بیتا ناصر | آرمان ملی


«ما شروعش می‌کنیم» [It Starts with Us] اثر کالین هوور [Colleen Hoover] نویسنده آمریکایی متولد 1979 است که بیش از 20رمان در فضاهایی عاشقانه و معمایی نوشته و بیشتر آثار او در فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌تایمز قرار گرفته‌اند. «ما شروعش می‌کنیم» با ترجمه آرتمیس مسعودی (متولد 1353) که پیش از این «ما تمامش می‌کنیم» را نیز از همین نویسنده ترجمه کرده بود، ظرف چند ماه به چاپ هشتم رسیده و این نشان می‌دهد آثار کالین هوور در ایران نیز مخاطبان خود را پیدا کرده است.

خلاصه کتاب ما شروعش می‌کنیم» [It Starts with Us] اثر کالین هوور [Colleen Hoover]

آنچه در ادامه می‌خوانید، گپ وگفت کوتاهی است با مسعودی درباره این کتاب. او همچنین تجربه ترجمه‌ آثاری همچون «جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند»، «پروژه شادی»، «الینور آلیفنت کاملا خواب است»... و «موهبت» را در کارنامه دارد.

کتاب «ما شروعش می‌کنیم» نوشته کالین هوور، تازه‌ترین ترجمه شماست که در مدت کوتاهی به چاپ هشتم رسیده است. ابتدا درباره این اثر و شخصیت‌های آن بگویید.

این رمان در ادامه کتاب «ما تمامش می‌کنیم» و با همان شخصیت‌های قبلی ادامه پیدا کرده و تعداد معدودی شخصیت جدید هم به آن اضافه شده است. به هر حال، خواننده با ویژگی‌ها و پیشینه شخصیت‌های اصلی آشناست و در بسیاری از موارد، نویسنده توانسته است بدون آنکه نیاز به توضیح بیشتری باشد، داستان را پیش ببرد و موفق به توصیف جزئیات و ظرایف بیشتری در مورد عملکرد و حالات روحی شخصیت‌ها شود.

کالین هوور در «ما تمامش می‌کنیم» و «ما شروعش می‌کنیم» توانسته جایگاه خود را به عنوان نویسنده پرفروش نیویورک‌تایمز حفظ کند. با توجه به موفقیت‌های او در جذب مخاطب، ویژگی‌های داستان‌نویسی هوور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

رمان‌های کالین هوور جزو رمان‌های سخت‌خوان نیستند اما به جنبه‌های مهم زندگی انسانی می‌پردازند و واقعیت‌هایی را مطرح می‌کنند که شاید بیشتر ما تمایل نداشته باشیم آنها را از لایه‌های زیرین زندگی شخصی‌مان بیرون بکشیم و مرزهایمان را در مورد آنها مشخص کنیم. این نویسنده به ملموس‌ترین شکل ممکن، واقعیت‌هایی را پیش روی ما قرار می‌دهد و از ما می‌خواهد با شجاعت و قدرت آنها را مورد بازنگری قرار دهیم. وقتی مخاطب تا این حد درگیر داستان می‌شود، خود را با آن همراه می‌کند و شاید با نوعی همزاد‌پنداری شخصیت‌ها را تا پایان همراهی می‌کند، دلش می‌خواهد به آنها توصیه کند، تشویقشان می‌کند، برایشان دل می‌سوزاند و در نهایت نیز همچنان با چالش درست و غلط دست‌به‌گریبان است. این باورپذیری و دوری از کلیشه‌هاست که مخاطب را جذب داستان‌های نه‌چندان پیچیده کالین هوور می‌کند.

هوور، داستان را با روایت اتلس و لی‌لی پیش می‌برد. نویسنده از چه‌کارکردهای زبانی برای تفاوت‌ روایت‌ها بهره برده است؟

با توجه به آنکه ما از کتاب «ما تمامش می‌کنیم» تا حد زیادی با گذشته اتلس و لی‌لی آشنا هستیم، نویسنده توانسته در قالب همان کارکردهای قبلی، سیر زندگی این دو شخصیت اصلی را توصیف کند. اتلس همچنان متکی به نفس، دلسوز و مراقب است و لی‌لی باتدبیر، مصمم و جسور. این ویژگی‌ها در تصمیم‌گیری‌ها و دیالوگ‌ها به خوبی حس می‌شود.

مساله طلاق، نگاه‌ها و موضع‌گیری‌های نادرست در قبال آن یکی از ناهنجاری‌هایی ا‌ست که در باور بخش بزرگی از جوامع وجود دارد. از این منظر کالین هوور در این اثر تا چه میزان به دغدغه‌ها و مصائبی که زنان در این حوزه با آن مواجه‌اند، پرداخته است؟

به نظرم هدف این دوگانه کالین هوور پرداختن به همین نگاه‌ها و موضع‌گیری‌های نادرست است و اصطلاحی که به ویژه در فرهنگ ما به «سوختن و ساختن» معروف است، اما در نهایت به قربانی‌شدن کل خانواده؛ به ویژه فرزندانی منجر می‌شود که ناچارند در فضایی آکنده از خشم، تنفر و عصبیت رشد کنند و در آینده با انواع مشکلات روحی و روانی پا به زندگی مستقل می‌گذارند.

نویسنده در «ما شروعش می‌کنیم» ضمن روایت داستانی عاشقانه، از حضور انسان‌های منفی و سیاه در جامعه و زخم‌های عمیق روحی شخصیت‌هایی می‌گوید که سعی در ایجاد رابطه‌ای سالم دارند. به نظر شما این اثر چه پیامی برای انسان امروز به‌همراه دارد؟

کالین هوور شخصیت‌ها را خاکستری می‌بیند و مجاز به اشتباه؛ و تلاش انسان‌ها را برای درس‌گرفتن و جبران اشتباهات‌شان می‌ستاید اما نظرش آن است که صرف اینکه کسی تلاش می‌کند رابطه سالم ایجاد کند کافی نیست و این تلاش نمی‌تواند فرد مقابل را وادار کند مرزهای خود را درهم شکند و خود را قربانی کند؛ در حالی که او باید نهایت تلاشش را برای حفظ رابطه انجام بدهد و حتی فرصتی دوباره برای فرد مقابل در نظر بگیرد، اما در جایی که قرار است ادامه رابطه با همان روال بیمارگونه پیش برود، شاید در بیشتر اوقات ادامه‌دادن، برای هر دو طرف آسیب بیشتری به‌همراه داشته باشد.

به‌نظر می‌توان از توانایی کالین هوور در به تصویر کشیدن احساسات انسانی به عنوان یکی از شاخصه‌های داستان‌نویسی او یاد کرد. نظر شما دراین‌باره چیست؟

دقیقا ! به نظر می‌رسد نقطه عطف داستان‌های هوور همین است. او حس‌هایی را به تصویر می‌کشد که مخاطب آنها را از پیش در خود سراغ دارد، اما هرگز لمس‌شان نکرده است و گویی این ریزبینی از شاخصه‌های مهم کالین هوور است.

همان‌طور که در ابتدا گفته شد، کتاب «ما شروعش می‌کنیم» در مدت کوتاهی به چاپ هشتم رسید. از دلایل استقبال کتاب برای مخاطبان فارسی‌زبان بگوئید.

مخاطبانی که «ما تمامش می‌کنیم» را دوست داشتند به‌شدت تمایل داشتند پایان کار لی‌لی و اتلس را بدانند. کالین هوور می‌گوید هرگز قصد نداشته کتاب دوم را بنویسد، اما اصرار خوانندگان و پیگیری‌شان او را وادار به نوشتن کرده است. از طرفی، همان‌طور که می‌دانیم امروزه مخاطب فارسی‌زبان برای بازنگری ارزش‌ها و سنت‌ها به‌شدت تلاش می‌کند و هر سرنخی برای ادامه این راه برایش مغتنم است.

ما شروعش می‌کنیم در گفت‌وگو با آرتمیس مسعودی

مواردی همچون نوع نگاه مترجم به اثر، زبان روایی، تجربه، آشنایی با فرهنگ و ویژگی‌های زبانی مبدا، همواره به عنوان بایدها برای مترجم مطرح بوده است. با توجه به تجربیات شما در این حوزه، به نظر شما چه مواردی در تجدیدچاپ‌های متعدد یک اثر ترجمه‌ای نقش دارند؟

مطمئنا تمام مواردی که برشمردید در مقبولیت یک اثر ترجمه نقش بسیار مهمی دارند و کاملا ضروری هستند اما جذابیت خود اثر و نیازهای روز جوامع نیز در پذیرش و پرفروش‌شدن کتاب‌ها غیرقابل‌انکار است. اثری که مضمون آن تناسبی با نیاز مخاطب نداشته باشد حتی با بهترین کیفیت ترجمه کنار گذاشته می‌شود.

از مراحل انتخاب، ترجمه و انتشار این کتاب بگویید و اینکه آیا این اثر شماره سوم خواهد داشت؟

هر دو کتاب کالین هوور به انتخاب و پیشنهاد نشر آموت ترجمه شده‌اند. نویسنده در مقدمه «ما شروعش می‌کنیم» اعلام کرده فعلا قصدی برای نوشتن شماره سومی را ندارد.

در حال حاضر کتابی در دست ترجمه یا آماده انتشار دارید؟ بازخورد و استقبال مخاطبان فارسی‌زبان چه تاثیری در ادامه روند حرفه‌ای شما در حوزه ترجمه داشته و دارد؟

سرگرم ترجمه کتابی هستم که تا حدودی زمانبر است و به گمانم مدت زیادی تا زمان انتشار آن باقی است. اینکه از خوانندگان پیام‌هایی دریافت می‌کنم که به‌طور مثال با خواندن یکی از کتاب‌ها شخصیت خودشان را کشف کرده‌اند یا مثلا در مراحل سوگ‌شان تسلای هرچند اندک پیدا کرده‌اند یا حتی در تصمیم‌شان مصمم‌تر شده‌اند، بیش‌ترین انگیزه را برای ادامه راه و احساس مسئولیت بیشتر و احترام نسبت به مخاطب ایجاد می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...