هانا لو [Hannah Lowe] معلم سابق و نویسنده به عنوان برنده جایزه ادبی کتاب سال «کاستا» معرفی شد.

هانا لو [Hannah Lowe]بچه‌ها» [The Kids]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، «هانا لو» که سابقه فعالیت به عنوان یک معلم را دارد برای نگارش کتاب «بچه‌ها» [The Kids] به عنوان برنده جایزه ۳۰,۰۰۰ پوندی کتاب سال «کاستا» معرفی شد. این کتاب مجموعه‌ای از غزل‌ها را در برگرفته است که تجربیات فعالیت «لو» در دوران تدریس را شرح می‌دهند.

این مجموعه شعر برای کسب این جایزه ادبی، آثاری همچون «زمین آشفته» نوشته «کلر فولر» را شکست داد. «لو» در مجموع برای دریافت جایزه ادبی بهترین کتاب سال «کاستا» با آثار برگزیده در پنج شاخه نخستین رمان، رمان، زندگی‌نامه، شعر و کتاب کودک به رقابت پرداخت.

«ریتا چاکرابارتی» رئیس هیات داوران، روزنامه‌نگار و مجری بی بی سی، کتاب «بچه‌ها» را اثر دوست‌داشتنی، شاد، گرم و کاملا جامع و جهان‌شمول توصیف کرد.

جایزه کتاب سال «کاستا» تاکنون ۱۳ بار به یک رمان، پنج بار به اثر یک نویسنده رمان اولی، هشت بار به یک زندگی‌نامه، ۹ بار به یک مجموعه شعر و دو بار به یک کتاب کودک تعلق گرفته است. سال گذشته رمان «پری‌ دریایی صدف سیاه» نوشته «مونیک روفی» به عنوان کتاب سال کاستا معرفی شد. این کتاب که بر اساس افسانه «تائینو» بومیان کارائیب نوشته شده است، داستان عاشقانه ماهیگیری به نام «دیوید» و زن زیبایی را که چندین قرن است توسط زنانی حسود به شکل یک پری دریایی طلسم شده است روایت می‌کند.

جایزه «کاستا» یکی از معتبرترین و مشهورترین جایزه‌های ادبی در بریتانیا است. این جایزه از سال ۱۹۷۱ کار خود را با عنوان جایزه ادبی «وایت‌برد» آغاز کرد و سپس در سال ۲۰۰۶ به جایزه کتاب «کاستا» تغییر نام داد.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...