مرگ کسب و کار من است | الف


روایت است که طول سربازان فرانسوی کشته‌شده در جنگ جهانی اول بیش از ۲۸۶۱ کیلومتر بوده است (با احتساب میانگین ۱۷۲ سانتی‌متر برای هر نفر). شمار مردگان جنگ چنان زیاد بوده که فرصتی و امکانی برای گذاشتن آنها آن‌ها در تابوت و تدفین متعارف وجود نداشته است، بنابراین خوش شانس ترین‌ها جنازه ها در گورستان‌های کوچک و پراکنده دفن می‌شدند؛ حکایت بد اقبالها که بماند.

دیدار به قیامت» [The Great Swindle یا Au revoir la-hau]  پیرو لومتر [Pierre Lemaitre]

شاید از همین رو بود که بعد از جنگ این فکر به سر دولت‌مردان فرانسوی افتاد که بسیاری از این اجساد را از دل خاک و گورستان‌های کوچک گردآوری و پس از گذاشتن در تابوت در گورستان‌های بزرگ به خاک بسپارند. این اقدام که به نظر برای قدردانی و یا حفظ شأن جان‌باختگان جنگ صورت گرفته بود، بستری فراهم آورد برای تجارتی پرسود از قِبَلِ مردگان. این ماجرا دستمایه اصلی رمان «دیدار به قیامت» [The Great Swindle یا Au revoir la-hau] را تشکیل می‌دهد.

پیرو لومتر [Pierre Lemaitre] از چنین ایده‌ای برای خلق رمان خود بهره برده است، شخصیت‌های اصلی کتاب ادوارد و آلبر دو سرباز فرانسوی هستند که از جنگ جان بدر می‌برند، اما دوران پس از جنگ تفاوت بسیاری با روزگار پیش از آن کرده است و متأثر از این تغییرات آن‌ها نیز نقش تازه‌ای بر عهده می‌گیرند البته این تنها خود جنگ و زشتی های پنهان و آشکار آن نیست که از آنها آدمهایی تازه می سازد؛ بلکه قدر ندیدن امثال آنها نیز دلیلی برای این تغییر و دور شدن از درستکاری محسوب می شود. جنگ و ایام بحران‌زده پس از آن، بستر مناسبی برای رشد فرصت‌طلبانِ سودجویی‌ست که به دنبال کسب منافع سرشار هستند.

آلبر در آخرین روزهای جنگ می‌بیند که چگونه ستوان پرادل (فرمانده‌شان) برای به میدان فرستادن سربازانی که به‌واسطه احتمال خاتمه جنگ تمایلی به جنگیدن ندارند، با هدف قرار دادن دو تن از هم‌قطارانش از پشت سر و گذاشتن آن پای آلمان‌ها، زیر دستانش را تحریک می‌کند که به روی آلمانها آتش گشوده و به سمت‌شان حمله‌ور شوند؛ بنابراین عجیب نیست چندی بعد به خود اجازه می دهد که اجساد باقی‌مانده از جنگ را مبنای کسب‌وکاری برای خود کند. یعنی اجساد سربازانی همانند همرزمان خودش. این چنین است که او پس‌ازاینکه در مزایده‌ی تفحص اجساد و تجمیع آن‌ها در گورستان بزرگ نظامی تجارت پرسودی برای خود راه می‌اندازد.

«دیدار به قیامت» نوشته پیرلومتر نشان‌دهنده این واقعیت است که هنوز اگر کسی می‌خواهد تک‌خالی ارائه کند، بهترین راه همان قصه‌گویی قدرتمندانه با رعایت قواعد کلاسیک بازی‌ست. رمانی که قصه می‌گوید، سرگرم می‌کند، خوانده می‌شود و مهم‌تر همه اینکه می‌تواند حرف نویسنده را به مخاطب منتقل کند.

پیرلومتر، پلیسی نویسی نام آشنا در فرانسه و اروپا شناخته می‌شود، آثارش تاکنون به بیش از ۲۰ زبان ترجمه‌شده است. اما حالا تجربیاتش در این حوزه را پشتوانه‌ی خلق اثری جذاب و خواندنی در ژانری دیگر کرده است؛ رمانی درباره جنگ جهانی اول که جایزه گنکور سال ۲۰۱۳ را برای او به همراه داشت. جایزه ادبی گنکور، مهم‌ترین جایزه ادبی فرانسه محسوب می‌شود که هرسال به نویسنده «بهترین و خلاقانه‌ترین اثر» فرانسوی همراه با چکی به ارزش ۱۰ یورو اهدا می‌شود.

این چک البته بیشتر ارزش معنوی و نمادین دارد، اما به‌هرحال جایزه گنکور می‌تواند فروش رمان را سیصد تا چهارصد هزار نسخه افزایش دهد که به‌این‌ترتیب علاوه بر موفقیت ادبی، موفقیت حرفه‌ای را نیز برای نویسنده به همراه می‌آورد. پیرلومتر پس از کسب این موفقیت آشکارا این جایزه را ضامن به رسمیت شناختن به سبکی از نویسندگی دانست که از ژانر پلیسی و داستان‌های عامه‌پسند حاصل‌شده است.

ماجراهای رمان «دیدار به قیامت» به اواخر جنگ جهانی اول برمی گردد، نویسنده پس از شروعی جذاب و تکان‌دهنده که به روایت روزهای آخر جنگ و در خط مقدم جبهه فرانسویان در برابر آلمان‌ها، و نمایش زشتی‌ها و وحشت ناشی از جنگ و بی‌ارزش شدن جان آدم‌ها به شکلی تأثیرگذار اختصاص یافته؛ رفته‌رفته تمرکز خود را بر تأثیرات جنگ می‌گذارد.

پیرلومتر در دیدار به قیامت وجوه تلخ و سیاه جنگ را در دل پرداختن به تبعات جنگ بر زندگی مردم روایت می کند. اینکه دیدار در قیامت اثری شایسته تحسین شناخته‌شده است تنها به دلیل توفیق ادبی رمان نیست، بلکه ارزش اصلی رمان در این است که نویسنده با شناختی دقیق و عمیق از جنگ جهانی اول به نوشتن پرداخته و این آگاهی و شناخت را پشتوانه این اثر داستانی قرار داده و رمانی خلق کرده که غنای آن را در لایه‌های زیرین رمان از همان آغاز کتاب می‌توان مشاهده کرد.

جنگ جهانی اول پس از ترور ولیعهد مجارستان آغاز شد، اما این اتفاق تنها یک بهانه بود برای ملت‌هایی که سال‌ها بود به هم چنگ و دندان نشان می‌دادند و آن را لازم می‌دانستند. از همین سبب بود که نه با ناراحتی و تأسف، بلکه با شور، شادی و رقص به استقبال آن رفته سربازان را به جبهه فرستادند. برخی خوش‌بینانه بر این باور بودند که جنگ می‌تواند باعث تقویت و بازگشت فضایلی شود که روند مدرنیته و صنعتی شدن جهان باعث از بین رفتن آن‌ها شده، فضایلی همانند ایثار، شجاعت، عشق به میهن و ... اما نمی‌دانستند که این جنگ باعث دگرگونی و ازدست‌رفته ته‌مانده همان فضایل پیشین خواهد شد. چنانکه سربازی ایتالیایی در نامه‌ای به خواهرش نوشته بود: احساس می‌کنم هر چه خوبی در درونم باقی بوده رفته رفته از من رخت می‌بندد. در آغاز جنگ باوری عمومی وجود داشت که این جنگ خیلی زود پایان پذیرفته و پیش از کریسمس سربازان در خانه خواهند بود. اما این جنگ که به جنگ سنگرها نیز معروف شده به جنگی طولانی و فرسایشی بدل شد. چراکه اغلب سربازان بدون اینکه کار خاصی بکنند در سنگرهای پر از گل و لای به وقت‌گذرانی می‌پرداختند.

رمان با این جمله شروع می‌شود: «همه آن‌ها که تصور می‌کردند که این جنگ به‌زودی پایان خواهد یافت، دیرزمانی ست در همین جنگ جان‌باخته‌اند.» نویسنده به زیبایی با همین یک جمله در ابتدای رمان، تصور رایج پایان زودهنگام جنگ و کشته‌های بسیار آن را برای خواننده روایت می‌کند. او در ادامه حتی تصویری از شکل سنگر به سنگر این جنگ ارائه می‌کند، به‌خصوص آنجا که از زبان سربازان نردبان‌هایی را که بربالارفتن از سنگر استفاده می‌کردند، چوبه دار می‌خواند. این ایده ناشی از نوع خاص اغلب جبهه‌های جنگ جهانی بود که سربازان با بالا رفتن از سنگر به‌راحتی هدف تک‌تیراندازهای دشمن قرار می‌گرفتند، بنابراین بالا رفتن از این نردبان‌ها تقریبا چیزی در ردیف رفتن پای چوبه دار محسوب می‌شد.

چنین ظرافت‌هایی در رمان «دیدار به قیامت» فراوان است. اشراف بر جزئیات و بکار بستن آن در تاروپود رمان، توانایی داستان‌گویی به شکلی جذاب، فضاسازی‌های زنده و بکر رمان به همراه بیانی که پهلو به روایتی سینمایی می‌زند، از رمان دیدار به قیامت اثری اصیل و جذاب می‌سازد که تأثیرات دهشت‌بار جنگ را بر روح و جسم آدم‌ها، چه در هنگام جنگ و چه در ایام پس از آن بازگو می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...