کندی، نویسنده کتاب پرفروش «چطور یک ضدنژادپرست باشیم» [How to Be an Antiracist] یکی از ۲۵ نفری است که امسال کمک‌هزینه بنیاد مک‌آرتور را دریافت کرده است. دنیل الرکان و رجینال دوئِین بتز نیز در فهرست ۲۵‌نفره دریافت‌کنندگان بورسیه ۶۲۵‌هزار دلاری این بنیاد قرار دارند.

«چطور یک ضدنژادپرست باشیم» [How to Be an Antiracist] ایبرام اکس کندی [Ibram Kendi]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، ایبرام اکس کندی [Ibram Kendi] تاریخ‌نگار پرفروش، برای کتاب «چطور یک ضدنژادپرست باشیم» و کار در زمینه اصلاح نژادپرستی در ایالات متحده، «کمک‌هزینه نبوغ» ۶۲۵هزار دلاری بنیاد مک‌آرتور [2021 MacArthur “Genius” Grant] را دریافت کرد.

کندی، نویسنده کتاب پرفروش «چطور یک ضدنژادپرست باشیم» یکی از ۲۵ نفری است که امسال کمک‌هزینه بنیاد مک‌آرتور را دریافت کرده است. این بورسیه‌ها به «افراد بااستعدادی که اصالت خارق‌العاده، تعهد به فعالیت‌های خلاقانه و ظرفیت قابل‌توجهی برای هدایت خود داشته باشند»، تعلق می‌گیرد. داوطلبان توسط مجموعه گسترده‌ای از متخصصین نامزد شده و توسط یک هیات منتخب، انتخاب می‌شوند.

کندی از سوی این بنیاد به دلیل «مجموعه پویا و غیرمعمول دانش‌پژوهی، خلق ارزش‌های جدید اجتماعی و مشارکت عمومی» که با آن «سعی در تغییر شیوه فهم بسیاری از مردم دارد و تلاش می‌کند چالش‌های نژادی دیرینه امریکا را جبران کند»، انتخاب شد.

سایر دریافت‌کنندگان کمک‌هزینه امسال از لیزا شولت مور، بوم‌شناس مناظر طبیعی تا جاشوا میل، طراح فناوری انطباقی، متفاوت هستند. تعدادی از آنها نویسنده‌اند، ازجمله دنیل الرکان، نویسنده و تهیه‌کننده رادیو، دان می چوی شاعر و کیانگا یاماهتا تیلر مورخ. نام رجینال دوئِین بتز، که در ۱۶ سالگی به خاطر ربودن یک ماشین، زندانی و سپس به یک وکیل و شاعر تبدیل شد هم در این فهرست به چشم می‌خورد. هیات داوران به خاطر ارائه «دیدگاه منحصربه‌فرد پیرامون اثرات مادام‌العمر تجربه زندان و بی‌عدالتی یک سیستم کیفری که به شدت بر آن متکی است» از طریق اشعار «عمیقا متاثرکننده»، او را در میان دریافت‌کنندگان این کمک‌هزینه قرار دادند.

سسیلیا کنراد از بنیاد مک‌آرتو گفت گروه افراد منتخت امسال به ما کمک می‌کند تا امکانات را دوباره متصور شویم. او گفت: «آنها نشان می دهند که خلاقیت مرزی ندارد. این در تمامی عرصه‌ها، در میان جوانان و باتجربه‌ترها، در آیووا و پورتوریکو اتفاق می‌افتد. بار دیگر این فرصت را به دست آوردیم تا در کنار شناخت پتانسیل‌ها برای خلق زیبایی‌ها و ترس‌ها، درک خود از جامعه را ارتقا دهیم و برای بهبود وضعیت انسان‌ها تغییراتی ایجاد کنیم.»

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...