تدبیرِ خواندن | شرق


کتاب و کتاب‌خوانی از مسائلی هستند که در اکثر فرهنگ‌ها به آنها پرداخته شده است و از کسانی که زیاد مطالعه می‌کنند به‌عنوان انسان‌هایی فاضل و آگاه یاد شده است. کتاب‌خواندن فضیلتی است که همه افراد باید به آن مشغول باشند؛ احتمالا این جمله‌ منتسب به سقراط را خوانده باشید که می‌گوید: «جامعه وقتی فرزانگی و سعادت می‌یابد که مطالعه کار روزانه‌اش باشد». اما آیا لزوما با کتاب‌خواندن به سعادت دست می‌یابیم؟ مخصوصا این روزها که می‌توان با ایجاد صفحه‌ای در اینستاگرام و نوشتن درباره کتاب‌ها آدم فرهیخته‌ای شد، آیا کتاب‌خواندن اهمیتی دارد؟ شاید سؤال اصلی و دقیق این باشد: آیا کتاب‌خواندن واقعا نقشی اساسی در زندگی ما دارد؟ آیا حقیقت چیزی ا‌ست پنهان‌شده در صفحات کتاب که فقط کسانی که زیاد مطالعه می‌کنند به آن دسترسی دارند و پیدایَش می‌کنند؟

 مارسل پروست در باب خواندن» On Reading Ruskin یا Sur la lecture] بنیامین مرادی

اتفاقا این‌ها سؤالاتی هستند که مارسل پروست، نویسنده و متفکر فرانسوی هم [در کتاب «در باب خواندن» On Reading Ruskin یا Sur la lecture] به پاسخ‌شان فکر کرده است؛ درواقع او مخالف این ایده بود که کتاب‌ها حاوی حقیقتی هستند که با خواندشان می‌توان به آن دست پیدا کرد. پروست در مقدمه‌ای که بر کتاب «کنجد و سوسن‌ها» نوشته است می‌خواهد از طریق نقد این ایده، نظر خودش را درباره خواندن و اهدافِ آن بیان کند. به نظر پروست ایده جان راسکین (نویسنده آن کتاب) با این سخنِ دکارت خلاصه می‌شود که «خواندن تمام کتاب‌های خوب به‌مانند سخن‌گفتن با مردمان شریف ادوار گذشته است که نویسنده‌ها از آن جمله‌اند»، یعنی نکاتی بنیادین در آنها وجود دارد که خواندشان باعث دگرگونی می‌شود و به همین دلیل نقشی اساسی در زندگی فکری ما ایفا می‌کنند. پروست فکر می‌کرد او «در‌پی رسیدن به کنه ایده‌ خواندن نبوده است».

به نظر پروست خواندن، شبیه گفت‌وگو نیست بلکه «برقراری ارتباط است با اندیشه‌ای دیگر، اما در تنهایی مطلق». در بیان او خواندن، نقشی هم‌زمان بنیادین و محدود در زندگی ما دارد؛ کتابِ خوب باید برای خواننده «برانگیزش» به ارمغان بیاورد، باید او را تکان دهد و به دروازه حیات فکری هدایت کند، اما نمی‌تواند برسازنده‌ آن باشد. نباید در آنها به‌دنبال پاسخ‌های حاضر و آماده باشیم چون دانایی ما از جایی شروع می‌شود که دانایی نویسنده به پایان می‌رسد؛ او فقط می‌تواند «میل‌ها و خواست‌های ما را بیدار کند. و او قادر نیست این امیال را در ما بیدار کند مگر آن که ما را وادارد در زیبایی مطلق که در اوج تلاش هنری خود به آن دست یافته است، تأمل کنیم». پس مسئله‌ اساسی میلی‌ست که در شما بیدار شده؛ درواقع همه‌چیز تازه پس از تمام‌شدنِ کتاب باید رخ دهد.

خواندن باید نقش مهمی در زندگی ایفا کند اما همه ماجرا نیست؛ پروست می‌گوید «خواندن نوعی محرک است که کلید جادویی‌اش در عمق روان ما باب سراهایی را می‌گشاید که راه ورود به آنها را نمی‌دانستیم». خواندن باید ما را نسبت به مسائل حساس کند؛ درست مثل وقتی که بوی عطری آشنا به مشام‌مان می‌رسد و حس ما را تغییر می‌دهد. به زبانی دیگر، خواندن باید بتواند وضعیت و موقعیت ما را مسئله‌دار کند؛ باید غیرطبیعی‌بودنِ چیزهایی را که عادی پنداشته می‌شوند، آشکار کند.

فکر می‌کنم اگر کارل مارکس مقدمه‌ پروست را می‌خواند متوجه شباهتی میان نظر او و یکی از جمله‌های مهمش می‌شد؛ جمله‌ای که تا حدی رابطه نظریه و عمل را برای ما روشن می‌کند: «... نظریه نیز زمانی به نیروی مادی تبدیل می‌شود که توده‌ها را فراگیرد. یک نظریه زمانی توده‌ها را فراخواهد گرفت که بر دل آنها بنشیند...».1 نمی‌توان به‌جای «نظریه» «خواندن» را قرار دارد؟ خواندن باید ما را فرابگیرد و برانگیزد. باید ما را درگیرِ مسئله کند. خواندن باید بتواند به نیرو تبدیل شود؛ نیرویی که اندیشه ما را به‌ کار بیندازد و به عمل وادارد.

خواندن ارتباط تنگاتنگی دارد با آفرینندگی به‌مثابه اصل زندگی؛ به نظر پروست برای ذهن‌های غیرخلاق کتاب به‌جای آنکه عنصری جذب‌کردنی باشد، «چیزی نیست جز جسمی بیگانه، یعنی اصل مرگ». در نهایت، خواندن باید باعث شود شما تکان بخورید، مسئله پیدا کنید و به‌سوی فعالیت و کشف معنا حرکت کنید؛ اگر این اتفاق افتاد دیگر نه آن کتاب فقط جسمی عادی است و نه شما همان آدم سابق خواهید بود.
خواندن برای پروست در پیوند با رابطه گذشته و اکنون است که معنادار می‌شود. او توضیح درخشانی از این رابطه ارائه می‌کند که به‌وضوح خواننده را به یاد نظریات فیلسوفی مهم یعنی هانری برگسون می‌اندازد. پروست معتقد است کتاب‌های بزرگ، تأثیرگذاری و ماندگاری‌شان را مدیون ماده‌ سازنده‌شان یعنی زبان هستند؛ برای او زبان «همچون آینه‌ زندگی است». کتاب‌ها اندیشه و زمان گذشته را در خود حفظ می‌کنند مثل سنگی تراشیده‌شده که ظرافت‌هایش نمایانگرِ اندیشه‌ سنگ‌تراش است. گویی آنها زندگی را در خود حبس کرده‌اند و «صورت‌های روح باستان را در برابر ما مجسم می‌سازند».

به نظر او هنگام خواندنِ کتاب‌های بزرگ احساس می‌کنیم که در برابر پاره‌ای از زمانِ گذشته ایستاده‌ایم. درست شبیه احساسی که در مواجهه با آثار باستانی به انسان دست می‌دهد؛ آثاری که «مکان تعرض‌ناپذیر گذشته را محفوظ نگه می‌دارند» و در دلِ اکنون پدیدار می‌شوند. آنها فاصله‌ای که چند قرن از آن گذشته را در چند قدمی نشان می‌دهند و با ذهن سخن می‌گویند. گویی نویسندگان همواره در کتاب‌هایشان و لابه‌لای سطرهای آنها زنده هستند، ما را صدا می‌کنند و فرامی‌خوانند؛ مثل غلامحسین ساعدی که روزی از زندان ساواک به برادرش نوشته بود: «علی‌اکبر عزیزم، اگر مرا خفه کردند، نعره‌ مرا نمی‌توانند خفه کنند. یادت باشد بعد از مرگ نیز فریاد خواهم کشید».

1. «درباره مسئله یهود و گامی در نقد فلسفه حق هگل»، کارل مارکس، ترجمه مرتضی محیط، نشر اختران.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...
در طبقه متوسط، زندگی عاطفی افراد تحت تأثیر منطق بازار و بده‌بستان شکل می‌گیرد، و سرمایه‌گذاری عاطفی به یکی از ابزارهای هدایت فرد در مسیر موفقیت و خودسازی تبدیل می‌شود... تکنیک‌های روانشناسی، برخلاف ادعای آزادی‌بخشی، در بسیاری از موارد، افراد را در قالب‌های رفتاری، احساسی و شناختی خاصی جای می‌دهند که با منطق بازار، رقابت، و نظم سازمانی سرمایه‌دارانه سازگار است ...
صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...