رمان ایرانی «جنون» اثر علیرضا حبیبی منتشر شد.

جنون علیرضا حبیبی

به گزارش کتاب نیوز، رمان «جنون» نوشته علیرضا حبیبی توسط نشر نقد فرهنگ منتشر شده است.

علیرضا حبیبی نویسنده ایرانی و متولد سال 1356 است.

در معرفی این اثر او نشر ناشر بخشی از اثر را آورده است:

تا یک دقیقه، هیچ‌کس در مقابل آن کلمات کوبنده که با لحنی آشکارا خشن، بی‌پروا، ستیزه‌جو و تهدید کننده، و صدایی بم، خش‌دار و زخمی، از آن موجود مهیب و هراس‌آور و احترام‌برانگیز و فاخر، که اهل هر مملکتی هم اگر بود، قاعدتاً همین لباس‌ها را بر تن می‌داشت، یارای حرف زدن نداشت.
حتی شخص نخست‌وزیر نیز که در کارِ نوشتنِ متنِ حکم او به صورت دست‌نویس بود، جرأت خیره شدن در چشمان او را در خود نمی‌دید.
ولی کم کم، اول نخست‌وزیر و بعد سایرین، خودشان را پیدا کردند و سر و صداهایی از خودشان در آوردند.
حتی یکی دو نفر جرأت اظهار نظری یافتند که انگار، رو به یک مجسّمه‌ی مومی خوش‌تراش ادا می‌شد.
او، حرفش را زده بود و قصدی برای اصلاح هیچ بخشی از نظراتش نداشت.
حرف‌های او شاید کار را به جاده‌ای کشید که انتهای آن محو و نامعلوم بود.
در حالی که دیگران از احتمال، یا حداکثر، تشـدید احتـمالِ وقـوعِ یـک بحرن حرف می‌زدند، او از سرکوب یک فاجعه‌ی تمام‌عیار حرف می‌زد…

«جنون» نوشته علیرضا حبیبی در 204 صفحه و قیمت 56 هزارتومان در دسترس علاقمندان داستانهای ایرانی قرار گرفته است.

................ هر روز با کتاب ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...