اختصاصی

سلسله نشست‌های «عبور از خط» به همت بسیج دانشجویی دانشکده علوم اجتماعی و ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی(ره) با هدف معرفی و نقد کتاب برگزار می گردد.

نشست نخست «عبور از خط» به معرفی و نقد کتابی از "دکتر حسین کچویان" -عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران- به نام «تجدد از نگاهی دیگر» اختصاص یافته است. میزگرد نقد این کتاب با حضور "دکتر نعمت‌الله فاضلی"- عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی(ره) - و "دکتر ناصر فکوهی"- عضو گروه انسان شناسی دانشگاه تهران- تشکیل خواهد شد. حسین کچویان دراین کتاب روایتی ناگفته از چگونگی ظهور و رشد تجدد را معرفی می کند. روایتی که بر آراء و اندیشه های "اریک وُگلین"، متفکر و فیلسوف آلمانی ابتناء دارد و تجدد را به عنوان شکل بدعت آمیزی از مسیحیت در قرن 19 می بیند.

این نشست، یکشنبه 5 آذرماه 1385 در سالن شهید ارشاد دانشکده علوم اجتماعی و ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی(ره) واقع در تقاطع بزرگراه شهید همت و خیابان دکتر شریعتی، خیابان شهید داوود گل نبی برگزار خواهد شد.

«عبور از خط» کتابی است از "ارنست یونگر" که پس از سالها چاپ جدید آن با مقدمه جلال آل احمد و یادداشت بلندی از سید مرتضی آوینی توسط نشر پایداری منتشر شده است. 

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...