زنان برابر مردان | آرمان ملی


لیاقت انسان قرن بیست‌ویکم در یکجا ایستادن و تحمل فریادهای زورمندانه نیست...

منال شریف [Manal al-Sharif] زن جوان سعودی با جسارتش در زندگی و به تحریر درآوردن آن در کتاب «جسارت رانندگی» [Daring to drive : the young Saudi woman who stood up to a kingdom of me] این را به جهانیان اثبات کرد. منال زاده 1979 در شهر مکه است. دوران کودکی و نوجوانی‌اش را در محیطی بسته و پرتنش گذراند و به‌سبب سلطه‌ فرهنگ و آموزش‌ها و قوانین و سنت‌های خاص خانواده و جامعه سعودی تبدیل شد به دختری افراطی در باورهای خاص.

منال شریف [Manal al-Sharif] جسارت رانندگی» [Daring to drive : the young Saudi woman who stood up to a kingdom of me]

عربستان کشوری است که یک پادشاه و میلیون‌ها ملکه دارد، ملکه‌هایی که سالیان سال از حقوق طبیعی شهروندی و اجتماعی خود محروم بودند و برای حضور در اجتماع محتاج قیومیت مردان و محارمشان بوده و هستند. در عربستان و جوامع افراط‌گرا این زنان‌اند که مادرزاد مجرم به دنیا می‌آیند. اما منال شریف از معدود زنان سعودی است که با پشتکار و تحصیل و مقاومت در راهی پرفرازونشیب به پیش تاخت.

منال شریف یک مسلمان لیبرال است که شئونات را مانع پیشرفت زنان و رسیدن آنها به حقوق اجتماعی خود نمی‌داند... او هرگز فکر نمی‌کرد که به یک فعال حقوق زنان تبدیل شود... دختر افراط‌گرایی که تنها تمردش در دوران جوانی پیداکردن کار بود... او فارغ‌التحصیل کارشناسی علوم کامپیوتر است و در شرکت نفتی آرامکو مشغول به کار شد و تنها زنی بود که در بخش امنیت اطلاعات در میان مردان سعودی و غیرسعودی فعالیت داشت. او در این سال‌ها و با زندگی‌کردن در شهرکی که مختص کارکنان آرامکو بود و با تجربیات سفر و بعد از حادثه 11 سپتامبر، بیش از پیش به تبعیض جنسیتی و افراط در مذهب کشورش پی برد.

زنان در عربستان از بسیاری از ورزش‌ها و تفریحات سالم و مطالعه کتاب‌ها و... منع شده‌اند و تخطی از آن جرم است از جمله رانندگی... منال شریف طی سفری که به آمریکا برای گذراندن دوره تخصصی کاری داشت، تعلیم رانندگی دید و گواهینامه بین‌المللی دریافت کرد و بعد از یکسال به کشورش بازگشت. زنان سعودی اجازه رانندگی نداشتند و برای تردد با وسیله نقلیه حتما باید همراه با محارم خود یا قیم می‌بودند و این سنت مذهبی که به شکل قانون درآمده بود محدودیت‌های بسیاری برای آنها ایجاد کرده است. در سال 1990، 47 زن در عربستان دست به هنجارشکنی زدند و تابوی رانندگی را شکستند و منال راه آنها را سال‌ها بعد ادامه داد... او با رانندگی در ملأعام و پخش فیلم رانندگی‌اش در فضای مجازی و حمایت برادر و خانواده و دوستانش پویش «رانندگی زنان» را ایجاد کرد. رانندگی او منجر به دستگیری و زندانی‌شدن او و برهم‌خوردن آرامش خانواده و تنها پسرش شد؛ همین نقطه عطفی برای آغاز کشمکش برای رسیدن به برابری در جامعه‌ای نابرابر شد.

منال سوار بر «صندلی سرنوشت» شتابان و بدون واهمه اوج گرفت تا جایی‌که مجله تایم نام او را بین صد چهره تاثیرگذار دنیا قرار داد و جوایز بسیاری دریافت کرد. در راستای اصلاحات اقتصادی- اجتماعی بن‌سلمان، از سال 2018 دولت عربستان سعودی رسما رانندگی زنان در این کشور را مجاز شمرد. پس از اعلام این خبر، منال شریف در حساب توئیتر خود نوشت: «عربستان سعودی هرگز مثل قبل نخواهد شد. باران با اولین قطره آغاز می‌شود.» او همچنین در پیام دیگری نوشت: «امروز، آخرین کشور روی کره زمین اجازه داد زنان رانندگی کنند، ما (زنان) این کار را کردیم.»

در همین ساختار سال‌هاست برخی زنان همانند منال شریف برای حقوق‌شان مبارزه می‌کنند، در شرایطی که حتی قدم‌زدن در خیابان بدون مرد هم دشوار است. مصاحبه‌های گوناگونی از وضعیت اسفبار زنان در این کشور صورت گرفته که نشان می‌دهد آنها نه‌تنها از سوی دولت سعودی بلکه از جانب خانواده‌ها (پدر و برادران و حتی مادرانشان) نیز مورد بدرفتاری قرار می‌گیرند و در خانه نیز با آنها همانند برده رفتار می‌شود.

منال شریف اذعان دارد که زنان بدون عبای بلند مشکی و روبنده هنوز به بی‌عفتی متهم می‌شوند، و به‌عنوان «ناقضان اخلاق اجتماعی» از ورود آنها به اماکن عمومی جلوگیری می‌شود و حتی کار خود را از دست می‌دهند. در سال 2010 ظاهرا برای سهولت در امور اداری، اپلیکیشن موبایل اَبشر طراحی شد و با استفاده از این اپلیکیشن مردان خانواده‌های سعودی خروج و رفت‌وآمد زنان را کنترل می‌کنند. ابشر حتی خروج زنان عربستان به خارج از کشور را به سرپرستان اطلاع می‌دهد. به تعبیر رعنا احمد «اینجا زنان اجازه رویادیدن ندارند...»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزه‌های غریزی در انسان‌ها نیست، بلکه صرفاً پدیده‌ای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز می‌شود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنش‌ها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرال‌ها و فاشیست‌ها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند! ...
سنت حشره‌شناسی در ایران به دانشکده‌های کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت می‌پردازند... جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت می‌کنیم که می‌شناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بی‌شک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سم‌پاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ می‌کند... دولت چین در سال‌های بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونه‌برداری من در ایران را باطل کرد ...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحران‌های ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحران‌های شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راه‌حل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملت‌ها برای خروج از تمامی آن بحران‌ها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونی‌شان صادق باشند، سپس مسئولیت‌ها را بپذیرند و در نهایت محدودیت‌های‌شان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند ...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیت‌ها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که می‌روند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی می‌دهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بسته‌های معیشتی کمکشان می‌کنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمی‌شود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه ...
تراژدی روایت انسان‌هایی است که به خواسته‌هایشان نرسیده‌اند، اما داستان همه‌ی آنهایی که به خواسته‌هایشان نرسیده‌اند، تراژیک به نظر نمی‌آید... امکان دست نیافتن به خواسته‌هامان را همیشه چونان سایه‌ای، پشت سر خویش داریم... محرومیت ما را به تصور و خیال وا می‌دارد و ما بیشتر از آن که در مورد تجربیاتی که داشته‌ایم بدانیم از تجربیات نداشته‌ی خود می‌دانیم... دانای کل بودن، دشمن و تباه‌کننده‌ی رضایتمندی است ...