی عید غدیر به من صله‌ای عطا کنید. فردای آن روز کامران پارسی‌نژاد با من تماس گرفت و گفت که انتشارات به‌نشر تصمیم گرفته برای زندگی معصومین (ع) داستان‌هایی نوشته شود و برای نوشتن زندگی‌نامه حضرت زهرا(س) شما پیشنهاد شدید. من همان لحظه احساس کردم این همان صله‌ای است که امیرالمؤمنین (ع) به من دادند و توفیق نوشتن در مورد حضرت زهرا(س) را نصیب من کردند.

البته کسانی که در حوزه معصومین قلم زده‌اند می‌دانند که نوشتن برای معصومین مخصوصاً در عرصه داستان خیلی مشکل است برای اینکه ما اجازه نداریم حرفی را که معصومین نزدند و عملی را که انجام ندادند در داستان وارد کنیم و از طرف دیگر در داستان عنصر تخیل خیلی مؤثر است و ما اجازه نداریم در مورد این عزیزان تخیل کنیم. به همین خاطر داستانی نوشتن در مورد حضرات معصوم (ع) کار سختی است. من وقت نگارش با سختی‌های کار آشنا شدم. هر وقت مشغول نوشتن می‌شدم بیشتر از دو تا سه صفحه بیشتر نمی‌توانستم بنویسم چون باید به کتاب‌ها و اینترنت مراجعه می‌کردم تا خطایی رخ ندهد. این اثر در دوران کرونا نوشته شده است. وقتی من به این بیماری سخت مبتلا شدم یکی از بزرگترین دغدغه‌هایم این بود که اگر من بر سر این بیماری ار دنیا برم چه کسی این کار را تمام می‌کند. الحمدلله خداوند خواست و بهبود یافتم و کار تمام شد. من همه را از عنایات خود حضرت زهرا می‌دانم.

این نویسنده توضیح داد: در داستانی که نوشتم سعی کردم ماجرامحور باشد تا جذاب‌تر شود. پس ماجراهای زیادی دارد و در آن از تمام تجربیات داستان‌نویسی استفاده کردم. در جلسات حضوری‌ای که با محمدرضا سرشار داشتیم، نکات کلیدی خوبی بیان کردند البته حتماً کار کامل نیست بلکه پر کاهی است که به ساحت مبارک حضرت زهرا تقدیم کردم.

به امید دیدار

شریف‌رضویان همچنین گفت: ابتدا اصرار داشتم که خود حضرت زهرا(س) را شخصیت اصلی داستان قرار دهم اما بعد هرچی فکر کردم و تلاش کردم، دیدم که واقعاً نمی‌شود چراکه اولاً تا قبل از رحلت پیامبر (ص)، خیلی روایت تاریخی و نقل‌قول‌های مستندی درباره حضرت زهرا نداریم که بشود آنها را به صورت داستان درآورد. ایشان خانم بودند، داخل خانه بودند و از زندگی شخصی ایشان خیلی مطالب مستندی نداریم. پس تصمیم گرفتم شخصیت اصلی داستانم را کسی انتخاب کنم که شاهد زندگی حضرت زهرا باشد و آنچه را که در تاریخ نقل شده و ما می‌توانیم از آن استفاده کنیم، از زبان این شخصیت بیان کنم. درباره دیگر حضرات معصوم هم این موضوع کاربرد دارد یعنی خود معصوم شخصیت اصلی نباشد چون اگر باشند کار بسیار سخت می‌شود و یک فقیه و تاریخ‌شناس لازم دارد که چنین کاری را انجام دهد.

وی همچنین درباره تجربه کاربردی خود افزود: نویسنده اول از همه باید دایره اطلاعات خودش را بسیار وسیع کند و باید در مورد شخصیتی که می‌خواهد بنویسد بسیار مطالعه کند. آن قدر فکر و مطالعه داشته باشد که با آن شخصیت صمیمی شود. نکته دیگر اینکه می‌توان به مقطع‌هایی از زندگی معصوم (ع) پرداخت؛ مقطع‌هایی که ماجرای بیشتری داشته و در تاریخ بیشتر نقل‌قول شده و خود معصوم بهتر شناسانده شده است. پس لازم نیست کل زندگی یک معصوم (ع) را بنویسیم. همان قدر که بتوانیم یکی از فضیلت‌هایشان را در داستان بیان کنیم کار بزرگی انجام داده‌ایم.

این نویسنده به عنوان اثر هم اشاره کرد و گفت: کتاب من تا آخرین نقطه‌ای که گذاشتم عنوان نداشت. خیلی در مورد عنوان فکر کردم و بعد از آخرین جمله‌ای که در کتاب نوشتم، احساس کردم که این جمله می‌تواند عنوان خوبی باشد. همچنین به این دلیل برای هر فصل عنوان تعین کردم که در این کتاب به مسئله معاد و قیامت اشاره کردم. شخصیت کتابم همسرش از دنیا رفت، چون او را خیلی داشت می‌خواست بداند که آیا دوباره می‌تواند همسرش را ببیند و سرانجام به مسئله معاد و دوباره دیدن همسرش پی می‌برد و بعد از رحلت حضرت زهرا (س) امید دارد که ایشان را ببیند.

در ادامه، کامران پارسی‌نژاد، منتقد ادبی درباره این اثر گفت: شریف‌رضویان به‌شدت در حوزه ادبیات اقلیمی، تحقیق و پژوهش کرده به‌طوری که تمام توصیف‌ها، مکان‌ها، فضاها و اشیا را آورده است. همچنین جذابیت این اثر تناسب فضای زنانگی کلام راوی با خود حضرت زهرا (س) است. یعنی ساحت مقدس حضرت به‌عنوان محور اصلی داستان، در ذهن شما هست و تمام چینش‌ها و جمله‌ها و فضاسازی‌ها را می‌بینید مخصوصاً در صفحه اول که در ارتباط با معصوم یک نوع هم‌خوانی غیرمستقیم ایجاد می‌کند. نکته جالب دیگر ورود نویسنده به درون شخصیت‌هاست. این اثر کاملاً رمان تاریخی و نه زندگی‌نامه داستانی است.

سعید طاووسی مسرور، نویسنده و پژوهشگر نیز در سخنانی تاکید کرد: نکته‌ای که ابتدای امر باید بگویم این است که من سخت‌گیری‌ای که در پژوهش تاریخی دارم در ادبیات داستانی ندارم چون این دو ساحت متفاوت هستند. یکی بحث مهم ادبیات داستانی است که تا حد زیادی عنصر خیال در آن دخالت دارد و داستان یک جور انشاست و نقد می‌کند و همین قدر که چهارچوب‌های کلی و قالب جزئیاتش منطبق بر تاریخ باشد و جاهایی هم که تاریخ ساکت است خیال‌پردازی درست و زیبا داشته باشد کافی و خالی از اشکال است.

وی همچنین با اذعان بر اینکه درباره پیامبر کم سخن گفته و کم اثر خلق می‌کنیم در صورتی اصل و هویت ما از این خاندان است، گفت: در مورد حُسن کتاب «به امید دیدار» باید بگویم که اگرچه محوریت کتاب با حضرت زهراست اما در دوره رسول اکرم می‌گذرد. اثر آمده دقیقاً روی همین دوره دست گذاشته و کار کرده است. آمده جاهلیت و اسلام را مقایسه کرده است. زیست جامعه مدینه را در کنار زیست جاهلی به تصویر کشیده است؛ فضا، فرهنگ و حتی زیست جاهلی را مقایسه کرده اینکه بت آنها چه شکلی بوده. و فضای مدینه، انصار، مهاجر و خانواده‌ها را بررسی کرده است.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...