اهمیت تاریخ شفاهی ادبیات | شرق


یک: مدتی است به‌همراه حامد اریب (عکاس و مستندساز) روی پروژه‌ای تحت عنوان «تاریخ شفاهی هنرمندان گیلان» کار می‌کنیم. البته بُعد فنی کار تماما با اوست و من بیشتر مشاوره می‌دهم و همراهی‌اش می‌کنم. در تمام مدت آماده‌سازی شش گفت‌وگوی تصویری با هنرمندان گیلانی (مجید دانش‌آراسته، محمود بدرطالعی، محمود نیکویه، فرامرز طالبی، احمدقربان‌زاده، محمد مهدی رئیس‌سمیعی) وقتی با زوایایی از شخصیت ایشان مواجه می‌شدم که تاکنون برایم پوشیده بود، بیش از پیش بر نقش و اهمیت تاریخ شفاهی پی بردم. تاریخ شفاهی از این منظر بااهمیت است که یک نوع خودگفتِ تصویری یا نوشتاری است. نمایشگر زوایای چهره‌های فرهنگی است. نشانه‌هایی که گاه موجب می‌شود مخاطب از تصورات انتزاعی فارغ شود و تصویرسازی‌هایش در ذهن رنگ واقعیت بگیرد. یک امکان برای همذات‌پنداری است.

آنجا که وطن بود گفت‌وگو با شمس لنگرودی

تاریخ شفاهی، خودِ زندگیِ ازدست‌شدۀ آدم‌هایی است که در طول دوران سرد و گرم روزگار را بسیار کشیده‌اند. تلفیقی از فرجام و نافرجامی. تاریخِ شفاهی، روایت مردمی است که در طول زمان در متن پیروزی‌ها و شکست‌های جامعه بودند؛ تاریخ شفاهی می‌تواند اگر که نه، خودِ حقیقت بلکه به‌تعبیری بیان واقعیت باشد. لحظاتی از سرگذشت انسان‌ها و تاریخ یک مملکت که به‌واسطه‌ موج‌ها و جریان‌های هیجانی، مورد بی‌عدالتی یا قضاوت نادرست قرار گرفته‌اند و حالا پس از سال‌ها می‌توان دست به نبش قبر آن حوادث زد و از درون این روایت‌ها، آن پیامدها را آسیب‌شناسی کرد.

اینکه یک شاعر، نویسنده، معمار، نقاش، موسیقی‌دان، محقق، فیلم‌ساز و... چگونه راه پرمشقت هنر را طی کرده و چه عواملی در این مسیر موجب شده تا امروز او را به‌عنوان هنرمند فرهیخته بشناسیم یا مورد درنگ مخاطب قرار بگیرد، می‌تواند یکی از عوامل مهم الگوسازی و البته اهمیت تاریخ شفاهی باشد. گاه تاریخ شفاهی تابوشکن است. تصویری که از یک شخصیت داشته‌ای توسط خودش شکسته می‌شود یا گاه موجب ارج‌و‌قرب بیشترش خواهد شد. تاریخ شفاهی، راهی برای شناخت گذشته، حال و آینده است. مسیری طی‌شده که چون معطوف به گذشته است، دیگر تکرار نخواهد شد، پر از حوادث و آرزوهایی است که پیش‌روی انسان قرار گرفته است. تاریخ شفاهی جذابیت‌های دیگری نیز دارد. فقط تاریخ نیست بلکه مرور فرهنگ، آداب‌ و سننی است که تا امروز دست‌به‌دست شده است. روایتِ خاطره‌گونِ زندگی است.

دو: «آنجا که وطن بود» کتابی در حوزه‌ تاریخ شفاهی ادبیات است. گفت‌وگوی مهدی مظفری‌ساوجی با شمس‌لنگرودی است که نشر چشمه آن را در سال 1399 منتشر کرده است. کتابی خوش‌خوان که به‌واسطه‌ تجربیات جذاب و نوع روایت شمس از دوران کودکی، خانواده، جوانی و... آن را مهم کرده است. نکته‌ بارز این کتاب، مدیریت در گفت‌وگو، اطلاعات و دانش مصاحبه‌گر و مصاحبه‌شونده است که موجب شده هرجا که لازم است، بحث را به حاشیه بکشانند و بعد با تیزهوشی مجددا ذهن را به موضوع اصلی پرسش برگردانند.

وقتی از اهمیت تاریخ شفاهی ادبیات حرف می‌زنیم، در‌واقع از نشانه‌ها صحبت می‌کنیم. زندگی هر هنرمند تشکیل شده از نقطه‌هایی که شخصیت او را شکل داده‌اند، نام این نقطه‌ها را می‌توان گذاشت نشانه؛ حال کجای این نقطه‌ها به کمک مخاطب می‌آید؟ در‌ واقع وقتی می‌گوییم زبان، نظامی از نشانه‌هاست (سوسور) صرفا در بُعد ساختار صرف‌ونحوی زبان حرف نمی‌زنیم. زبان به‌عنوان یک ساختار عمومی که برآمده از تاریخ، فرهنگ و... است در خود نشانه‌هایی دارد. تاریخِ شفاهی، زبانِ این نشانه‌هاست که شخصیت شاعر، نویسنده و... را در طول گفت‌وگو آشکار می‌کند. پس تاریخِ شفاهی، رمزگشاست. سبب می‌شود بهتر از گذشته با شخصیت هنرمند مورد علاقه‌ات، با اثرش ارتباط بگیری.

برگردیم به کتاب «آنجا که وطن بود»، در این کتاب شمس از دوران کودکی، شهر لنگرود و بیشتر ازپدرش که نقش مؤثری در ایجاد شخصیت ادبی‌اش داشت، صحبت می‌کند. به نظر واهمه‌ای ندارد و هر آنچه را که باید مخاطب درباره‌اش بداند بازگو می‌کند و این جسارت ستودنی است، چرا‌که هریک از ما رازهایی داریم که به‌واسطه‌ محافظه‌کاری یا هر عنوان دیگر، تمایل به بازگویی‌اش نداشته باشیم اما به نظر شمس پرده‌دری کرده و تمایل به محافظه‌کاری ندارد، برای همین کتاب مذکور، اثری جذاب است. شمس در این گفت‌وگو از پایی که به‌خاطر بیماری برایش مشکل ساخته تا عضویتش در انجمن حجتیه و نحوه‌ آشنایی‌اش با شعر و شاعران معاصر، از انقلاب، حزب توده، لنگرودِ آن سال‌ها، مدرسه و هر آنچه که دنیای او را رنگ داده و در تکامل شخصیت حقیقی و ادبی و هنری‌اش نقش داشته، حرف زده است. نکته مهم که سبب می‌شود مخاطب بیش از پیش به شمس احترام بگذارد، اشراف او بر تاریخ، فرهنگ و ادبیات است. حافظه‌ او، تصویرسازی‌هایش و روایتگری‌اش مخاطب را با کتابی مواجه کرده که آن را به‌شدت خواندنی کرده است. قطعا بسیاری چون من وقتی این کتاب را بخوانند، دریافت‌شان و نحوه‌ برخوردشان با شعر و آثار شمس متفاوت‌تر از گذشته خواهد بود. این کتاب، فقط تاریخ شفاهی نیست؛ می‌تواند برای بسیاری یک درسنامه باشد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نوشتن از دنیا، در عین حال نوعی تلاش است برای فهمیدن دنیا... برخی نویسنده‌ها به خود گوش می‌سپارند؛ اما وقتی مردم از رنج سر به طغیان برآورده‌اند، بدبختیِ شخصیِ نویسنده ناشایست و مبتذل می‌نماید... کسانی که شک به دل راه نمی‌دهند برای سلامت جامعه خطرناک‌اند. برای ادبیات هم... هرچند حقیقت، که تنها بر زبان کودکان و شاعران جاری می‌شود، تسلایمان می‌دهد، اما به هیچ وجه مانع تجارت، دزدی و انحطاط نمی‌شود... نوشتن برای ما بی‌کیفر نیست... این اوج سیه‌روزی‌ست که برخی رهبران با تحقیرکردنِ مردم‌شان حکومت کنند ...
کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...
اباصلت هروی که برخی گمان می‌کنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحب‌نظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب می‌کند... خطبه یک نهج‌البلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام می‌دانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی ...
شور جوانی در این اثر بیشتر از سایر آثارش وجود دارد و شاید بتوان گفت، آسیب‌شناسی دوران جوانی به معنای کلی کلمه را نیز در آن بشود دید... ابوالمشاغلی حیران از کار جهان، قهرمانی بی‌سروپا و حیف‌نانی لاف‌زن با شهوت بی‌پایانِ سخن‌پردازی... کتابِ زیستن در لحظه و تن‌زدن از آینده‌هایی است که فلاسفه اخلاق و خوشبختی، نسخه‌اش را برای مخاطبان می‌پیچند... مدام از کارگران حرف می‌زنند و استثمارشان از سوی کارفرما، ولی خودشان در طول عمر، کاری جدی نکرده‌اند یا وقتی کارفرما می‌شوند، به کل این اندرزها یادشان می‌رود ...