غوطه در حقیقت و خیال | کافه داستان


مجموعه‌داستان «فرزندم پاندا» نوشته‌ی مریم غلامی حاوی بیست و یک داستان کوتاه است. بیشتر داستان‌ها روایت‌هایی هستند که از زبان راوی اول شخص نوشته شده‌اند. ایده‌ها و پیرنگ در هر یک از داستان‌ها متفاوت ‌است‌. شخصیت‌ها در داستان‌ها‌ی این مجموعه ظاهراً پیچیدگی خاصی ندارند و ساده انتخاب شده‌اند. نثر داستان‌ها نیز همین گونه ساده نوشته شده است. گاهی خط ظریفی از طنز در گوشه و کنار داستان‌ها‌ی کتاب دیده می‌شود که لبخند کمرنگی بر لبان مخاطب می‌نشاند.

فرزندم پاندا مریم غلامی

سوژه‌ها در داستان یکدست نیستند و مریم غلامی به عنوان نویسنده‌ی کتاب، موفق شده ‌است داستان‌های متفاوتی برای خواننده بیان کند. داستان‌هایی که هریک ایده‌ای نو و تازه دارند. نکته‌ی جالب توجه در کتاب، نگاه نویسنده به موضوعات است. نگاهی که جنسیتی نیست. هیچ‌یک از داستان‌ها از مصائب زنانه حرفی به میان نیاورده و در داستان‌ها موضوعات گسترده‌ای مطرح شده ‌است. موضوعاتی که نه لحن زنانه‌ای دارند و نه نگاهی زنانه. با اینکه بیشتر قهرمانان و راوی‌ها در داستان‌ها زن انتخاب شده، اما غلامی موفق بوده که قصه‌هایش را از دام نگاه جنسیتی نجات دهد. قصه‌‌ها در اصل به مسائل جدید پرداخته و در برخی از آنها نقش فضای مجازی در زندگی آدم‌ها پررنگ شده ‌است. نویسنده در اصل به موضوعات جدید و رابطه‌ی زندگی دیجیتال با افکار و اندیشه‌های انسان پرداخته است. داستان‌ها کوتاهند و اغلب از چهار صفحه بیشتر نیستند.

داستان‌ها‌ی مجموعه‌ی «فرزندم پاندا» بیشتر در ژانر سورئال (فراواقع‌گرا) نوشته شده‌اند. غلامی واقعیت و غیر واقعیت را با هم یکی کرده و داستان‌هایی شبیه به یک رویا نوشته است که مخاطب را در ابهام فرو می‌برد. در بین آنها داستان‌هایی بر اساس مشکلات اقتصادی و اجتماعی پیدا می‌شود. مثل جایی که به جایگزین شدن شترسواری و درشکه‌سواری و الاغ‌سواری به جای ماشین، به دلیل قحطی و گرانی بنزین پرداخته شده است؛ به طوری که به نسبت تمکین مالی فرد هر کس از وسیله نقلیه‌ی مناسب با بودجه خود بهره‌مند شود. ذهن خلاق نویسنده با هر داستان، دست مخاطب را می‌گیرد و او را به دنیای جدیدی دعوت می‌کند و در هر داستان عجایب وارونه‌ای را از دنیای حاضر پیش چشمان مخاطب به تصویر می‌کشد. در هر یک از داستان‌ها، به طور دقیق به جزئیات و زیر و بم قصه پرداخته نشده و تصور می‌شود نویسنده به شکل کاملاً عامدانه خواسته تا مخاطب با خواندن هر یک از داستان‌ها قوه‌ی تخیل خود را به کاربگیرد و در ذهن خود تصاویر و موقعیت‌های مناسب با روحیاتش را برای هر داستان بسازد. منطق درون بیشتر داستان‌ها، به سمت خلاف قوانین جامعه سوق داده شده و مخاطب با خواندن داستان به دنیایی وارونه وارد می‌شود. دنیایی که مخاطب گاه از تصور کردن آن خرسند می‌شود و زمانی از به تصویر کشیدن داستان در ذهن خود به وحشت می‌افتد.

در داستان اول کتاب با نام «فرزندم پاندا» مخاطب به دنیای عجیب زنی وارد می‌شود که به جای جنین پاندای نرمی را در رحم خود می‌پروراند. وی با مخالفت‌های اطرافیان نوزاد پاندا را به دنیا می‌آورد. پاندایی که با پاگذاشتن به دنیا، مشکلات زیادی را به زندگی شخصیت اصلی داستان وارد می‌کند. در این داستان اشاره‌ای هم به نقش فضای مجازی در تصمیم‌گیری‌های افراد شده که نویسنده با نگاهی بی‌طرفانه، به آن پرداخته است.

داستان «کی کجاست» نیز اشاره‌ای به فضای مجازی و راه‌حل‌های مطرح شده در آن برای از بین بردن تنهایی افراد دارد و نیز مشکلات اجتماعی و اقتصادی جامعه را در کنار آن به تصویر می‌کشد. قصه‌ی «شلوار رستم» از فضای سورئال فاصله گرفته و داستانی رئال را به تصویر کشیده است. سوژه‌ی این داستان نسبت به دیگر داستان‌ها جدید و تازه نیست و نویسنده در این داستان از سوژه‌ای تکراری استفاده کرده است. داستان درباره‌ی دغدغه‌ی یک زن در خصوص پیر‌زنی دچار آلزایمر است که تحت سرپرستی خود دارد.لآآ «این زمین دردسرساز» داستانی از یک توهم درباره‌ی فرو افتادن کره‌ی زمین است. داستانی که به دلیل تصوری که برای شخصیت داستان به وجودآمده، زمین و هرچه در آن است در حال فرو ریختن است و انسان‌ها باید فکری به حال خود بکنند. «کپی نمی‌شود» داستان دیگری از کتاب است که خواننده را در وهم و خیالات شخصیت اصلی فرو می‌برد. شخصیتی که خود را سرشار از نبوغ و استعداد می‌داند و تا پایان قصه با این احساس و اندیشه دست به گریبان است. «گل شمشیری» با ورود یک گلدان به خانه‌ی یک زوج ایرانی شروع می‌شود و به دنبال خود وقایع عجیبی که از دید ساکنان خانه دور نمی‌ماند را به همراه می‌آورد و زوج جوان را درگیر آن اتفاقات می‌کند. «چشم‌ها» داستان سورئال دیگری از کتاب است که مخاطب را در وهم و خیال فرو می‌برد. چشم‌هایی که شاید دنبال شما هم راه بیافتند.

«تابلو» از معدود داستان‌های کتاب است که در ژانر رئال نوشته شده است. داستان شخصیتی غیرهم‌جنس با نویسنده دارد و راوی سوم شخص است. مردی که از محل کارش به تازگی اخراج شده و به همه چیز بی‌توجه است. او در صدد است برای امرار معاش تابلوهای نقاشی‌اش را به معرض نمایش بگذارد و برای فروش آنها اقدام کند. «گرفتاری» در میان دیگر داستان‌های مجموعه‌ی «فرزندم پاندا» داستان بهتری است و اول، میانه و پایان محکم‌تری نسبت به دیگر داستان‌ها دارد. راوی اول شخص داستان، زنی است که دوازده انگشت دارد. در نگاه اول، شاید تصور شود داشتن دوازده انگشت مشکلی برای صاحب آن به وجود نیاورد. اما با پیش رفتن داستان، مشکلات شخصیت دوازده‌انگشتی زیاد می‌شود؛ آن‌چنان که در انتهای داستان نقطه‌ی پایانی بر زندگی زناشویی زن خواهد گذاشت.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...