کتاب «عشق اول من» [My first loves] نوشته ایوان کلیما [Ivan Klíma] با ترجمه فروغ پوریاوری توسط نشر ثالث منتشر و راهی بازار نشر شد.

عشق اول من [My first loves] نوشته ایوان کلیما [Ivan Klíma]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، کتاب «عشق اول من» شامل چهار داستان عاشقانه از ایوان کلیما نویسنده مطرح ادبیات چک، به‌تازگی با ترجمه فروغ پوریاوری توسط نشر ثالث منتشر و راهی بازار نشر شده است.

«در انتظار تاریکی، در انتظار روشنایی»، «در میانه امنیت و ناامنی»، «روح پراگ و چند مقاله‌ی دیگر»، «نه فرشته نه قدیس» و «کار گِل» دیگر کتاب‌هایی هستند که پیش‌تر با ترجمه فروغ پوریاوری از نوشته‌های کلیما منتشر شده‌اند. کتاب «بعد از انقلاب» هم اثر دیگری است که نوشته‌هایی از نویسندگان جهان از جمله کلیما را با بازگردانی همین مترجم در بر می‌گیرد.

کتاب «عشق اول من»‌ داستان‌هایی را شامل می‌شود که روایتگر زندگی جوانی کلیما در گذر سال‌های دشوار بلوغ او هستند؛ در سرزمینی که عشق، وطن و عواطف انسانی باید فدای سیاست شوند. اولین داستان کتاب «میریام» درباره مواجهه و رویارویی ایوانِ جوان با دختری به همین نام در گتوی یهودیانِ جنگ جهانی دوم است و دختر مسئول پخش شیر به یهودیان است. شخصیت‌های زنِ مهم در داستان‌های این کتاب، به‌ترتیب دختر شیرپخش‌کن، زنی متاهل و پرشروشور، یک جاسوس و در نهایت زنی شکننده است که توانایی آزادشدن از بندهای گذشته را ندارد.

ایوان کلیما از جمله نویسندگان دوران خفقان کمونیستی است که آثارش به‌صورت زیرزمینی و در قالب شب‌نامه و کتاب‌های غیرمجاز منتشر می‌شد.

«عشق اول من» دربرگیرنده این عناوین است: میریام، سرزمین من، بازی حقیقت، بندبازها، مصاحبه فیلیپ راث با ایوان کلیما، مصاحبه آنتونین ی. لیهم با ایوان کلیما.

در قسمتی از داستان «بازی حقیقت» از این کتاب می‌خوانیم:

شروع به حرف‌زدن درباره خودم کردم. همه‌چیز به کنار، درباره خودم چیز زیادی به او نگفته بودم، در واقع حتی از بزرگ‌ترین تجربه‌ام ذکری به میان نیاورده بودم: در خلال جنگ اجبارا چهار سال _ یا قریب به چهار سال _ در گتویی در سواحل رودخانه اوهژه به سر برده بودم:‌ یک روز با چند تا از دوست‌هایم، بی‌سروصدا بیرون زده بودم و روی خاکریزهایی رفته بودم که در آن گیلاس‌های رسیده به درخت‌ها بود. بالا رفتن از خاکریزها قدغن بود، اما گرسنه‌مان و چند سال بود میوه نخورده بودیم. داشتیم با جیب‌هایی پر از گیلاس‌های دزدی برمی‌گشتیم و از آن سرازیری پایین می‌دویدیم که سروکله بی‌رحم‌ترین نگهبان اس‌اس، مردی به نام هایندل _ که اسمش مهم نیست_ سوار بر اسب شاه‌بلوطی‌اش پیدا شد. می‌توانستیم سعی کنیم فرار کنیم، ما اگر به ما شلیک می‌کرد چه؟ ولی اگر دستگیرمان می‌کرد و اسممان را می‌فهمید، معنایش تبعید شدن به لهستان می‌بود، و با این‌که آن‌موقع چیزی درباره اتاق‌های گاز نمی‌دانستیم ولی می‌دانستیم که این سفر یعنی یک چیز وحشتناک. در هر صورت برای فرار کردن خیلی دیر شده بود، اسب داشت به سرعت طرفمان یورتمه می‌آمد و ظرف همان چند ثانیه‌ای که تردید کرده بودیم به ما رسیده بود...

این کتاب با ۲۲۴ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...