کتاب «همسایه با سایه» به قلم عباس مهری آتیه وارد بازار کتاب شد.

همسایه با سایه عباس مهری آتیه

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، کتاب «همسایه با سایه» نوشته «عباس مهری آتیه» شاعر و محقق گیلانی از سوی نشر روزنه منتشر و روانه بازار کتاب شد.

وی در این کتاب کوشیده تا نگاهی تحلیلی، تطبیقی و زیباشناسانه بر اشعار «امیرهوشنگ ابتهاج» متخلص به «ه. ا. سایه» شاعر نام‌آور معاصر داشته باشد. مهری آتیه در گفتگو با خبرنگار مهر اظهار کرد: تلاش کردم نقد و نظرم نسبت به آثار استاد ابتهاج را با مرور بر مقاطع مختلفی از زندگی ادبی، فرهنگی و اجتماعی وی به نگارش درآورم.

وی افزود: تأثیر پذیری و تأثیر گذاری استاد ابتهاج نسبت به شعرای هم‌دوره‌اش و همچنین درخششی که در آثار کلاسیک این شاعر بزرگ وجود دارد، از جمله محورهایی است که در این اثر بدان پرداخته‌ام.

در کارنامه ادبی مهرآتیه که سال ۱۳۳۴ در رودسر چشم به جهان گشوده، انتشار آثاری چون «گزیده اشعار معاصر- ش ۶۴- نشر نیستان»، «سال‌هایی در حصار حوصله»، «ردپای اسطوره در گیلان»، «آوازی برای دموکراسی»، «کاش می‌شد که دلم را به شما هدیه کنم» درج شده است.

و اما اکنون «همسایه با سایه» تازه‌ترین اثر انتشار یافته از این شاعر و محقق گیلانی است که در ۳۶۷ صفحه از سوی نشر روزنه منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...