داستان کوتاه «کلمه‌ی مادر» اثر آلبرتو موراویا، نویسنده ایتالیایی، به فارسی ترجمه و در ایران منتشر شد.

به گزارش ایبنا، این داستان را رضا قیصریه از زبان ایتالیایی به فارسی ترجمه کرده است و ترجمه او توسط موسسه انتشاراتی «نیلا» در قالب یک کتاب جیبی منتشر شده است. این کتاب تا پایان هفته جاری در کتاب‌فروشی‌های ایران توزیع می‌شود.

قیصریه از اولین مترجمانی است که به ترجمه آثار موراویا پرداخته و این نویسنده ایتالیایی را به فارسی‌زبانان شناسانده است. اخیرا ترجمه و چاپ داستان‌های کوتاه از این نویسنده ایتالیایی در ایران رشد داشته و در چند سال گذشته پیش از پنج کتاب از او به فارسی ترجمه و در ایران منتشر شده است.

قیصریه پیشتر در یادداشتی که برای «ایبنا» نگارش کرده، علت افزایش علاقه به آثار این نویسنده را توانایی او در «قصه‌گویی» دانسته و نوشته است : «اگر از خودمان بپرسیم چطور داستان‌های این قصه‌گوی ایتالیایی برای چند نسل از فارسی‌خوان‌ها مقبول افتاد و دست آخر چطور شد که نسل جوان امروزی بیشتر از دو نسل قبلی به موشکافی در داستان‌های موراویا پرداخت، به یک پاسخ واضح می‌رسیم. ما «قصه» دوست داریم و موراویا نیازمان را برآورده می‌کند. نسل امروزی ما از فلسفه‌بافی گریزان است و داستان برای داستان را بیشتر از داستان برای مثلا سیاست می‌پسندد. مصداقش هم اینکه ترجمه من از «داستان‌های رومی» موراویا اول بار در سال 62 چاپ شد و 16 سال بعد توسط ناشر دیگری به بازار آمد، اما پارسال وقتی چاپ جدیدی از آن توسط نشر کتاب‌خورشید با رنگ و رویی متفاوت منتشر شد، گویا کتاب جدیدی به بازار آمده باشد، دوباره چنان توجهی جلب کرد که برای خودم حیرت‌آور بود.»


آلبرتو موراویا، نویسنده ایتالیایی و خالق آثاری چون «داستان‌های رومی» و «دنباله‌رو»، 100 سال پیش در 28 نوامبر 1907 میلادی متولد شد. وی یکی از نویسندگان مطرح قرن بیستم ایتالیا است و پازولینی، دیگر نویسنده ایتالیایی، او را فرهیخته‌ترین نویسنده تاریخ ایتالیا می‌داند.

موراویا (با نام اصلی آلبرتو پینکرله)، در شهر رم زاده شد. او طی 83 سال عمر خود، بیش از 37 رمان، مجموعه داستان کوتاه و نمایشنامه منتشر کرده است.

«زن سرخ‌پوش»، «دنباله‌رو»، «بی‌تفاوت‌ها» و «داستان‌های رومی» از جمله آثار مطرح این نویسنده‌اند.

وی در داستان‌هایش به مسایل اجتماعی توجه خاصی نشان می‌داد. موراویا را به عنوان بزرگ‌ترین نویسنده قرن بیستم ادبیات ایتالیا می‌شناسند و پازولینی (شاعر، کارگردان و منتقد ایتالیایی)، او را فرهیخته‌ترین نویسنده تاریخ ایتالیا دانسته است.

این نویسنده در آثار خود به موضوعاتی چون بیگانگی و وجودگرایی و مسائل اجتماعی می‌پرداخت. وی روایت‌گری خاص خودش را دارد. رمان‌ها و داستان‌های بلند او همواره با رویکردی تراژیک نوشته می‌شوند، اما «داستان‌های‌ رومی» جنبه‌هایی از طنز در خود دارد که باعث شده تا این کتاب، اثری متفاوت از سایر آثار این نویسنده باشد. او همچنین داستان‌هایی را در سبک سوررئال (فراواقع‌گرایانه) خلق کرده است.

به باور منتقدان، زبان ایتالیایی موراویا بسیار پیشرفته و قوی است و ظرافت‌های نثر او باعث می‌شود لطف اثر در ترجمه از زبان واسطه از میان برود.

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...