چشمش به زنی میافتد که نمیتواند نامش را به خاطر بیاورد... یک کودک و یک کشور در پایان تاریخ... تاریخچه کاملی از هنر اُپرا... بیوگرافی تام استاپرد از تولدش در چکسلوواکی تا فرار خانوادهاش از حکومت نازیها... تحقیقاتش در صنعت مُد و لباس را با داستان زندگی خصوصی خود در میان لباسها، ترکیب کرده است... سرنوشت دو برادر به تصویر کشیده میشود که یکی نویسندهای موفق و دیگری دزدی فراری است
...
این همان دنیایی است که در گیرودارِ مرگ پدر و مادر پیر و فرتوتمان با آن روبهرو میشویم... در نظر بسیاری از ما چهره پدر و مادرمان قداست خاصی دارد. اما در این داستان هم مثل داستانهای دیگر، راث از یک راه بر غم و اندوهش فائق میآید: از طریق تبدیل غم و اندوهش به مشاهدهی جزبهجز چیزی که دیدن و تحملش آسان نیست؛ یعنی درد و رنج و زوال کسی که به او عشق میورزیم ولی کاری برای نجاتش از ما ساخته نیست.
...
در این سه مجلد سی نویسنده مطرح از نسلها و دورهها و کشورهای مختلف از شیوه کار و زندگی خود سخن گفتهاند و از اینکه چطور زندگی میکنند و میاندیشند، چه میخوانند، از چه تأثیر میگیرند و تلقیشان از ادبیات و نوشتن چیست و به جهان، زندگی و آدمها، تاریخ، جامعه و سیاست و کلا آنچه پیرامونشان رخ داده و رخ میدهد چطور مینگرند... کارور، مارکز، کوندرا، فاکنر، اکو و...
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزههای غریزی در انسانها نیست، بلکه صرفاً پدیدهای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز میشود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنشها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرالها و فاشیستها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند!
...
سنت حشرهشناسی در ایران به دانشکدههای کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت میپردازند... جمله معروفی وجود دارد که میگوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت میکنیم که میشناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بیشک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سمپاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ میکند... دولت چین در سالهای بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونهبرداری من در ایران را باطل کرد
...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحرانهای ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحرانهای شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راهحل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملتها برای خروج از تمامی آن بحرانها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونیشان صادق باشند، سپس مسئولیتها را بپذیرند و در نهایت محدودیتهایشان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند
...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیتها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که میروند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی میدهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بستههای معیشتی کمکشان میکنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمیشود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه
...
تراژدی روایت انسانهایی است که به خواستههایشان نرسیدهاند، اما داستان همهی آنهایی که به خواستههایشان نرسیدهاند، تراژیک به نظر نمیآید... امکان دست نیافتن به خواستههامان را همیشه چونان سایهای، پشت سر خویش داریم... محرومیت ما را به تصور و خیال وا میدارد و ما بیشتر از آن که در مورد تجربیاتی که داشتهایم بدانیم از تجربیات نداشتهی خود میدانیم... دانای کل بودن، دشمن و تباهکنندهی رضایتمندی است
...