هویتی که نمی‌توان پنهان کرد | الف


نام اُ. هنری در ادبیات آمریکا با داستان کوتاه گره خورده و جایزه‌ای که به نام و یاد او هرساله به برترین داستان‌های کوتاه تعلق می‌گیرد، از جایگاه ممتازی در سنت ادبی این کشور برخوردار است. فرایند انتخاب و انتشار این داستان‌ها در سال 2021 با یک سنت‌شکنی همراه بوده است: برای نخستین بار، تصمیم گرفته شد تا داستان‌های غیرانگلیسی ترجمه شده به انگلیسی -و البته چاپ شده در نشریات آمریکایی- نیز وارد فرایند داوری شوند.

خانه‌های مالیگا» [The Best Short Stories 2021: The O. Henry Prize Winners] ا هنری 2021 داستان برگزیده

بی تردید، این تغییر رویه سرعت جهانی‌شدن این جایزه را افزایش می‌دهد. در تأیید جهان‌شمول بودن روزافزون این جایزه همین بس که سردبیر کتاب امسال-چیماماندا آدیچی- زنی اصالتاً نیجریه‌ای است و این انتخاب احتمالاً در انتخاب و چینش آثار بی‌تأثیر نبوده است. به نظر می‌آید در داستان‌های امسال صدای شخصیت‌های زن و نیز کاراکترهای متعلق به جدامانده‌ها و جوامع اقلیت وضوح بیشتری دارد.

به همین دلیل این بارکتاب «خانه‌های مالیگا» [The Best Short Stories 2021: The O. Henry Prize Winners] را باهماهنگی انتشارات کتاب نیستان برای ترجمه انتخاب کردم. در این کتاب با انواع شخصیت‌ها، فضاها و کنش‌ها مواجهیم و البته عشق و امید همچنان هسته مرکزی اغلب آثار است.

«دختران پوست قهوه‌ای» به قلم دافنه پالاسی اندردز روایت‌گر رنگین‌پوست‌هایی است که هیچ‌گاه نمی‌توانند هویت واقعی خود را پنهان کنند. اینان از زندگی‌ای فقیرانه برآمده‌اند و با وجود ازدواج با مردانی سفیدپوست و برخورداری از زندگی‌ای مرفه، همچنان نوستالژی دوران کودکی‌ آمیخته با فقر و محرومیت را در دل دارند.

داستان «دو پرستار، در حال سیگار کشیدن» نوشتۀ دیوید مینز روایت دو همکار است که ضمن درددل‌های کاری به قلب یکدیگر راه می‌یابند و هر یک می‌کوشد آن دیگری را تسکین دهد.

سندیا بانو با داستان «خانه‌های مالیگا» خواننده را به مجتمعی در هند می‌برد که ساکنانش فرزندانی باهوش و فعال در خارج از هند دارند. اینان پدران و مادرانی تک‌افتاده در سرزمین مادری خود هستند که با حمایت مالی فرزندان خارج‌نشین خود گذران زندگی می‌کنند.

«گونه‌های درمعرض خطر: پرونده 47401» اثر کریستال ویلکینسون از ندای درونی تمام زنان سیاه‌پوست خبر می‌دهد، ندایی که برای شنیدنش باید تاریخ جهان را دانست. باید صدها پرونده تعدی پلیس به اقلیت سیاه‌پوست را مرور کرد و آنگاه می‌توان فهمید که چرا نویسنده، این جماعت را گونه‌های در معرض خطر نامیده است.

داستان «از دوردست‌ها دیدند که سوختیم» به قلم آلیس جولی ماجرای واقعی آتش‌سوزی در خوابگاه دختران کلیسای کاوان در ایرلند را شرح می‌دهد. در این داستان، نویسنده به طور مستقیم خواننده را مورد خطاب قرار می‌دهد و با این ترفند رویداد تلخی را که چند دهه قبل رخ داده است به حادثه‌ای اخیر بدل می‌کند. بی‌گمان، هر خواننده هشیاری در انتهای این داستان از خود می‌پرسد اگر او در لحظه وقوع آن حادثه آنجا بود چه می‌کرد و سال‌ها بعد دیگران او را چگونه روایت می‌کردند؟

داستان بسیار کوتاه «قیچی» اثر کارینا ساینز بورگو از زنانی می‌نویسد که ناچارند مسیری طولانی و پرخطر را بپیمایند و از مرز عبور کنند تا در قبال مویشان قدری غذا تهیه کنند.

تسا هدلی با داستان «دیگری» از خانواده‌ای متعلق به طبقه متوسط سخن می‌گوید. دختر خانواده که دچار بحران میانسالی منظوردرکی عمیق‌تر از زندگی و آینده خود تصمیم می‌گیرد کتاب پدر خود را مطالعه کند.

قصه «قلعه بزرگ» اثر آنتونی دور بیوگرافی مردی است که فقط از نجوم و نور سردرمی‌آورد و پس از سال‌ها رویابافی در آسمان‌ها پایش به زمین می‌رسد و همین جاست که می‌فهمد که احتمالاً در نرسیدن‌ها و شکست‌ها هم نکات مثبتی وجود دارد. تیفانی یانیکو در داستان «دریای زنده» از کودکان بی‌سرپرست در آمریکای جنوبی سخن می‌گوید. کودکانی که اگر شانس بیاورند و در دریا غرق نشوند و از بیماری نمیرند، احتمالاً می‌توانند خانواده‌ای تشکیل دهند و زندگی‌ای آرام را تجربه کنند.

«کهنه‌کار» به قلم بن هین‌شاو روایت زندگی و دنیای پیرمردی ماجراجوست که ترجیح می‌دهد بجای حل جدول و باغبانی در خانه‌اش، به نقاط بحرانی جهان سر بزند و عکس و گزارش تهیه کند. «باغ انده» اثر کارولین آلبرتین ماینور شرح دغدغه‌های زنی است که شوهرش طی حادثه‌‌ای ساده دچار ضربه مغزی شده و سال‌ها طول می‌کشد تا با شرایط عادی زندگی سازگار شود. داستان «رنگ و نور» به قلم سالی رونی رابطه‌ای تصادفی و بی‌سرانجام را حکایت می‌کند. رابطه‌ای که حتی آتش‌بازی و رنگ و نور هم نمی‌تواند افقی روشن برای آن ترسیم کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...