ماریون برونه [Marion Brunet] نویسنده فرانسوی جایزه یادبود آسترید لیندگرن ۲۰۲۵ را دریافت کرد.

ماریون برونه [Marion Brunet]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، هیئت داوران جایزه آسترید لیندگرن از بین ۲۶۵ نامزد از ۷۲ کشور و منطقه، برگزیده امسال این جایزه را در استکهلم اعلام کرد و ماریون برونه نویسنده فرانسوی را شایسته دریافت بالاترین جایزه جهان برای ادبیات کودک و نوجوان دانست. این جایزه ۵ میلیون کرونی سوئد (تقریباً ۴۶۰ هزار یورو) در سال ۲۰۰۲ توسط دولت سوئد تأسیس شده است.

برونه نویسنده ساکن مارسی که سال ۱۹۷۶ متولد شده، با آثارش موضوع‌های مهم اجتماعی را روایت می‌کند و به ارائه تصویری روشنگرانه از گروه‌های محروم و جوانان شورشی می‌پردازد.

بوئل وستین، رئیس هیئت داوران در این مورد گفت: ماریون برونت تصویرگر درخشانی از زندگی جوانان در دنیایی است که به طور فزاینده‌ای مادی‌گرایانه و تهدیدآمیز است.

برونت در مصاحبه ای با خبرگزاری سوئد گفت: فوق‌العاده خوشحال هستم و به سختی می‌توانم این افتخار را باور کنم. حتی از اینکه نامزد شده بودم، بسیار خوشحال بودم و هرگز تصور نمی‌کردم که شانسی برای دریافت جایزه داشته باشم. برای من، این جایزه به معنی نوبل ادبیات کودک است، بزرگترین جایزه‌ای که یک نویسنده کودک می تواند دریافت کند و بزرگترین جایزه‌ای است که وجود دارد.

از آثار برونه می‌توان به رمان‌های نوجوانانه «خواهر» (۲۰۱۳)، «تابستان چرخشی »(۲۰۱۸) و «سلاح‌های ما »(۲۰۲۴) اشاره کرد. اولین رمان او با عنوان «قلب خواهر» به انگلیسی هم ترجمه شده و درباره خواهر و برادری است که با دو مادر بزرگ می‌شوند.

از آن زمان تا کنون، برونت حدود ۱۵ کتاب که بیشتر رمان‌های نوجوانان هستند، منتشر کرده است. وی در آثارش به مسائل اجتماعی و خشونت و همچنین بحران آب و هوا و ترس جوانان از آینده می‌پردازند. آثار برونه که به گفته هیئت داوران با زبانی درخشان و شفافت خلق شده‌اند، به انگلیسی، اسپانیایی، کاتالانی و روسی ترجمه شده، اما هنوز به آلمانی ترجمه نشده است.

آسترید لیندگرن، نویسنده بزرگ کتاب کودکان سوئدی (۱۹۰۷-۲۰۰۲) با آثاری مانند «پیپی جوراب بلنده»، «میشل از لونبرگا» و «کارلسون روی بام»، دوران کودکی میلیون‌ها نفر را شکل داد. جایزه ای که به نام او نامگذاری شده برای قدردانی از افراد و سازمان‌هایی اهدا می‌شود که با روحیه لیندگرن به اهمیت ادبیات برای کودکان و جوانان در سراسر جهان کمک می کنند.

این جایزه ۹ ژوئن در سالن کنسرت استکهلم، که هر سال در آن جوایز نوبل اهدا می‌شود، به برنده آن اهدا می‌شود. سال پیش این جایزه به بنیاد سوادآموزی بومی استرالیا تعلق گرفت.

امسال ۹ نامزد ایرانی نیز در فهرست این جایزه جای داشتند که شامل احمد اکبرپور (نویسنده)، علی خدایی (تصویرگر)، علیرضا گلدوزیان (تصویرگر)، هدی حدادی (تصویرگر)، هوشنگ مرادی کرمانی (نویسنده)، محمد میرکیانی (نویسنده)، نوید سیدعلی‌اکبر (نویسنده)، با من بخوان (نهاد ادبی) و رضا دالوند (نویسنده / تصویرگر) بود.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...