نویسنده قصه‌های مجید که آثارش با تلاش کتابخانه ملی به ثبت کمیته حافظه جهانی رسید گفت: تلاش کردم تا متن و قلم هر کتابم با کتاب دیگر کاملاً متفاوت باشد.

آثارهوشنگ مرادی کرمانی در حافظه جهانی ثبت شد

به گزارش کتاب نیوز به نقل از  مهر، هوشنگ مرادی کرمانی در تشریح مجموعه آثار خود که به ثبت گواهی کمیته حافظه جهانی رسیده است، گفت: این آثار که بالغ بر ۱۷ - ۱۸ کتاب بنده از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۹۸ است، حاصل نیم قرن نویسندگی‌ام است که مورد ارزیابی داوران قرار گرفته و مفتخر به دریافت این گواهی معتبر جهانی شد.

وی با اشاره به اینکه یک سالی است که از دنیای نویسندگی خداحافظی کرده است تا فضای رویش برای قلم‌های جدید و جوان شکل بگیرد، افزود: معتقدم زیاد نوشتن و داشتن کتاب‌های زیاد نمی‌تواند معیار نویسندگی کامل باشد زیرا بنده در طول این سال‌ها، تلاش کردم به صورتی بنویسم که متن و قلم هر کتابم با کتاب دیگر کاملاً متفاوت باشد و حتی یک پاراگراف از کتاب‌هایم شبیه یکدیگر نباشد و در طول این نیم قرن نویسندگی به طور میانگین هر چهار سال یک کتاب نوشتم.

مرادی کرمانی در ادامه به سختی زندگی و معیشت نویسندگی در ایران اشاره کرد و گفت: فرهیختگان و نویسندگان بزرگی در ایران زندگی می‌کردند که مجبور بودند تا آخرین روز عمر بنویسند تا بتوانند معیشت خود را تامین کنند ولی بنده به همان حقوق بازنشستگی از بهداری سابق و حق التالیف های کتاب‌های خود که اتفاقاً از سنین ۷ - ۸ ساله تا ۸۰ - ۹۰ ساله خواننده دارد و به ۳۰ زبان ترجمه شده است؛ راضی هستم.

وی با تقدیر از اقدام کمیته حافظه جهانی و کتابخانه ملی که در زمان حیات نویسندگان به آنها احترام گذاشته و آثارشان را مورد توجه بین المللی قرار دادند، افزود: همیشه رسم بود از بزرگان فرهنگی ایران از جمله حافظ، سعدی، خیام و فردوسی در مقیاس جهانی یاد شود ولی این اقدام کمیته حافظه جهانی و کتابخانه ملی در زمان حیات نویسندگان، کاری شایسته و قابل تقدیر است.

مرادی کرمانی اضافه کرد: ثبت گواهی آثار نویسندگان معاصر در کمیته حافظه جهانی خبری بسیار خوب در این روزهای مملو از خبرهای سخت بیماری کرونا است و این رویدادها چراغ امید و الگویی برای نویسندگان جوان خواهد بود که با همت و موفقیت کتابخانه ملی حاصل شده است.

به گزارش روابط عمومی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، جدیدترین جلسه کمیته ملی حافظه جهانی با حضور اشرف بروجردی رییس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران و رییس کمیته ملی حافظه جهانی در محل اندیشگاه سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران با رعایت فاصله اجتماعی و پروتکل های بهداشتی برگزار شد.

کمیته ملی حافظه جهانی در این جلسه ضمن بررسی فعالیت های انجام شده و امور در دست اقدام؛ گواهی ثبت آثار برخی از فرهیختگان و فعالان عرصه میراث معنوی و فرهنگی را به آنها اهدا کرد.

بر همین اساس گواهی ثبت آثار هوشنگ مرادی کرمانی، گواهی ثبت کتاب «هزار و یک شب» به نماینده کاخ موزه گلستان، گواهی ثبت «مجموعه نقشه‌های فرش های سید ابوالفتح زیدی لطیفی» مشهور به رسام عرب زاده اهدا شد.

همچنین در این جلسه گواهی ثبت آثار دیگری چون «مجموعه نسخه های خطی نقشه های جغرافیای ترسیمی عباس سحاب» به محمدرضا سحاب و فاطمه پاک و گواهی ثبت اثر «مجموعه اسناد روابط بین المللی ایران در طول سال های 1186 تا 1304 هجری شمسی» به محمد مهدی کمالی رییس اداره حفظ و نگهداری اسناد وزارت امور خارجه، مژده محمدی و سعید خطیب زاده تقدیم شد.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...