رمان نوجوانانه «زیبا صدایم کن» نوشته فرهاد حسن‌زاده که پیش از این به زبان‌های انگلیسی و ترکی استانبولی ترجمه شده بود، به تازگی در ایروان منتشر شده است.


زیبا صدایم کن فرهاد حسن‌زاده

به گزارش کتاب نیوز به نقل از فارس، فرهاد حسن‌زاده که پیش‌تر با رمان «هستی» در جمع نویسندگان طرح رمان نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان حضور داشت، سال 95 با انتشار رمان دیگری با عنوان «زیبا صدایم کن» بر فهرست افتخارات خود افزود. چرا که این کتاب در هیجدهمین جشنواره کتاب کانون پرورش فکری برگزیده شد و در فهرست کتاب‌های کلاغ سفید کتابخانه بین‌المللی مونیخ آلمان ۲۰۱۷ و همچنین در فهرست افتخار دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان ۲۰۱۸ قرار گرفت.

این کتاب توسط «گئورک آساتوریان» مترجم، روزنامه‌نگار و استاد دانشگاه کشور ارمنستان از فارسی به زبان ارمنی ترجمه شده است. او پیش از این رمان‌هایی از نویسندگان ایرانی را ترجمه کرده است. این مترجم همچنین با گردآوری و ترجمه قصه‌های عامیانه ایرانی توانسته جایزه کتاب سال ایران در بخش بین‌الملل را از آن خود کند. آساتوریان یکی از شیفتگان فرهنگ و زبان فارسی است و عشق عمیقی به داستان‌های معاصر و کهن ایران دارد.

همچنین مقدمه‌ای بر کتاب زیبا صدایم کن توسط «آرتور آندرانیکیان» شاعر، نویسنده و نقاش شهیر ارمنستان نوشته شده است. ناشر این کتاب در ارمنستان انتشارات «ادیت پرینت» است. تصویر جلد کتاب را  «الیزا گالستیان» با الهام از طرح و رنگ جلد اصلی خلق کرده است.

«زیبا صدایم کن» قصه دختر ۱۵ ساله‌ای است که در موسسه‌ای زیر نظر بهزیستی زندگی می‌کند. مادر معتادش ازدواج کرده و پدرش به سبب بیماری روانی در آسایشگاه بیماران روانی بستری است. زیبا در روز تولدش به پدر کمک می‌کند تا از آسایشگاه فرار کند. پدر موتور یکی از کارکنان آسایشگاه را می دزد تا با هم به گردش بروند و تولد زیبا را جشن بگیرند.

زیبا به زودی از همدستی با پدرش پشیمان می‌شود. پدر تعادل روانی ندارد هر لحظه به حالی درمی‌آید؛ گاهی خوب است و گاهی بد و گاهی دچار جنون و گاهی دچار توهم می‌شود. سرانجام زیبا با همکاری نیروی بیمارستان پدر را بیمارستان برمی‌گرداند و تولدش را با کسانی که در کنارشان امنیت دارد جشن می‌گیرد.

این کتاب فرهاد حسن زاده که قبلا به دو زبان انگلیسی و ترکی استانبولی ترجمه شده بود، به تازگی در ایروان، مرکز ارمنستان نیز به زبان ارمنی ترجمه و عرضه شده است.

فرهاد حسن زاده، تاکنون بیش از ۸۰ عنوان کتاب برای کودکان و نوجوانان نوشته و به عنوان نامزد ایرانی جایزه جهانی هانس کریستین اندرسن ۲۰۱۸ و همچنین جایزه آسترید لیندگرن برگزیده شده است. او تاکنون بیش از ۳۰ جایزه در ایران دریافت کرده‌ و تعدادی از کتاب‌هایش نیز به زبان‌های دیگر ترجمه شده است.

«هستی»، «این وبلاگ واگذار می‌شود»، «وقتش رسیده کمی پسته بشکنیم»، مجموعه «کوتی کوتی»، «قصه‌ طوطی خانم و آقای بازرگان»، «عقرب‌های کشتی بمبک» و ... تعدادی از آثار پرمخاطب این نویسنده حوزه ادبیات نوجوانان است.

................ هر روز با کتاب ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...