مراسم رونمایی از کتاب «شکار هیولا» به قلم محمد سرشار برگزار شد.

شکار هیولا محمد سرشار

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، مراسم رونمایی از کتاب «شکار هیولا» با حضور وجیهه سامانی، داوود امیریان و وحید یامین‌پور و خانواده شهید مهدی لطفی نیاسر و همچنین جمعی از اهالی فرهنگ و ادب در کتابفروشی پاتوق تهران برگزار شد.

محمد سرشار نویسنده کتاب شکار هیولا، در این مراسم گفت: اول این کتاب درباره شهید مهدی لطفی نیاسر نوشته‎ام «کسی که آسمان فلسطین را باز کرد»، بدون شک، مدافعان حرم وظیفه‌ای در سوریه داشتند و چشم به آینده داشتند، که یکی از مجموعه‌های بسیار مهم به فرماندهی ایشان بود و حتی شهادت هم برای ایشان کم بود امیدواریم که زودتر اسرائیل از صفحه روزگار حذف شود تا بتوانیم راه این بزرگواران شهید را بشناسیم.

داوود امیریان از دیگر سخنرانان این مراسم، اظهار کرد: من از اوایل داستان خیلی خوشم نیامد اما در ادامه موتور داستان راه می‌افتد و اواسط داستان به‌حدی خوب بود که نفسم از خواندش بند آمد اما پایان داستان خیلی به دلم نچسبید، ولی آقای سرشار شما حق ندارید شخصیت‌ها و آدم‌ها را وارد داستان کنید.

امیریان ادامه داد: البته من کتاب را به دخترم دادم تا بخواند، خواستم نظرش را بدانم که برایش جذاب آمد و کتاب را به زور از دستش گرفتیم و نظرش هم این بود این کتاب مناسب یکسری‌ها هست و مناسب برخی از گروه‌ها نیست و کاش اسم آدم‌ها ایرانی بود و عنوان کتاب هم خیلی خوب بود. به اعتقاد من نوشتن این کتاب به شدت جسارت می‌خواهد اما پانویست‌ها کمی برای خواننده اذیت‌کننده بود و من نمی‌دانستم که جوانان ما چنین کارها و رشادت‌هایی کردند و لذت بردم.

وجیهه سامانی در ادامه درباره ادبیات کودکان و نوجوانان اظهار کرد: ما داستان‌ها و رمان‌های خوبی نداریم که جایگزین رمان‌های خارجی کنیم، اما چند سال است که نویسنده‌ها حرکتی خوب را شروع کردند و امیدواریم در حوزه کودکان و نوجوانان تحولات ریسکی خوبی را شاهد باشیم که جای ارباب حلقه‌ها، هری‌پاتر و… را بگیرد. ما اسطوره‌ها و شخصیت‌های خوبی داریم که در رویدادهای مهم شرکت کردند و حماسه آفریدند باید به عنوان قهرمان ملی به کودکان و نوجوانانمان بشناسانیم. ما نباید از حماسه‌های خودمان به راحتی بگذریم بلکه باید آن‌ها را ماندگار کنیم. خلق هر اثری برای نوجوانان ما قابل تقدیر است و باید به آقای سرشار بابت کتاب شکار هیولا تبریک بگویم.

سامانی گفت: من از خواندن کتاب لذت بردم و من را سرشار از غرور می‌کرد. دقیقاً تمام حوادث را به شکل بهتری منتقل کرد و به جوانان حس غرور می‌داد که ما می‌توانیم بهترین کارها را انجام دهیم و پیروز شویم و این حس پیروزی و غرور ملی برای جوانان ما خیلی خوب است. و حس مشترک غرور را در میان جوانان ما بیدار می‌کند. البته کاش از این دست کتاب‌ها و چاپ آن بیشتر شود.

او ادامه داد: این اثر از صنعت تشخص و جان‌بخشی استفاده شده است که این بخش مختص کودکان است کاش در کتاب نوجوانان چنین چیزی نمی‌آمد و پهباد بیشتر به عنوان راوی در کتاب می‌آمد. البته شاید نوجوانی بخواند خوشش بیاید اما نظر من این است که کاش از چنین صنعتی استفاده نمی‌کردیم. البته نقص کتاب هم جلد آن است که به عنوان کتاب مستندی طراحی شده و نه داستانی! کاش طرحی داستانی داشت.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...