فرهاد حسن‌زاده در آیین رونمایی از مجموعه کتاب جدید خود با عنوان «قصه‌های زرنگ» ضمن تعریف خاطره‌ای از تأثیر یکی از کتاب‌ها بر ترس شبانه یک کودک گفت: قصه‌ها در رفع ترس کودکان نقش مهمی دارند و ما با قصه‌های درمان‌گر می‌توانیم به آنها کمک کنیم.

قصه‌های زرنگ

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا؛ مراسم رونمایی و جشن امضای مجموعه کتاب مصور فرهاد حسن‌زاده در شهرکتاب ابن سینای تهران برگزار شد. در این مراسم بهار اخوان، تصویرگر این مجموعه نیز حضور داشت.

حسن‌زاده در جایگاه نویسنده این مجموعه از فواید تعامل و ارتباط با تصویرگر کتابش گفت: روند چاپ این کتاب‌ها حدودا چهارسالی طول کشید و در این مدت با خانم اخوان در ارتباط بودم. کتاب‌های تصویری دو حالت دارند: یکی این است که از همان ابتدا نویسنده تصویری فکر می‌کند، مثل پلان‌های یک فیلم و حتی برای تصویرگر هم می‌نویسد که چطور تصویرگری شود. در این آثار، دخالت نویسنده بیشتر است. بعضی دیگر از کتاب‌ها بیشتر متنی هستند و نویسنده به تصویرش فکر نمی‌کند. در این مجموعه نیز من زیاد به تصاویر فکر نکردم و خواستم تصویرگر برداشت خودش را به تصویر بکشد. من نویسنده‌ای هستم که در متن‌هایم صرفا حرف، حرف من نیست و با تصویرگر ارتباط و تعامل دارم و نظرش را در کتاب اعمال می‌کنم. خانم اخوان هم خیلی خوب توانستند این ارتباط را با کارکترها و فضای داستان‌ها برقرار کنند و من هم در جاهایی از داستان مطابق با کار تصویرگر، متن را تغییر می‌دادم. البته این هم پیش می‌آمد که بخش‌هایی از تصاویر را مناسب نمی‌دیدم و می‌گفتم تغییر کند. به طور کل، ارتباط بین نویسنده و تصویرگر در مجموعه «قصه‌های زرنگ» خیلی خوب انجام شده است. من تجربه‌ای داشته‌ام که بعد از چاپ کتاب فهمیدم کتاب تصویرگری شده است و وقتی آن را دیدم اصلا تصاویرش را دوست نداشتم.

این نویسنده در راستای تأکید بر نقش مهم تصویرگرها در تولید یک کتاب مصور خوب بیان کرد: وقتی اولین کتابم را نوشتم فکر می‌کردم خودم هم باید تصویرگری‌اش کنم. کتابی بود با عنوان «روباه و زنبور» که در قالب شعر نوشته بودم. تصاویرش را کشیدم و کتاب را برای ارشاد فرستادم. کتاب در ارشاد گم شد و هیچ‌وقت با آن تصاویر چاپ نشد. بعدها با تصویرگری دیگری چاپ شد و خوش‌حالم که این اتفاق افتاد و وارد کار تصویرگری نشدم و نویسنده ماندم.

وی در پاسخ به این سوال که کدام کتاب از این مجموعه را بیشتر دوست دارد گفت: از هر کتاب این مجموعه خاطره‌ای دارم و تجربه‌ای پشتش است؛ ولی قصه «هاپولی ناز و ملوس» را متفاوت‌تر می‌بینم. ایده‌اش را از یکی از خبرهای روزنامه‌ها گرفتم؛ درباره فردی بود که کودکی را فریب داده بود. حس کردم چنین قصه‌ای می‌تواند آگاهی‌بخش باشد.

او ضمن تعریف خاطره‌ای از تأثیر قصه «لولوی قصه‌گو» بر رفع ترس کودکان، به اهمیت قصه‌های درمان‌گر اشاره کرد.

فرهاد حسن‌زاده به دختران و پسران نوجوانی که در مراسم حضور داشتند اشاره کرد و گفت: امید ما چه در نویسندگی و چه تصویرگری این بچه‌هایی هستند که اینجا نشسته‌اند. می‌خواهم تجربه‌ای از کار کردن با آنها بگویم. سه چهار سالی است که کارگاه داستان‌نویسی‌ام برگزار می‌شود. یکی‌ دو سال پیش، بخاطر تعطیلی نوروز و کرونا که نمی‌توانستیم همدیگر را حضوری ببینیم، گروهی‌ای در فضای مجازی درست کردم به نام «بچه‌های ماه». حدود ۱۰۰ نفر از بچه‌های قدیمی و جدید کارگاه داستان‌نویسی‌ام را به آن اضافه کردم. به آنها گفتم «بچه‌ها داستان‌هایتان را در گروه بگذارید و از فیلم‌ها و کتاب‌هایی که می‌بینید و می‌خوانید در گروه صحبت کنید».

آنها آن‌قدر در این گروه فعال و باانرژی بودند که پیشنهاد دادم نشریه‌ای راه بیندازیم. آن را به شکل پی‌دی‌اف تا ۱۰ شماره منتشر کردیم. یک نشریه واقعا حرفه‌ای بود و بچه‌ها توانستند ایده‌ها و اشتیاق‌شان را در آن پیاده کنند. من نیز از بچه‌های نوجوان آن گروه چیزهایی یاد گرفته‌ام؛ از انتقادها و دغدغه‌هایشان درباره مدرسه، کتاب‌های درسی، نظام آموزشی و جامعه و غیره.
در ادامه این نویسنده و مدرس داستان‌نویسی کودک و نوجوان، هر یک از بچه‌های حاضر در مراسم را با نام کوچک‌شان صدا زد و از آنها خواست که صحبت کنند. او به دختر ۱۰ ساله‌ای اشاره کرد که بلاگر کتاب بود و در صفحه اینستاگرام خود هفته‌ای چندبار معرفی کتاب می‌گذاشت. آن دختر نوجوان و بچه‌های دیگر حاضر در جلسه، هر یک خاطره‌ای از کتاب‌های فرهاد حسن‌زاده، قلم او و کلاس‌های نویسندگی‌اش تعریف کردند.

پس از آن، فرهاد حسن‌زاده داستان «هاپولی ناز و ملوس» را برای پدرها و مادرها و بچه‌های حاضر در شهر کتاب ابن سینا خواند و بهار اخوان نیز همراه با او، صفحات کتاب را ورق زد تا مخاطبان همزمان تصاویر کتاب را هم ببینند.

قصه‌های زرنگ

بهار اخوان، تصویرگر کتاب در ابتدای صحبت خود از شروع فعالیت تصویرگری‌اش گفت: پنج‌سالم بود که اولین کتابم را تصویرسازی کردم؛ چون پدرم گرافیست بود و در خانه آتلیه داشت و کار می‌کرد، علاقه‌ام به تصویرگری از همان بچگی شکل گرفت. هنوز آن کتاب را دارم که در سال ۶۶ تصویرگری کردم. به این دلیل، به بچه‌ها پیشنهاد می‌کنم هر چه را می‌بینند و دوست دارند تصویرگری کنند و نقاشی‌اش را بکشند.

وی درباره تصویرگری مجموعه پنج جلدی «قصه‌های زرنگ» گفت: من تصویرگری هستم که سعی می‌کنم در کتاب‌هایم تخیل و تفکر را طوری کار کنم که به مخاطب القا شود. می‌خواهم مخاطب کودک بتواند فکر و تخیل کند؛ زیرا ما در دنیایی هستیم که بزرگترها استرس‌ها و تنش‌هایشان را به دنیای بچه‌ها وارد می‌کنند. بنابراین سعی می‌کنم با رنگ‌ها و حس‌ خوب زندگی موجود در تصاویرم، فضای امنی برای بچه‌ها بسازم و آنها را از فضای سرد، خاکستری و بی‌روح بیرون به درون فضای رویایی تصاویر بیاورم. بچه‌ها باید بتوانند از دنیای کودکانه‌شان لذت ببرند.

اخوان در پاسخ به این سوال که تجربه همکاری با فرهاد حسن‌زاده برایش چطور بوده است، توضیح داد: این‌قدر داستان‌های ایشان شیرین و خیال‌انگیز است که بزرگترها هم آنها را دوست دارند. خیلی خوشحالم که با آقای حسن‌زاده این مجموعه را کار کردیم. همکاری متقابل خوبی بود. با هم صحبت می‌کردیم تا به جمع‌بندی برسیم و با متن داستان پیش برویم. این باعث می‌شود که تصاویر از متن دور نشوند. در هر یک از کتاب‌های این مجموعه، پیام‌های مختلفی وجود داشت و سعی کردم با رنگ‌ها آن را به طور نمادین نشان دهم؛ یعنی هر رنگ در تصاویر کتاب نماد مسئله و موضوعی است.

بهار اخوان

وی افزود: برای مثال در کتاب «لولوی قصه‌گو» دختربچه‌ای داریم که می‌ترسد شب‌ها تنهایی بخوابد. ما در اینجا می‌خواهیم دو فضای مختلف را نشان دهیم. استفاده از یک‌سری رنگ‌های سرد و خاموش و همچنین رنگ‌های شاد. به طور کل، من می‌خواهم با تصاویر به بچه‌ها امنیت بدهم. همچنین در کتاب «پدربزرگ‌های هله‌هوله‌خور» هم از پدر و پسرم الهام گرفتم و از دوروبر خودم استفاده کردم تا تصاویر داستان را بسازم.

اخوان درباره تکنیک تصویرگری این مجموعه نیز بیان کرد: تکنیک تصویرگری کتاب‌ها را دستی و اکریلیک و با استفاده از مقوا انتخاب کردم؛ زیرا ترجیح دادم تصاویر را با دست خلق کنم.

مهمان ویژه آیین رونمایی مجموعه «قصه‌های زرنگ»، مصطفی رحماندوست، شاعر نام‌آشنای کشور بود. او در صحبت کوتاه خود به بچه‌های حاضر در نشست گفت: آقای حسن‌زاده، قصه‌نویس بسیار خوبی است و هر یک از کتاب‌هایش را که می‌خوانی می‌گویی بعدی را بخوانم شاید به اندازه قبلی خوب نباشد؛ ولی می‌بینیم یکی از دیگری بهتر است. برای شما بچه‌ها خوش‌حالم که باز هم کتاب‌های دیگری از این نویسنده می‌خوانید.

در پایان، جشن امضای مجموعه پنج‌جلدی «قصه‌های زرنگ» برگزار شد و بچه‌های حاضر در جلسه در فضایی که دورتادورش را کتاب‌های رنگارنگ پوشانده بود، با نویسنده محبوب خود و اثر جدیدش عکس یادگاری گرفتند.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...